دیار عاشقان

تکمیل روحیه

دیار عاشقان

تکمیل روحیه

حضرت سلیمان (ع)



?
         
تاج و تخت حضرت سلیمان و معجزه پوریم
          

اندازه نوشتار:

    صفحه اصلی
    کتب مقدس یهود
    فرهنگ و بینش یهود
    اخبار
    مقالات
    ادبیات
    آموزش زبان عبری
    معرفی کتاب
    نشریه افق بینا
    نشریه داخلی
    یهودیان جهان
    آرشیو
    آلبوم عکس
    نهاد های انجمن
    تماس باما
    پرسش و پاسخ
    English
    ?????

    صفحه اصلی
    کتب مقدس یهود
    فرهنگ و بینش یهود
    اخبار
    مقالات
    ادبیات
    آموزش زبان عبری
    معرفی کتاب
    نشریه افق بینا
    نشریه داخلی
    یهودیان جهان
    آرشیو
    آلبوم عکس
    نهاد های انجمن
    تماس باما
    پرسش و پاسخ
    English
    ?????

       

رحمان دلرحیم
اسفند 1386

در سال 3392 عبری (حدود 2378 سال قبل) زمانی که خشایارشاه خود را پادشاه ایران اعلام کرد، مصمم به استفاده از تاج و تخت تصرفی حضرت سلیمان شد. چرا که عظیم‌ترین تاج و تختی بود که تا آن زمان پادشاهی بر آن جلوس کرده بود. اسکلت آن از عاج ساخته شده بود و با روکش طلا و انواع جواهرات (یاقوت، فیروزه و زمرّد وسنگ‌های قیمتی) مرصع شده بود. این جواهرات و سنگ‌های قیمتی، روی اوراق طلا به نحو بسیار دلربایی به رنگ‌های متنوع، مشعشع بود. این تخت از زمین دارای 6 پله بود و هر پله شاهد و یادآورنده‌ی یکی از 6 فرمان ویژه‌ای بود که سلاطین یهود موظف به اجرای آن بودند که این 6 فرمان تورات مقدس عبارتند از : 1- برای خود اسلحه زیاد نکند. 2- قوم را به مصر بازنگرداند. 3- زن برای خود زیاد نکند تا قلبش منحرف نشود. 4- برای خود نقره و طلا به مقدار بسیار زیاد نکند. 5- نسخه‌ای از تورات برای خود روی طومار بنویسید 6- تورات همیشه همراه وی باشد وتمام ایام عمرش آن را مطالعه کند. (کتاب تثنیه فصل 17 آیه‌های 16 تا 19)
پله‌ی اول این تخت در یک سمت مجسمه‌ی یک شیر و سمت مقابل آن یک گاو بود.
پله‌ی دوم، در یک سمت مجسمه‌ی یک روباه و سمت مقابل آن یک گوسفند بود.
پله‌ی سوم در یک سمت مجسمه‌ی یک ببر و سمت مقابل آن یک شتر بود.
در پله‌ی چهارم مجسمه‌ی یک عقاب و سمت مقابل آن یک طاووس بود.
پله‌ی پنجم در یک سمت مجسمه یک گربه و سمت مقابل آن یک خروس نقش بسته بود.
پله‌ی ششم در یک سمت مجسمه‌ی یک شاهین و سمت مقابل آن یک کبوتر بود.
