دیار عاشقان

تکمیل روحیه

دیار عاشقان

تکمیل روحیه

بدعت برداری از شیطان

قال علی علیه‌السلام : إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امیر مومنان علیه‌السلام می‌فرمایند: همانا برای شما بهایی جز بهشت نیست، پس به کمتر از آن نفروشید. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

گفتار هفدهم:

ماهیت بدعت‌ها و آثار زیان‌بارآن (1)

 

مفهوم بدعت

چنان‌که در گفتار پیشین گذشت، امیر مؤمنان(علیه السلام) بدعت‌گذاری و بدعت‌گروی را از برجسته‌ترین صفات مبغوض‌ترین و بدترین خلایق نزد خداوند می‌شمارند. شاید بتوان بسیاری از صفات یاد شده در سخنان آن حضرت را به این ویژگی زشت و پلید بازگرداند و بدعت را خاستگاه آنها به شمار آورد. با توجه به خطر بدعت و نقش ویرانگر آن در انحراف و نابودی دین، در گفتار گذشته گزیده‌هایی از سخنان آن حضرت را دربارة بدعت بررسی و در این‌ باره پرسش‌هایی مطرح کردیم. در ادامة بحث، ابتدا قدری به مفهوم بدعت می‌پردازیم:

معنای لغوی بدعت: بدعت، احداث و اختراع چیزی است که نمونه و همانندی ندارد.(1) راغب اصفهانی دربارة آن می‌گوید: بدعت انشا و آفریدن است که بدون نمونة


1. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج 2، ص 54.

قبلی ایجاد گردد.(1) «بدیع» از همین ماده اشتقاق یافته که از اسمای الاهی و به معنای ابداع و احداث اشیا از عدم است.(2)

معنای اصطلاحی بدعت: در اصطلاح متدینان و عرف، و از جمله در فرهنگ اسلامی، بدعت عبارت است از نوآوری و داخل کردن چیزی در دین با اینکه آن چیز اصل و اساسی در دین ندارد. بر این اساس، کاربرد اصطلاحی بدعت در زمینة دین و شریعت است و ناظر به چیزی است که آموزه‌ای دینی و شرعی معرفی می‌شود، با اینکه دلیل شرعی و اصل و اساسی در شریعت ندارد. بنابراین تعریف اصطلاحی و عرفی بدعت شامل نوآوری در عرصه‌های علوم تجربی و حوزه‌های غیردینی نمی‌گردد. همچنین هر گونه نوآوری در دین بدعت نام نمی‌گیرد. همچنین فتاوای جدیدی که فقیهان آگاه به زمان و روابط اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه، در زمینه‌های گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی صادر می‌کنند، هرگز مشمول بدعت نمی‌شود؛ زیرا آن فتاوا بر اساس کتاب و سنت و در پرتو عروض عناوین ثانوی و پیدایی موضوعات جدید در بستر زمان و مکان صادر می‌گردند.

 

نمودهای بدعت در ادیان پیشین

با توجه به اینکه دین از سه بخش عقاید، اخلاق و احکام فردی و اجتماعی تشکیل می‌شود، بدعت یعنی آنچه ماهیتی دینی ندارد و خارج از دین است، در یکی از این سه بخش قرار گیرد. به تعبیر دیگر، چیزی که از دین نیست بدان افزوده شود. همچنین می‌توان فروکاستن از دین را نیز بدعت نامید و بر این اساس اگر کسی بخشی از عناصر دین را خارج از دین شمرد، بدعت آورده است. این اصطلاح و برداشت از بدعت در روایات و


1 . حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 110.

2 . محمد ابن‌منظور، لسان العرب، ج 2، ص 342.

زبان متدینان و متشرعان نمود یافته و از گناهان بزرگ به شمار می‌آید و چنان­­که از قرآن برمی‌آید، در ادیان الاهی پیشین نیز سابقه داشته است. از جمله در آیین مسیحیتْ بدعتِ «تثلیث» نهاده شده است. این بدعت از آن روی شکل گرفت که محیط آکنده از شرک زمان بعثت و رسالت حضرت عیسی(علیه السلام) پذیرای دعوت به توحید، یکتاپرستی و عبادت خدای یگانه نبود، و آن حضرت و پیروانش با سخت‌ترین آزارها، دشمنی‌ها و شکنجه‌ها روبه‌رو شدند. پس از عیسی(علیه السلام)، برخی کسانی که از پیروان ایشان به شمار می‌آمدند درصدد برآمدند تا آن آیین را به گونه‌ای مطرح کنند که مورد پذیرش مشرکان قرار گیرد. بدین روی، برخی عقاید و آموز‌ه‌های شرک‌آلود، نظیر تثلیث را در آن آیین گنجاندند. از آن پس وقتی مشرکان آیین جدید را نزدیک به آیین و باورهای خود دیدند و دریافتند که آموزه‌های آن آیین همسو با عقاید خودشان است، به نوعی حس همدردی و هم‌داستانی با مسیحیت پیدا کردند و بدان گرایش یافتند. قرآن در این‌باره می‌فرماید:

وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللهِ وَقَالَتْ النَّصَارَىٰ الْمَسِیحُ ابْنُ اللهِ ذَٰلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللهُ أَنَّىٰ یُؤْفَکُونَ * اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلَّا لِیَعْبُدُواْ إِلَـٰـهًا وَاحِدًا لَّا إِلَـٰـهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ؛(1) و یهود گفتند: «عُزیر پسر خداست» و نصارا گفتند: «مسیح پسر خداست»‌. این سخنی است [باطل] که به زبان می‌آورند و به گفتار کسانی که پیش از این کافر شده‌اند شباهت دارد [مانند آنان که فرشتگان را دختران خدا می‌دانستند]. خدا آنان را بکشد. چگونه [از حق] بازگردانده می‌شوند؟ اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح، پسر مریم، را به جای خدا به خدایی گرفتند، با آنکه مأمور نبودند جز اینکه خدای یگانه را بپرستند که جز او خدایی نیست. پاک و منزه است او از آنچه [با وی] شریک می‌سازند.


