کاربران علاقهمند از دفترخانه برای مطرح کردن سوالات عمومی، درخواست راهنمایی و اظهار نظر از دیگر کاربران استفاده کنند. حافظ (غزلیات)/گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند
از ویکینبشته
گفتم کِیاَم دهان و لبت کامران کنند |
| گفتا به چَشم هر چه تو گویی چنان کنند |
گفتم خراج مصر طلب میکند لبت |
| گفتا در این معامله کمتر زیان کنند |
گفتم به نقطه دهنت خود که بُرد راه |
| گفت این حکایتیست که با نکتهدان کنند |
گفتم صَنَم پرست مشو با صَمَد نشین |
| گفتا به کوی عشق هم این و هم آن کنند |
گفتم هوای میکده غم میبرد ز دل |
| گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند |
گفتم شراب و خرقه نه آیین مذهب است |
| گفت این عمل به مذهبِ پیرِ مغان کنند |
گفتم ز لعلِ نوشِ لبان پیر را چه سود |
| گفتا به بوسهٔ شکرینش جوان کنند |
گفتم که خواجه کِی به سر حِجله میرود |
| گفت آن زمان که مشتری و مَه قَران کنند |
گفتم دعای دولت او ورد حافظ است |
| گفت این دعا ملایک هفت آسمان کنند |

هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم
شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر منتهای همت خود کامران شدم
ای گلبن جوان بر دولت بخور که من
در سایه تو بلبل باغ جهان شدم
اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود
در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم
قسمت حوالتم به خرابات میکند
هر چند کاین چنین شدم و آن چنان شدم
آن روز بر دلم در معنی گشوده شد
کز ساکنان درگه پیر مغان شدم
در شاهراه دولت سرمد به تخت بخت
با جام می به کام دل دوستان شدم
از آن زمان که فتنه چشمت به من رسید
ایمن ز شر فتنه آخرزمان شدم
من پیر سال و ماه نیم یار بیوفاست
بر من چو عمر میگذرد پیر از آن شدم
دوشم نوید داد عنایت که حافظا
بازآ که من به عفو گناهت ضمان شدم
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | شعرهای مشابه | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.