در بالای این تخت هم‌چنین مجسمه‌ی کبوتری از جنس طلا قرار داشت که یک شاهین را در منقار خود گرفته بود. در طرف دیگر تخت، منورای بزرگی (شمعدان) با فنجان‌ها و قبه‌ها و گل‌ها و غنچه‌ها و گلبرگ‌های طلا زینت داده شده بود. هفت شاخه که به سمت بالا می‌رفت از هر طرف منورا دیده می‌‌شد. روی شاخه‌های یک سمت نام هفت پدر اولیه به نام آدم، نوح، سام، ابراهیم، اسحق، یعقوب و ایوب نمایان بود. در وسط آن‌ها و روی هفت شاخه‌ی سمت دیگر، نام خداشناس‌ترین مردان به نام: لوی، قهات، عمرام، حضرت موسی، هارون، اِلداد و مِداد و هور حکاکی شده بود. در دو سمت تخت، یک صندلی مخصوص قرار داشت، یکی برای کاهن اعظم و دیگری برای معاون کاهن اعظم، هفتاد صندلی طلای دیگر برای هفتاد نفر از شیوخ یعنی سنهدرین (هیئت عالی قضات) دو صندلی مخصوص را احاطه کرده بودند.
24 درخت انگور طلائی، سایبان عظیمی را در بالای این تخت تشکیل می‌داد که 24 درخت انگور اشاره‌ای به 24 کتاب‌های تنخ (کتب مقدس) است. زمانی که حضرت سلیمان، پادشاه یهود، شروع به بالا رفتن از پله‌های تخت برای جلوس می‌کرد تحرکی درپله‌ها و حیوانات اطرافش دیده می‌شد. بدین معنی که به محض آن که حضرت سلیمان اولین پایش را روی اولین پله قرار می‌داد، گاو و شیر طلایی، هر یک، یکی از پاهای خودشان را دراز می‌کردند، تا پادشاه بتواند بدون زحمت به روی پله دوم قرار بگیرد و به همین ترتیب تمام حیوانات در هر پله به نوبه‌ی خود این عمل را انجام می‌دادند. بعد از آن، بلافاصله یک عقاب طلایی، تاج عظیم و سنگین را پیش آورده روی سر حضرت سلیمان نگه می‌داشت تا سنگینی تاج حضرت سلیمان را آزار ندهد. در این هنگام کبوتر طلایی، یک نسخه تورات را که به شکل طومار بود، آورده و در دامان حضرت سلیمان قرار می‌داد. (این سنت از آن لحاظ بود که برابر فرمان تورات سلطان یهود موظف است در تمام اوقات تورات را با خود همراه داشته باشد تا در دوران سلطنتش راهنمای او باشد).
تاج و تخت حضرت سلیمان، زبانزد سلاطین و شاهزادگان آن عصر بود. پادشاهان برای دیدن تاج و تخت مزبور و زیبایی آن از راه دور، به بارگاه حضرت سلیمان به اورشلیم می‌آمدند.
حدود 400 سال پس از حضرت سلیمان، فرعون لنگ به سرزمین یهود هجوم آورد و این تاج و تخت فوق‌العاده را به تاراج برد ولی برای اولین دفعه که خواست پایش را روی پلکان اول قرار دهد شیر طلایی چنان ضربتی به پای او وارد آورد که بی‌درنگ بر زمین افتاد و تا آخر عمر لنگ ماند و به همین جهت او را فرعون لنگ می‌نامند.
پس از زمانی که نبوکد نصر (بخت‌النصر) معبد مقدس را ویران کرد و متعاقب آن مصر را تصرف نمود، تاج و تخت را به بابل برد و برای اولین بار زمانی که آرزو کرد بر آن جلوس کند، شیر طلایی حضرت سلیمان، با لگد محکم وی را نقش بر زمین نمود و از آن پس دیگر جرات نکرد نزدیک پلکان شود. چندی گذشت و داریوش پادشاه ایران، بابل را تسخیر کرد و تاج و تخت را با خود برد و بعدا که خشایارشاه نیز خواست به بالای تخت برود او هم نتوانست از آن استفاده کند وتصمیم گرفت چند نفر از مهندسین برجسته مصری را استخدام