1 . توبه (9)، 30، 31.

پس با توجه به اشاراتی که قرآن دارد، بدعت در احکام الاهی و عقاید پیش از اسلام نیز سابقه داشته است و در حدود چهارده آیة قرآن، افترای مشرکان و اهل کتاب به خداوند و بدعت آنان در احکام مورد نکوهش و سرزنش خداوند قرار گرفته است. در برخی آیات خداوند افترا بستن بر خویش را ظلمی بزرگ و نابخشودنی می‌داند و در نکوهش این رفتار زشت می‌فرماید:

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛(1) و چه کسی ستمکارتر است از آنکه بر خدا دروغ بسته [برای او شریک قرار داده] یا آیات او را دروغ انگاشته است؟ همانا ستمکاران رستگار نخواهند شد.

در آیة دیگر دربارة تصرف و تحریف در احکام الاهی و بدعت در شریعت می‌فرماید:

قُلْ أَرَأَیْتُم مَّا أَنزَلَ اللهُ لَکُم مِّن رِّزْقٍ فَجَعَلْتُم مِّنْهُ حَرَامًا وَحَلَالًا قُلِ ٱللّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَى اللهِ تَفْتَرُونَ؛(2) بگو: به من خبر دهید، آنچه از روزی که خدا بر شما فرود آورده [چرا] بخشی از آن را حرام و [بخشی را] حلال گردانیده‌اید؟ بگو: آیا خدا به شما اجازه داده یا بر خدا دروغ می‌بندید؟

همچنین در آیة دیگر می‌فرماید:

وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هٰـذَا حَلَالٌ وَهٰـذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَى اللهِ الْکَذِبَ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ؛(3) و با دروغی که بر زبانتان می‌رود مگویید: این حلال است و آن حرام، تا بر خدا دروغ بندید. همانا کسانی که بر خدا دروغ بندند رستگار نخواهند شد.


1. انعام (6)، 21.

2. یونس (10)، 59.

3. نحل (16)، 116.

نظیر تعابیر و نکوهش‌های سخت خداوند دربارة بدعت‌گذاران را در سخنان امیر مؤمنان(علیه السلام) نیز مشاهده کردیم. از جمله در خطبة هجدهم نهج ‌البلاغه که آن حضرت به کسانی که از پیش خود فتوا می‌دهند و در مقام قضاوت، احکام بدعت‌آمیز و غیرمنطبق بر آموزه‌های کتاب و سنت صادر می‌کنند، فرمودند: آیا شما دین خدا را ناقص پنداشته‌اید و در پی تکمیل آن برآمده‌اید؟ یا در تشریع و جعل احکام و قوانینْ خود را شریک خداوند می‌دانید و معتقدید هر حکمی صادر کردید و هر فتوایی دادید خداوند باید بدان رضایت دهد؟

اساساً، بدعت‌گذاری در دین، شرک در ربوبیت تشریعی خداوند و گناهی بسیار سنگین، و تهدیدکنندة کیان و اصالت دین الاهی است، و با توجه به خطری که برای دین و شریعت دارد، در کتاب‌های روایی باب‌هایی بدان اختصاص یافته است. از جمله در اصول کافی و نیز در وسائل الشیعه، بابی با عنوان «باب البدع و الرأی و المقاییس» تنظیم شده که در آن، احادیث و سخنان پیشوایان معصوم دربارة بدعت و فرجام‌های خسارت‌بار آن گرد آمده است. همچنین، فقهای ما در کتاب‌های فقهی خود دربارة بدعت بحث کرده‌اند.

 

نمونه‌هایی از بدعت و تشریع حرام در صدر اسلام

باید توجه داشت که تا زمان امیر مؤمنان(علیه السلام) بدعت‌هایی که در احکام الاهی نهاده شدند، در مقایسه با انحرافات دیگر چندان گسترده نبودند. یکی از آن بدعت‌ها اقامة نماز تراویح با جماعت است. واژة «تراویح» جمع «ترویحه» از «راحة» به معنای آسایش و آرامش، مشتق شده است. «ترویحه» در اصل به معنای راحت نشستن است. علت اینکه نشستن پس از رکعت چهارم نماز‌های شب‌های ماه رمضان را ترویحه می‌گویند، این است که مردم پس از هر چهار رکعت استراحت می‌کنند.(1)


1. محمد بن‌منظور، لسان العرب، ج 2، مادة روح.

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) برای معطر ساختن فضای معنوی خانه و ایجاد محیطی به‌دور از هیاهو، برای خلوت با خدا و راز و نیاز با او، اصرار می‌ورزیدند که نمازهای مستحبی، در خانه و به‌دور از جماعت برگزار شود، و آن‌گاه که مشاهده کردند مردم می‌خواهند آن نماز‌ها را به امامت ایشان برگزار کنند، آنان را از این عمل باز داشتند. امام باقر(علیه السلام) در این‌‌باره فرموده اند:

إِنَّ النَّبِی(صلى الله علیه وآله) کَانَ إِذَا صَلَّىٰ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ انْصَرَفَ إِلَىٰ مَنْزِلِهِ ثُمَّ یَخْرُجُ مِنْ آخِرِ اللَّیْلِ إِلَى الْمَسْجِدِ فَیَقُومُ فَیُصَلِّیٰ فَخَرَجَ فِی أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ لِیُصَلِّیَ کَمَا کَانَ یُصَلِّی فَاصْطَفَّ النَّاسُ خَلْفَهُ فَهَرَبَ مِنْهُمْ إِلَىٰ بَیْتِهِ وَ تَرَکَهُمْ فَفَعَلُوا ذٰلِکَ ثَلَاثَ لَیَالٍ فَقَام(صلى الله علیه وآله) فِی الْیَوْمِ الرابّعِ عَلَىٰ مِنْبَرِهِ فَحَمِدَ اللهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ الصَّلَاةَ بِاللَّیْلِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ مِنَ النَّافِلَةِ فِی جَمَاعَةٍ بِدْعَةٌ...؛(1) رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، پس از اقامة نماز عشا به منزل خود برمی‌گشتند و سپس در پایان شب به مسجد بازمی‌گشتند و به شب‌زنده‌داری و نماز مشغول می‌شدند. در آغاز شبی از ماه مبارک رمضان برای انجام نمازهای نافله به مسجد آمدند و مشغول نماز شدند و مردم نیز پشت سر آن حضرت صف کشیدند تا نمازهای نافلة خود را به جماعت بخوانند. رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با مشاهدة آن وضع از جمع آنان گریختند و به خانة خود برگشتند و مردم را ترک گفتند. تا سه شب متوالی مردم همان کار را تکرار کردند (وقتی رسول خد(صلى الله علیه وآله) شبانگاه نمازهای نافلة خود را در مسجد می‌خواندند به ایشان اقتدا می‌کردند). تا اینکه روز چهارم رسول خدا(صلى الله علیه وآله)«ای مردم، با جماعت خواندنِ نافله‌های شب، در ماه رمضان، بدعت است».

اما پس از رحلت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در زمان خلافت عمر، نماز تراویح و نافله‌های


1 . محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 4، ص 154.

شب‌های ماه رمضان در مسجد و به جماعت اقامه شد، و این بدعت عمر سبب شد که بیشتر فقهای اهل‌‌سنت بدون در نظر گرفتن سیرة نبوی که در منابع روایی آنان نیز نقل شده است، به استحباب اقامة نماز تراویح به جماعت فتوا بدهند.

 

علت برخورد شدید امیر مؤمنان(علیه السلام) با بدعت‌گذاری در دین

برای آنکه روشن شود چرا امیر مؤمنان(علیه السلام) چنین واکنش سختی در برابر بدعت دارند، مثالی می‌زنیم. بی‌شک نیاز به پزشک و دارو برای یک جامعه نیازی مهم و اساسی است و کسانی که بیمار می‌شوند ناگزیرند به پزشک مراجعه و برای درمان خویش از او چاره‌جویی کنند. چه‌بسا کسانی که ناراحتی شدیدی دارند یا دچار بیماری‌ای هستند که آنان را در آستانة مرگ قرار داده است، و با عمل به دستور پزشک بهبود یابند. حال اگر کسی به دروغ خود را پزشک معرفی کند یا کسی که فاقد تخصص پزشکی خاصی است خود را متخصص بخواند و به جای داروی مناسب، داروی تقلبی تجویز کند و باعث گسترش بیماری و بروز عوارض خطرناک در بیمار گردد، سزاوار نکوهش و برخورد نیست؟ بی‌تردید او نه‌تنها ارزش یک پزشک را که به جامعه خدمت می‌کند ندارد، بلکه بارها بدتر از کسانی است که هیچ فایده‌ای برای جامعه ندارند و به دیگران خدمت نمی‌کنند؛ چون آنان جز کوتاهی در خدمت به جامعه، آسیبی به جامعه نمی‌رسانند، اما آن پزشک قلابی با فریب و نیرنگ و تجویز نابجای خود، باعث هلاکت دیگران می‌شود.

بر همین قیاس، بدعت‌گذار نیز در حالی که قرآن کتاب هدایت و پاسخگوی همة نیازهای بشر است و مشکلات فردی و اجتماعی در پرتو آموزه‌های آن برطرف می‌گردد، به خود اجازه می‌دهد تا برای انسان‌ها قانون و حکم صادر کند. به واقع، او چون هدایت خداوند، پیامبران و قرآن را ناکافی می‌داند به خود اجازه می‌دهد که از

پیش خود به وضع قانون بپردازد. اما او چون شایستگی وضع قانون را ندارد و نمی‌تواند مسیر هدایت را به انسان‌ها بنمایاند، حاصل بدعت او انحراف، انحطاط و هلاکت خود و کسانی خواهد بود که بدو گرایش دارند.

 

خسارت‌های فردی و اجتماعی بدعت

از بُعد اجتماعی، رفتار بدعت‌گذار خسارتی جبران‌ناپذیر برای جامعه دارد و خطر او برای جامعه بسیار فراتر از خطر پزشک قلابی است که با تجویز داروهای تقلبی جان و سلامت مردم را به خطر می‌افکند؛ زیرا او حداکثر فرصت زندگی را از مردم می‌گیرد و اجازه نمی‌دهد که آنان زمان بیشتری در دنیا بمانند و از نعمت‌ها و لذت‌های آن بیشتر بهره برند، اما به آخرت و زندگی ابدی ایشان آسیب نمی‌رساند، ولی بدعت‌گذار با قانونی که به نام دین می‌گذارد و احکامی که از پیش خود جعل می‌کند، دین مردم را فاسد می‌کند و آنان را از سعادت دنیوی و نیز سعادت ابدی و جاودانة آخرت، که در پرتو دین به دست می‌آید، محروم می‌سازد. پس خیانت او در حق جامعه از هر خیانتی بزرگ‌تر است.