نماید تا تاج و تختی نظیر آن برایش بسازند. سه سال تمام مهندسین مزبور مشغول بودند تا توانستند تختی شبیه آن برای پادشاه ایران مهیا کنند. بدین مناسبت به دستور خشایارشاه، جشن مفصلی برپا شد که 180 روز در شوش پایتخت به طول انجامید، بعد از آن، جشن ویژه‌ای به منظور نشان دادن قدرت و شوکت حکومت به مدت 7 شبانه‌روز برای مردم شوش برگزار شد. در این جشن خشایارشاه که با نوشیدن می فراوان مست و از خود بیخود شده بود، دستور داد تا وشتی ملکه بیاید و زیبایی اندامش را به نمایش بگذارد، وشتی از این امر سرپیچی می‌کند، لذا کافران، شاه را بر آن می‌دارند تا حکم قتل وی را صادر کند، تا آنها بتوانند ملکه‌ای به دربار بفرستند که حکومت را هر چه سریع‌تر به تباهی کشانیده و حکومت کافران را حکم‌فرما نمایند. شاه نیز حکم اعدام وشتی ملکه را می‌دهد. ولی نقشه‌ی آن‌ها با شکست مواجه می‌شود و هَدَسا (استر یهودی) که فردی خداترس، با ایمان و تربیت شده پسرعمویش مردخای یهودی بود، به خواست خدا انتخاب و به جای وشتی ملکه دربار خشایارشاه می‌شود.
در همین ایام، هامان، یکی از وزرای خائن پادشاه که از نسل عمالق، بود ارتقاء مقام پیدا کرد و قتل عام یهودیان آن سرزمین را طرح‌ریزی کرد. جامعه‌ی بنی‌اسرائیل که خشم خداوند را با تمام وجود احساس نموده بودند، با راهنمایی مردخای و استر ملکه، از اعمال بد خود توبه کردند، خداوند توبه‌ی واقعی این قوم را پذیرفت و آن‌ها را مورد بخشش قرار داد و حکم نابودی آن‌ها را به حکم نابودی دشمنان کافر تغییر داد. این واقعه چنان تأثیر عظیمی بر ایمان بنی‌اسرائیل به خداوند و کلام مقدس او نهاد که واقعه‌ی پوریم را از جنبه‌های خاصی از واقعه‌ی خروج از مصر و اعطای ده فرمان در پای کوه سینای، بالاتر شمرده‌اند. «یهودیان (دستورهای الهی را) پابرجا و برخودشان قبول کردند». (طومار استر فصل 9 آیه 27).
معجزه‌ی پوریم، معجزه‌ای دائمی است که در تمام اعصار و دوره‌ها به وقوع می‌پیوندد. معجزات پوریم در زندگی هر شخصی، بارها و بارها به صورت‌های گوناگون صورت می‌گیرد و این وظیفه‌ی ما انسان‌هاست که با نگرش الهی، قدرت خدا را در تمام وقایع زندگی تشخیص داده، از هامان‌ها و مصیبت‌ها و مشکلات پند بگیریم و در راه خدا و اجرای خواسته‌های او تلاش کنیم و همنوعان خود را دوست بداریم و نعمات وآسایش زندگی خود را نیز از جانب او بدانیم و با رعایت دستورات الهی، سپاس خود را به درگاه خالق ابراز داریم.
4 فرمان اصلی برای پوریم وجود دارند که عبارتند از :
1- خواندن مگیلا (طومار استر) در شب و روز چهاردهم ادار.
2- فرستادن هدیای خراکی برای حداقل یکی از دوستان.
3- دادن اعانه برای حداقل دو مستمند.
4- خوردن وعده غذای کامل با نان در روز پوریم.


منابع :
کتاب‌‌های: استر، ترگوم، تلمود، میدراش.
 
Media ViewAd Option

 

 

 

Back Up Next   

 
   

 
   

 

 
   

استفاده از مطالب این سایت تنها با ذکر منبع (بصورت لینک مستقیم) بلامانع است..Using the materials of this site with mentioning the reference is free

[WebGozar سیستم آمارگیری فارسی]
   

 

 
   

 
   

 
ورود کاربر

    مشکی
    سفید
    سبز
    آبی
    قرمز
    نارنجی
    بنفش
    طلایی

همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
???????
English
Français
مرور بخشها

    دین
    قرآن
    اعتقادات شیعه
    نهج البلاغه
    اخلاق و عرفان
    احکام
    مهدویت
    تاریخ‌ و سیره‌ معصومین

    زندگی
    خانواده ایرانی
    کلوب ازدواج
    طرح واسطین ازدواج
    تغذیه و آشپزی
    سلامت
    مخصوص متاهلین
    دانش و زندگی
    گردشگری
    کودک و نوجوان

    جامعه
    سیاست
    ورزشی
    اجتماعی
    ارتباطات
    اقتصاد
    حقوق
    تاریخ ایران و جهان

    فرهنگ
    ادبیات
    سینما و تلویزیون
    هنری
    کتاب و کتابخوانی
    فرهنگ پایداری

شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
خدمات
دانلود
وبلاگ
ویژه‌نامه‌‌ها
دیتاسنتر
فروشگاه اینترنتی
یکشنبه 25 اسفند 1392 - 14 جمادی الاول 1435 - 16 مارس 2014
صفحه اصلی > کودک و نوجوان > نوجوانان > ارزشهای زندگی > خاندان نور

    دانستنیها
        شگفتی ها
        مشاهیر
        گالری تصاویر
        آیا می دانید؟
    صندوق پستی
        مصاحبه
        بچه ها خبر
        گالری عکس
    شکوفه ها
        یکی بود یکی نبود
        شعر
        با من آشنا شو
            حیوانات
            خوراکی‌ها
            مفاهیم
        من می توانم
    کودکانه
        شعر
        سخنان لطیف
        چگونه زیستن
        داستان
            داستانک
            داستان دنباله دار
    نوجوانان
        داستان
            داستانک
            داستان دنباله دار
        کوتاه، اما خواندنی
        برای خوب زندگی کردن
        ارزشهای زندگی
            شان نزول
            خاندان نور
            قصص قرآنی
        شعر
        زندگی با باور حضور
    سرگرمی
        کاردستی
        بازی
        کارتون
    ویژه نامه‌ها

بازگشت
مطالب مرتبط

    حضرت سلیمان نبی
    حضرت سلیمان نبی
    در زمان پیامبری حضرت داوود (ع) باغبانی به نام شمعیل ، باغ زیبا و پرباری داشت و بخاطر این نعمت خدا را سپاس میگفت .
    نگین خاتم بر تخت سلیمان
    نگین خاتم بر تخت سلیمان
    حضرت داوود(ع) یکی ازپیامبران معروف است.وی سالها درمیان بنی اسرائیل زیست وحکومت کرد تا اینکه سالخورده شد،و تصمیم گرفت یکی از فرزندانش را وصی وجانشین خود سازد.
    میم مثل مورچه
    میم مثل مورچه
    سلیمان [پیامبر] گفت: « ای مردم! زبان پرندگان به ما آموخته شده و همه چیز به ما عطا شده، بی‏تردید این برتری آشکاری است.» سپاهیان سلیمان... چون به وادی مورچگان رسیدند، مورچه‏ای گفت: «آی مورچه‏ها به لانه‏های خود روید، مبادا سلیمان و سپاهیانش شما را پایمال کنن