از بُعد فردی نیز، بدعت‌گذار که خود را در مقام واضع قوانین و احکام قرار داده و مدعی است احکامی که در اسلام نیامده ولی برای جامعه مفیدند آورده، دین خدا را ناقص می‌داند، و از این روی، در پی تکمیل آن برآمده است؛ یا اینکه معتقد است آموزه‌های دین و اسلام کهنه شده‌اند و فایده‌ای برای مردم ندارند و او سخنانی نو و تازه آورده که ضامن سعادت جامعه است. در این صورت، او بر این باور است که دین خدا نسخ شده و او جایگزین بهتری برای آن آورده است. در هر دو صورت، او خود را شریک خداوند در تشریع می‌داند و منکر ربوبیت تشریعی اوست، و خود را در عرض خداوند شایستة قانون‌گذاری می‌داند!

آنچه درباره شرک مطرح شده و از جمله قرآن نیز بدان پرداخته است، اعتقاد به شرک در ربوبیت و نفی توحید در ربوبیت است، وگرنه شرک در خالقیت و نفی توحید در خالقیتْ قائلان اندکی داشته است. مثلاً بت‌پرستان و مشرکان مکه، خداوند را خالق هستی می‌دانستند و شرک ایشان متوجه ربوبیت خداوند بود و آنان به هیچ روی به چند خالق اعتقاد نداشتند. آنها معتقد بودند خداوند پس از آفرینش هستی و موجودات، اختیار پاره‌ای از امور را به غیر خود، نظیر بت‌ها، فرشتگان یا جنّیان سپرده است. قرآن دربارة اعتقاد آنان به توحید در خالقیت و شرک ایشان در ربوبیت خداوند می‌فرماید:

وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللهُ قُلْ أَفَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِف(علیه السلام)اتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ؛(1) و اگر از آنان بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است، خواهند گفت: خدا. بگو: چه گویید دربارة آنچه جز خدا می‌خوانید؟ اگر خدا بخواهد که به من گزندی رسد آیا آنان توانند گزند او را بردارند؟ یا [اگر] برای من نیکویی و بخشایشی خواهد آیا آنها بازدارندة بخشایش او هستند؟ بگو: خدا مرا بس است؛ توکل‌کنندگان تنها بر او توکل می‌کنند.

پس بیشتر شرک‌هایی که در عالم مطرح بوده و پیامبران الاهی با آنها مبارزه ‌کرده‌اند شرک در ربوبیت خدا بوده است. کسانی که پیامبران با آنان مبارزه می‌کردند، نمی‌گفتند ما چند خالق و چند واجب‌الوجود داریم، بلکه می‌گفتند همة کارها و تدبیر همه امور در اختیار خداوند نیست و مثلاً باران برای خود ربّی دارد و پیروزی و جنگ نیز ربّی.


1. زمر (39)، 38.

تنها به ثنویان نسبت داده شده که قائل به دو خالق بوده‌اند و شرور را مخلوق خدای دیگری جز خدای خیر می‌دا‌نسته‌اند.

 

شرک شیطان در ربوبیت تشریعی

آن‌گونه که از قرآن کریم و روایات برمی‌آید، شیطان شقی‌ترین و بدترین خلایق است و خداوند او را مشمول لعنت ابدی خود قرار داده است:

وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَى یَوْمِ الدِّینِ؛(1) و همانا لعنت من تا روز حساب و پاداش بر توست.

اما شیطان منکر توحید در خالقیت نبود، و یگانگی خداوند را باور داشت. از این روی، وقتی خداوند به او فرمود: چون به تو فرمان دادم که بر آدم سجده کنی چه چیز تو را از این کار بازداشت، شیطان گفت:

أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ؛(2) من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گِل.

شیطان افزون بر اینکه توحید در خالقیت را قبول داشت و جز خداوند به خالق دیگری عقیده نداشت، ربوبیت تکوینی خداوند را نیز باور داشت و تدبیر و ادارة تکوینی همه چیز را در اختیار او می‌دانست. از این روی، به پروردگار خویش گفت:

رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛(3) پروردگارا، پس مرا تا روزی که برانگیخته خواهند شد مهلت ده.


1. زمر (39)، 38.

2. اعراف (7)، 12.

3. حجر (15)، 36.

همچنین گفت:

رَبِّ بِمَآ أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ؛(1) پروردگارا، به سبب آنکه مرا گمراه ساختی، من [هم گناهانشان را] در زمین برایشان می‌آرایم و همه را گمراه خواهم ساخت.

آنچه باعث رانده شدن شیطان از درگاه خداوند و خذلان ابدی او شد، انکار ربوبیت تشریعی خداوند و ردّ فرمان و دستور خداوند بود. او معتقد نبود که آنچه خداوند تشریع می‌کند و دستور می‌دهد بهترین است و باید از او اطاعت کرد. از این روی بر دستور خداوند به سجده بر آدم خرده گرفت و گفت:

لَمْ أَکُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ؛(2) من آن نیستم که برای بشری که او را از گِلی خشک برآورده از لجنی بدبو آفریده‌ای سجده کنم.

شیطان چون ربوبیت تشریعی خداوند را نپذیرفت مغضوب و مطرود خداوند شد و بدعت‌گذار از شیطان پست‌تر است؛ زیرا شیطان ربوبیت تشریعی خداوند را انکار کرد اما برای دیگران قانون و حکم وضع نکرد، ولی بدعت‌گذار افزون بر اینکه ربوبیت تشریعی خداوند را انکار می‌کند، با وضع حکم و قانون برای دیگران، آنان را از ربوبیت تشریعی خداوند نیز محروم می‌سازد.