عضویت در خبرنامه
ارسال

    مطالب پیشنهادی
    ماشین بادکنکی
    انتشار ویژه‌نامه «خورشید تابانی برای عملیات خیبر» در تبیان
    نقش ویتامین E در پوکی‌استخوان
    توقف زودهنگام توزیع سبد کالا!
    گزارش تصویری نمایشگاه دوروزه تبیان در مدرسه راهنمایی دخترانه غفارزاده
    اول فروردین تاریخ قرعه کشی لیگ قهرمانان اروپا
    بهترین چشم روشنی برای شیطان
    چرا بعضی‌ها بیشتر احساس سرما می کنند؟
    پرونده دستمزد 93 بسته شد+جدول
    گلی شگفت انگیز شبیه لب انسان! +عکس
    پیامد‌های استفاده از شناسنامه دیگری
    دغدغه فرهنگی رهبری چیست؟
    پیشنهاده به‌جای پروپوزال
    چمران بازرگان یا چمران خمینی ؟
    گزارش تصویری نمایشگاه دوروزه تبیان در دبیرستان پسرانه سعدی
    وقتی درباره خواستگارتان تردید دارید
    کدام دعای امام سجاد علیه السلام مستجاب شد؟!
    اگر بین نماز صبح خورشید طلوع کند، نماز اداست یا قضا؟
    آموزش آمریکایی دور زدن به ایران ها!
    شبهه: قرآن پیروان همه ادیان را اهل نجات می داند

    تعداد بازدید :
    13564
    چهارشنبه 1/10/1389
    تاریخ :

حضرت سلیمان و ملکه ی سبا
سلیمان و ملکه ی سبا

روزی سلیمان به لشکریانش دستور داد تا آماده شوند و همگی با هم به همراه سلیمان به زیارت خانه خدا بروند . در مسیر حرکت شان به طائف رسیدند که معروف به سرزمین مورچگان بود. پادشاه مورچه ها به آن ها دستور داد تا به لانه های خود در زیر زمین بروند . وقتی سلیمان به نزدیکی پادشاه مورچه ها رسید با مهربانی از او پرسید ؛ آیا نمی دانی که پیامبران بر آفریده های او ظلم نمی کنند؟ متعجبم از این که دستور دادی آن ها پنهان شوند. پادشاه مورچه ها گفت : این کار را به دلیل آن انجام دادم که شاید تو و سپاهت ناخواسته آن ها را لگدمال کنید و نیز آن ها با دیدن نعمت های خدادادی و شکوه فراوان آن در شما نعمت هایی را که خدا به خودشان عطا کرده فراموش کنند. سلیمان از پادشاه مورچه ها خداحافظی کرد و رفت.

در مسیر مکه احساس کرد هدهد پیک مخصوص خود را نمی بیند لحظاتی بعد هدهد را دید که بازگشته است.

هدهد گفت : من در همین حوالی مشغول پرواز بودم که به سرزمین سبا رسیدم حاکم آن سرزمین زنی به نام بلقیس است و آن چه که مرا خیلی عذاب می دهد این است که مردم سرزمین سبا خورشید را می پرستند و در برابرش سجده می کنند. سلیمان نامه ای برای ملکه سبا نوشت و آن را به هدهد سپرد تا برایش ببرد و از او خواست در همان نزدیکی پنهان شود و ببیند که بعد از خواندن نامه چه می کند .

ملکه سبا نامه را چندین بار خواند و با تعجب به وزیرانش می گفت ؛ این نامه از طرف سلیمان است او این نامه را با نام خدا شروع کرده و از من خواسته است که تسلیم او بشوم و به خدای یکتا ایمان بیاورم، سپس از وزیرانش خواست که او را یاری کنند . وزیران گفتند ما نیروی جنگی زیادی داریم و آمادگی لازم برای مقابله با سلیمان را داریم .

بلقیس گفت : همیشه جنگ چاره ساز نیست. من باید سلیمان را امتحان کنم اگر از پادشاهان باشد به هر قیمتی تاج و تخت و پول می خواهد و اگر پیامبر خدا باشد به دنیا علاقه ای ندارد و فقط به مردم نیکی می کند . سپس دستور داد که هدایای فراوانی برای سلیمان بفرستند. وقتی هدایا را برای سلیمان بردند به شدت عصبانی شد و گفت : من پیامبر خدا هستم چرا شما فکر کردید که من دنیا دوست هستم و از دیدن هدیه ها خوشحال می شوم ، خداوند بیشتر و بهتر از این ها را به من بخشیده است سپس هدایا را پس فرستاد .