 

نسبت بین بدعت و کفر باطنی

بنابراین با صرف‌نظر از بُعد اجتماعی و اخلاقی بدعت، که خیانت به جامعه است و دیگران را از هدایت الاهی محروم می‌سازد، از بُعد فردی، بدعت به انکار توحید در ربوبیت تشریعی و سلب ایمان می‌انجامد، و بدعت‌گذار گرچه در ظاهر ادعای اسلام


1 . حجر (15)، 39.

2 . حجر (15)، 33.

می‌کند، اما باطن و درون او آکنده از کفر است. او دارای اسلام ظاهری است و از حقوق یک مسلمان برخوردار است و از این جهت بدنش پاک و ذبیحه‌اش حلال است و از خویشان مسلمان خود ارث می‌برد، اما کفر باطنی دارد و گرفتار قهر و غضب خداوند است؛ مانند منافقان صدر اسلام که با مسلمانان حشر و نشر داشتند و در صف نماز جماعت پشت سر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نماز می‌گزاردند، اما چون در باطنْ ایمان نداشتند و به اخلال در امور مسلمانان می‌پرداختند و از اطاعت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سر می‌پیچیدند، در نهان کافر بودند و مستوجب عذاب ابدی و اخروی خداوند شدند. کسی که در ظاهر مسلمان باشد و به‌ظاهر کافر قلمداد نشود، احکام ظاهری اسلام بر او مترتب می‌گردد،‌ اما چون ایمان باطنی و واقعی باعث نجات از عذاب اخروی و بهره‌مندی از نعمت‌های ابدی بهشت می‌گردد، از بهشت و رضوان الاهی محروم است. قرآن دربارة کسانی که در ظاهر و با گفتن شهادتین مسلمان شدند، اما ایمان قلبی و به تبع آن پایبندی به احکام اسلام در آنها پدید نیامده بود، می‌فرماید:

قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلٰـکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ...؛(1) [برخی] بادیه‌نشینان گفتند: ایمان آوردیم. بگو: ایمان نیاورده‌اید، لیکن بگویید اسلام آوردیم، و هنوز ایمان در دل‌های شما داخل نشده است.

حاصل سخن اینکه ایمان نجات‌بخش، پذیرش و پایبندی عملی به همة آن چیزی است که از سوی خداوند نازل شده است و اگر کسی حتی یکی از هزاران حکم خداوند را نپذیرفت، حدّنصاب ایمان به خدا را ندارد. البته ممکن است برای کسی حکم خدا ثابت نشده باشد و به این دلیل در آن تشکیک کند. چنین کسی مستضعف و قاصر به شمار می‌آید، اما به این شرط که وقتی حکم خدا را به او بشناسانند


1. حجرات (49)، 14.

بپذیرد؛ ولی کسی که می‌داند حکم خدا در قرآن یا روایات آمده و فقها نیز بر آن اجماع دارند و با این حال آن را انکار می‌کند و می‌گوید من آن حکم را نمی‌پذیرم، از نصاب ایمان بی‌بهره است. هرچند چنین کسی در ظاهر مسلمان و پاک است و دیگران می‌توانند با او معاشرت داشته باشند، اما از منظر کلامی او چون توحید در ربوبیت تشریعی را نپذیرفته و از پیش خود به وضع حکم و قانون می‌پردازد، فاقد ایمان و دارای کفر باطنی و واقعی است و در جهان آخرت گرفتار عذاب ابدی خداوند خواهد بود.

آدرس: قم - بلوار محمدامین(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
پست الکترونیک: Info@MesbahYazdi.Org *** تلفن: 32113225-025

دفع شیطان



دائی وهاب
 

محل درج آگهی و تبلیغات
 
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه سی و یکم خرداد 1391 توسط  دائی وهاب

با سلام به هموطنان و دوستان گرامی

چون میبینم بسیاری از دوستان نحوه برطرف نمودن مشکل عارض(جن مزاحم ) را از بنده میپرسند  لازم دانستم روش و دستوری روان و خیلی کار ساز و مهم را تهیه و در اختیار همه خوانندگان بگذارم به جرأت  بگویم این  طلسم را برای اولین بار بنده اول در سایت لقمان والان هم در وبلاگ خودم به نمایش میگذارم

این طلسم جهت کُشتن واز بین بردن هرنوع عارض (جن ،هوا،تابعه،مزاحم،و عاشق)که در جسم اشخاص وارد شده اند بوده وباید به روش ذیل تهیه وعمل گردد. البته پس از اطمینان از وجود عارض در جسم.

1-روی 7 تکه پارچه نخی قرمز رنگ از لباس شخص ساده و بدون نقش(هر تکه به اندازه نصف یک ورق A4 ) با خودکار نوشته و بصورت فتیله در آورده شود(به شکل لوله )

2-اگر از بیمار لباسی بدین شکل موجود نیست پارچه ای تهیه گردد ومدت چند روز(3 یا 4) دور بدن خود بپیچد تاپارچه بوی بدن بیمار را بخود بگیرد.(اگر جن عاشق داشته  باشد باید پارچه را از کمر به پائین بدور خود ببندد)

3-سپس طلسم را به روغن بادام تلخ آغشته نموده (مقداری  نه زیاد)روزی یک فتیله را در زیر بینی  شخص ودر توالت نیم ساعت قبل از اذان مغرب بسوزانید.طوری که دود حاصله از سوختن پارچه به مشام بیمار برسد .واز فتیله نباید چیزی باقی بماند.

4-در زمان سوزاندن فتیل ها اگر شخص بیمار از حال رفت یا هرحالت دیگری به وی دست داد ( ایجاد سر وصدا ویا التماس ویا گریه ویا حالت خفگی) نباید نگران شد و به سوزاندن فتیله زیر بینی ادامه داد تا تمام فتیله بطور کامل بسوزد.البته اگرشخصی مشکل تنفسی دارد با بنده مشورت نمائید.