سلیمان بعد از رفتن فرستادگان بلقیس گفت : این زن خیلی داناست باید بیشتر در مورد او تحقیق کنیم کدام یک از شما قبل از رسیدن او به اینجا می توانید تخت عظیم او را نزد من بیاورید. یکی از جنیان که کارهای خارق العاده می کرد با خواندن اسم اعظم خداوند تخت بلقیس را در آن جا حاضر کرد .

سلیمان دستور داد تا تغییراتی در این تخت عظیم بوجود بیاورند و ببینند که آیا بلقیس تخت خود را خواهد شناخت یا نه ؟

بعد از مدتی ملکه سبا با همراهانش از راه رسیدند. بلقیس تخت خود را شناخت و از زیبایی عجیب و شگفت آوری که در آن به وجود آورده بودند خیلی خوشحال شد و تعریف کرد .
سلیمان و ملکه ی سبا

بلقیس بعد از مشاهده و درک خوبی های سلیمان و یارانش به خدا ایمان آورد و از گذشته اش توبه کرد .

بعد از مدتی سلیمان به او پیشنهاد ازدواج داد ، پس از ازدواج به اتفاق هم برای زیارت خانه کعبه رفتند در راه بازگشت از شام هنگامی که از فلسطین می گذشتند کمی برای استراحت توقف کردند. همان جا فرشته وحی نازل شد و گفت : ای سلیمان این جا مقدس است و فرشتگان و پیامبران در این جا نازل می شوند پس مسجدی با شکوه برای عبادت خدا بساز . سلیمان به همراه جنیان به محل رفته و دستور داد که مسجد با شکوهی در آن جا بسازند و نیز دستور داد برج بلندی هم در کنار آن مسجد برایش بنا کنند تا از آن جا به کار معماران نظارت داشته باشد.

با آن که کار ساختمان تمام نشده بود ولیکن بنای محراب تمام شده بود . روزی از روزها درختی را دید و از او پرسید اسم تو چیست و برای چه کاری آمده ای ؟ درخت گفت : اسم من ویرانی است برای این آمده ام که تو از چوب من برای تکیه خودت عصایی تهیه کنی. سلیمان دانست که زمان مرگش فرا رسیده است، ولی سعی کرد که با همان عصا طوری ایستاده تکیه کند که معماران با دیدن او فکر کنند که زنده است و دلگرم باشند و کار خود را انجام بدهند.

وقتی فرشته مرگ به سراغش آمد او گفت: من مدت زیادی در این جا زندگی کرده ام ولی اکنون که دنیا را ترک می کنم فکر می کنم چند روزی بیشتر در آن نبوده ام. فرشته مرگ لبخندی زد و گفت : این حرفی است که من تا حالا زیاد شنیده ام. جسم بی جان سلیمان یک سال همان طور که به عصا تکیه کرده بود ایستاده باقی مانده و افرادش بر این گمان که زنده است و آن ها را می بیند حسابی کار می کردند تا کار مسجد الاقصی هم پایان رسید .

سپس خدا موریانه ها را فرستاد تا عصای سلیمان را بجوند و این کار انجام شد ، پیکر سلیمان به زمین افتاد و همه دانستند سلیمان نبی از دنیا رفته است.

 جامعه مجازی کودکان و نوجوانان ایران

تنظیم:نعیمه درویشی_تصویر:مهدیه زمردکار

مطالب مرتبط

حضرت سلیمان نبی

نگین خاتم بر تخت سلیمان

میم مثل مورچه
[اضافه به مطالب تبیان من]
ارسال برای دوستان
چاپ
نظرات کاربران
ناشناسناشناسflag‎1392/12/12‎-‎21:07

عالییییییییییییییییییییییییییییی بود
00
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
NIMA NIMA flag‎1392/11/18‎-‎22:57

عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود yes very goood but tell us more about BILQISS . thankyou
00
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
مهساقلیزاده مهساقلیزاده flag‎1392/10/13‎-‎17:28