5-قبل از  اتمام 7 روز دعای ابو دجانه بنام بیمار نوشته شود(با زعفران وگلاب خوب) وبعداز اتمام 7 روز حتماً با خود نگهدارد.دعای ابودجانه باید روزها بابیمار وشبها زیر سرش باشد. و در زمان سوزاندن فتیله ها هیچ دعائی همراه نداشته باشد

6-اَشکال و خطوط در نوشتن طلسم با دقت باشد ونباید خطوط از هم بگذرند ویا از هم فاصله داشته باشندکم یا زیاد نباشند دقیقاً مانند تصویر باشد در غیر اینصورت معنی آن تغییر کرده وموکلین  از دستور اطاعت نخواهند کرد.مثال اگر خطی خارج از خط دیگر در طلسم بنویسیم اشتباه محسوب میشود

 چطور متوجه بشویم جن عاشق داریم؟

دربیشتر موارد شخص در خواب میبیند شخصی مرتباًبا او معاشرت جنسی دارد(یکباردر هفته یا درماه) خواسته یا ناخواسته چه زن وچه مرد متأهل یا مجرد و صبح که بیدار میشود خود را محتلم(نجس) میبیند.حائز اهمیت است مجردین با این مشکل به هیچ وجه موفق به ازدواج نخواهند شد مگر با بر طرف نمودن جن عاشق!

نکته مهم (بعداز تهیه تمام موارد توجه داشته باشید قبل از سوزاندن فتیله ها بنده را مطلع نمائید. تا بدون رخصت کاری را انجام نداده باشید.)

مطلب نوشته شده در طلسم بشرح ذیل است :

فرعون لعین .قارون لعین. هامان لعین.شداد لعین. شیطان رجیم فی نار الجحیم

احرقوا کُل عارض وعارضه فی جثه x  زاده x   (بجای ضربدر نام شخص نوشته شود) العجل العجل  الساعه الساعه بحق الوحا بحق الوحا بارک فیکم وعلیکم

 نکته بسیار مهم  وغیر قابل اغماض  اینست که نامها ئی همانند نامهای خداوند ویا همانند نام مبارک ائمه میباشند را نباید در طلسم ذکر کنید. بجای چنین نامها اعداد آنرا  بنویسید مثال : محمد زاده فاطمه  با حروف ابجد کبیر اینطور میشود 40  8  40  4 زاده 80  1  9  40  5 

طلسم  محجوب است

عمل کردن  به این طلسم باید با  اجازه وتشخیص باشه در غیر اینصورت باعث دردسر خواهد شد

دوستانیکه مایل هستند  بعد از تست  کردن ومشخص شدن ار طریق ایمیل برایشان ارسال خواهد شد

موفق باشید یاعلی


.: Weblog Themes By Pichak :.


تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک

دنیای اسرار


بایگانی ماهانه: اکتبر 2010

سرنوشت روح

در مورد خالق بودن انسان ، من دو جلد کتاب خوانده ام بنام های : 1) سفر روح 2) سرنوشت روح که دکتر مایکل نیوتن نوشته اند و توسط آقای محمود دانایی ترجمه شده و در بازار موجود می باشد. در این کتاب چیزهایی در مورد خلق توسط ارواح مطالب جالبی را نوشته . نویسنده یک روانشناس است که حاصل چهل سال تحقیق خود را بر روی کتاب آورده. وی بیماران خود را ازطریق خواب مصنوعی به گذشته برده وعلت آن را از خودشان جویا می شود . گذشته های خیلی دور (زندگی های قبلی ) . چند سطری از این کتاب را براتون میگذارم امیدوارم تهیه کرده و بخوانید.

http://www.near-death.com/images/people/researchers/authors/michael_newton.jpg
این مطالب بصورت سوال و جواب میباشد
- تو عنوان کردی که عالم روح های بی هویت و عالم آگاهی کامل ، نقطه های مقابل یکدیگرند . حالا ممکن است بگویی که وضعیت عالم بعد زمان تغییر پذیر چیست ؟
- این یک فضای کروی است که برای همه روح ها قابل استفاده است . در واقع محل تظاهر جسمیت آنها می باشد ، مثلا در مورد من کره زمین است .
- پس این همان عالمی است که گفتی جزو کائنات محسوس می باشد ؟
- نه ، کره زمین برای من حالت مثالی Simulated دارد . تا بتوانم از آن برای انجام تجربیات خود استفاده کنم.
- مگر همه روح ها برای یادگیری و تجربه از یک کره استفاده نمی کنند ؟
- نه ، هر کدام از ما در کره جغرافیایی خاصی تحصیل می کنیم و آن محلی است که برای زندگی جسمی به آنجا می رویم . همه آنها بطور فیزیکی … ولی موقتا … واقعیت دارند.
- یعنی خودیت واقعی تو ،بطور فیزیکی در این کره مثالی که زمین گفته می شود ، زندگی نمی کند و فقط آن را برای کسب تجربه بکار می بری ؟
- بله درست است – برای تحصیل ، یعنی یادگیری و تجربه .
- چرا این فضا را عالم بعد زمان تغییر پذیر می نامی ؟
- چون ما برای بررسی و تجزیه و تحلیل تجربیات خود می توانیم بعد زمان را تغییر دهیم .
- خاصیت اصلی اینکار چیست ؟
- این وضع کمک می کند که بتوانیم تصمیمات بهتری اتخاذ کنیم . این نوع بررسی مرا در انتخاب های بعدی کمک می کند و تدریجا برای نیل به عالم آگاهی کامل آماده می سازد .
یادداشت نویسنده :
سوژه ها مکررا عبارت عالم را برای تشریح فضای غیر فیزیکی بکار می برند . این مناطق ممکن است خیلی کوچک و یا بی اندازه وسیع و شامل بعد های مختلفی باشند . من تصور می کنم ، برای تجربه و یادگیری روح ها فضاهای مجزای گوناگونی وجود دارد که مشمول محدودیت بعد زمان نمی باشند. موضوع تداخل زمان گذشته ، حال و آینده ، در وضعیت روحی که توسط این سوژه بدان اشاره شد ، در دو فصل بعدی کتاب بیشتر مورد بررسی قرار گرفته .
- ما هنوز در مورد عالم خلقت موجود و غیر موجود صحبت نکرده ایم . حتما این همان دنیای سه بعدی فیزیکی است که قبلا به آن اشاره کردی .
- بله و ما از استفاده آن هم لذت میبریم .
- آیا این عالم برای استفاده همه روح هاست ؟
- خیر اینطور نیست . من بتازگی توانسته ام به آنجا راه یابم و هنوز تازه وارد تلقی می شوم .
- آیا این جهان فیزیکی مثل کره زمین است ؟
- نه کمی متفاوت می باشد ، بزرگتر و قدری سرد تر است . آبها و اقیانوس های کمتری در آن وجود دارد ولی نسبتا شبیه هستند.
- آیا فاصله این کره تا خورشید بیشتر از فاصله زمین تا خورشید است ؟
- بله
- چون عنوان کردی که این کره شبیه به زمین است ، لذا آن را کره زمین شماره 2 می نامیم . حالا به من بگو آیا کره زمین 2 در آسمان با کره زمین 1 نزدیک است ؟
- خیر
- این کره زمین 2 نسبت به کره زمین 1 در کدام جهت قرار دارد؟
- (مکث ) نمی دانم
- آیا این کره جزو مجموعه راه شیری است؟
- ( مکث طولانی ) نه ، تصور می کنم خیلی دورتر است .
- آیا من می توانم آگر تلسکوپی مثلا در حیاط خانه ام بگذارم ، زمین 2 را ببینم ؟
- بله احتمالا
- بنظر تو آیا منظومه ای که کره زمین 2 متعلق به آن است ، مثل منظومه ما ، مارپیچ و حلزونی شکل است یا بیضی شکل می باشد ؟
- مثل یک زنجیر بزرگ طولانی است …. ( با ناراحتی ) من دیگر چیزی در این مورد برای گفتن ندارم .

یادداشت نویسنده :