عالییییییییییییییییییییی بود
00
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
مهسا قلی زاده مهسا قلی زاده flag‎1392/10/13‎-‎17:24

عالییییییییییییییییییییییییی بود ممنون
00
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
لاله لاله flag‎1392/09/09‎-‎18:18

خوبه خوب که چه عرض کنم عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
00
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
penny penny flag‎1392/07/07‎-‎18:21

THANK YOU.
00
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
Mahsa Mahsa flag‎1391/10/22‎-‎14:58

ممنون
30
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
mania manita mania manita flag‎1391/09/25‎-‎13:32

یه کم خلاصه بود و نامفهوم
20
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
مارگاریتا مهدیبا مارگاریتا مهدیبا flag‎1391/07/28‎-‎12:17

واقعا عالی بود دنبال همچین چیزی بودم برای انشام
51
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
علی استادیان علی استادیان flag‎1391/07/26‎-‎19:03

خیلی خوب است
41
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
نگار نگار flag‎1391/07/17‎-‎19:35

عالی بود
21
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
مریمی مریمی flag‎1391/07/05‎-‎16:38

عالی بود خیلییییییییییییییی زیبا بودش
10
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
ناشناسناشناسflag‎1391/03/22‎-‎20:50

مکه؟؟؟ مسجد الاقصی؟؟؟؟ زمان حضرت سلیمان؟؟؟؟؟؟؟؟
40
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
... ... ... ... flag‎1391/02/18‎-‎20:18

متن نامه را بنویسید!!!
30
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
ناشناسناشناسflag‎1391/01/28‎-‎22:51

خوب بود
20
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
سبا سبا flag‎1391/01/02‎-‎20:14

واقعا عالی بود.
10
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
ملیکا ملیکا flag‎1390/12/21‎-‎15:24

مرسی کارم راه افتاد
باتشکر
10
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
محدثه پورثانی زاداه محدثه پورثانی زاداه flag‎1390/11/03‎-‎23:35

عالی بود
10
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
مهسا فرنودی مهسا فرنودی flag‎1390/08/26‎-‎21:05

خیلی عالی بود
10
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
N2000 N2000 flag‎1390/08/14‎-‎16:55

عالی
PREFEKTE
20
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
mehrnoosh mehrnoosh flag‎1390/08/07‎-‎02:30

ممنون مطلب خوب بود اما همونطور که دوستمون گفتنددرقرآن و روایات هم آ مده انسان شریفی بنام آصف برخیاتخت را آورد..فقط سوالم این هست که درمدت 1سال که حضرت مرده بود و به عصا تکیه داده بود هیچکس از نزدیکان بفکر نیفتاد؟یا کاری با حضرت نداشتند؟که متوجه بشن ایشون فوت شدند؟مثلا همسر یافرزندان ایشان
50
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
melissa johnston melissa johnston flag‎1390/07/18‎-‎12:14

yes very goood but tell us more about BILQISS mother. thankyou
02
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
بهراد سقایی بهراد سقایی flag‎1390/07/16‎-‎20:38

متن عالی بود خیلی کیف کردم ممنون.....................
20
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
مریم مریم flag‎1390/07/09‎-‎22:48

مطلب خوبی کارم راه افتاد مرسیییییییییی
12
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
سارا شیخلو ی اقدم سارا شیخلو ی اقدم flag‎1390/03/03‎-‎10:42

عالی
23
پاسخ کاربران به این نظر
پاسخ
ثارالله ثارالله flag‎1390/02/25‎-‎00:14

دوست عزیز
کسی که تخت سلیمان را آورد جن نبود، بلکه انسان بود و به روایتی آصف بن برخیا بود. این متن قرآن است. لطفا تحریف نکنید
83
پاسخ کاربران به این نظر
ناشناسناشناسflag‎1392/10/04‎-‎11:56

آصف اگرچه انسان بود ولی فرمانروای جنیان بود
01
پاسخ
ناشناسناشناسflag‎1389/12/16‎-‎10:43

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.