من به عنوان یک آماتور غیر حرفه ای گه گاهی با یک تلسکوپ انعکاسی آسمان را نگاه می کنم ، و لذا از اینکه بعضی اوقات با سوژه ها صحبت از مطالب ستاره شناسی پیش می آید خوشحال هستم . اما غالبا مطالبی که سوپه ها می گویند برایم تعجب آور و غیره منتظره است . البته هیچ وقت نتوانستم بفهمم آیا این به جهت جلوگیری راهنمایانم روح ها از آشکار کردن اطلاعات صحیح است یا اینکه سوژه ها واقعا در آن حالت ، قادر به درک موقعیت نسبی کره زمین با سایر کائنات نمی باشند.
- ( ناگهان یک سوال جهت دار مطرح می کنم ) حتما تو به کره زمین شماره 2 می روی تا با موجودات متفکری زندگی کنی !
- نه ، این درست همان کاری است که نمی خواهیم در آنجا انجام دهیم.
- چه موقع به کره زمین 2 می روی ؟
- در بین زندگی های زمینی در کره زمین 1 .
- چرا به کره زمین 2 می روی ؟
- ما بصورت روح به آنجا می رویم ، خوش می گذرانیم و خلق می کنیم .
- آیا موجب ناراحتی ساکنین آنجا نمی شوید ؟
- ( با خوشحالی ) در آنجا هیچ کس نیست …. چقدر آرامش دارد … ما بدون هیچ گونه مسئولیتی در جنگل ها ، بیابان ها و بر فراز اقیانوس ها تفریح می کنیم .
- آیا هیچ گونه حیات در آن قاره وجود دارد ؟
- بله …. فقط حیوانات کوچک … بدون عقل و هوش .
- آیا حیوانات هم روح دارند ؟
- بله تمام موجودات روح دارند منتها انرژی مغز آنها بسیار کم است .
- آیا روح تو و سایر دوستانت در نتیجه تکامل انواع پایین تر موجودات روی زمین به این مرحله رسیده است؟
- به درستی نمی دانم ولی هیچکدام از ما این برداشت را نداریم .
- چرا نه ؟
- برای این که انرژی متفکر، از اول انفرادی خلق شده در حالی که نباتات ، حشرات ، خزنده ها و غیره … روح های دسته جمعی دارند.
- و تمام طبقات موجودات زنده از یکدیگر مجزا هستند ؟
- نه به آنصورت ، چون انرژی سازنده به واحد های هر موجود زنده که خلق شده سرایت می کند .
- آیا تو در خلقت نقشی داشته ای ؟
- ( با شگفتی و تعجب ) اوه نه !
- چه کسی برای دیدن و تماشای کره زمین 2 انتخاب می شود ؟
- آنهایی که مراحل تحصیلی را در زندگی های کره زمین 1 می گذرانند گاهی به آنجا می روند ، چون آن کره در مقایسه با کره زمین مثل محل تعطیلات و تفریح است .
- چطور ؟
- در آنجا هیچ جنگ و جدال و هیچ پرخاش و لرزشی وجود ندارد و کسی هم در تکاپوی کسب برتری نمی باشد . همه جا در آرامش و سکوت است . رفتن به ان کره برای ما انگیزه ای می شود که به زمین برگردیم و به برقراری صلح و آرامش کمک کنیم .
- بله متوجه شدم که شما در آن باغ بهشت مانند می توانید آزاد و بی قید زندگی کنید اما تو ضمنا گفتی که برای خلق کردن هم به آنجا می روی .
- بله همین طور است.
- آیا روح هایی که برای مراحل یادگیری به کرات دیگر می روند نیز گاهی به عالمی فرستاده می شوند که شبیه محل زندگی آنهاست ؟
- بله … بله ، منتها بعضی از آن فضاها اخیر تر بوجود آمده و وضعیت ابتدایی تری دارند … آنها هم بدون آن که موجود متفکری در اطراف آنها باشد خلق کردن را یاد میگیرند.
- ادامه بده .
- ما خلق کردن را در آن فضا ها یاد میگیریم و تمرین میکنیم . مثل این است که فرد در آزمایشگاهی باشد که بتواند با انرپی خود فرم های فیزیکی بسازد.
- آیا این فرم های فیزیکی که شما می سازید شبیه چیزهایی است که در کره زمین وجود دارد؟
- بله
- اولین مرتبه وقتی به کره زمین شماره 2 وارد شدی به چه کار مشغول شدی ؟
- اول من دقت می کنم تا بفهمم چه چیزی را باید بسازم، بعد جسم را در مغزم قالب گیری می نمایم سپس با استفاده از ذرات کوچک انرژی خود ، آن را خلق می کنم . ضمنا معلمین هم بر کار ما نظارت دارند . من باید به اشتباهات خودم پی ببرم و آنها را اصلاح کنم .
- معلمین چه کسانی هستند ؟
- ایدس و ” مولکاف گیل ” ( راهنمای بلند مرتبه سوژه ) …. ضمنا مدرسین دیگری هم آن اطراف هستند که من آنها را زیاد نمی شناسم .
- لطفا تا آنجا که می توانی دقیق و روشن در این خصوص توضیح بده .
- ما یه اشیا فرم می دهیم .
- فقط اشیا یا موجودات زنده هم خلق میکنی ؟
- من هنوز به آن مرحله نرسیده ام و آمادگی لازم را ندارم . من بیشتر با عناصر اولیه کار می کنم . مثل اکسیژن ، هیدروژن و غیره …. فعلا من در سطح ساختن سنگ و اب و هوا … آنهم در مقیاس بسیار کوچک هستم .
- یعنی تو واقعا عناصر اولیه ای که در ساختن جهان بکار رفته می سازی ؟
- نه ، من فقط از آن عناصر استفاده میکنم .
- به چه صورت ؟
- من عناصر اولیه را میگیرم و آنها را با انرژی خودم شارژ می کنم ….. و به آنها نوعی تغییر شکل می دهم
- تغییر شکل یعنی چه ؟
- مثلا من با آنها سنگ می سازم ،در این کار مهارت پیدا کرده ام
- تو با انرپی خودت چطور به سنگها فرو و شکل می دهی ؟
- باید یاد بگیرم که چقدر آنها را گرم … یا سرد بکنم و با چه مقدار خاک بیامیزم که سختی مورد نظر در سنگ ایجاد شود .
- عناصر اولیه را از کجا می آوری ؟
- آنها این کار را می کنند ….. معلمین آنها را در اختیار ما قرار می دهند … مثلا گازها و اجزاء تشکیل دهنده آب را به من میدهند .
- آیا درست فهمیده ام که کار تو خلق کردن است و برای اینکار از انتقال گرما و سرما و بکار بستن انرپی خود استفاده میکنی ؟
- بله از طریق تغییر شدت جریان تشعشع انرژی .
- به عبارت دیگر تو خودت واقعا مواد اولیه لازم برای ساختن سنگ یا آب را تولید نمی کنی ؟
- نه ، همانطور که گفتم کار من تغییر شکل دادن از طریق تلفیق و بهم آمیختن عناصری است که به من میدهند . فقط باید مواظب باشم مقدار صحیح انرژی را با فرکانس مناسب بکار ببرم . کار دقیقی است ولی خیلی پیچیده نمی باشد .
- فکر میکردم این کارها را طبیعت انجام می دهد؟
- ( با خنده ) طبیعت دیگر چیست ؟
- خوب مثلا چه کسی عناصر اولیه کار تو را خلق می کند ؟
- آنهایی که قدرت خلاقیت آنها از من بیشتر است.
- پس تو ، بعبارتی اجسام جامد مثل سنگ ها را خلق می کنی بله ؟
- کار ما تکرار و تقلید مدل هایی است که در اختیار ما می گذارند . حالا من به مرحله خلق کردن نباتات نزدیک شده ام ولی هنوز قادر به این کار نیستم .
- پس شما اول با مدل های ساده تر شروع و به تدریج پیشرفت می کنید ؟
- بله همین طور است . ما اول چیز ساده ای می سازیم ، آن را با مدل اصلی آن مقایسه می کنیم و بعد به سراغ مدل های پیچیده تر و بزرگتر می رویم .
- مثل بچه هایی که در ساحل دریا با ماسه ها چیزی می سازند ، بله ؟
- ( با لبخند ) مه هم در این زمینه اول کودک و بی تجربه هستیم . هدایت جریان انرژی به مانند قالب گیری مجسمه سازی است .
- آیا شاگردان این کلاس آموزش خلاقیت ، همگی از گروه روحی اولیه تو هستند ؟
- چند نفری بله ، ولی اگثر آنها از سایر گروح حای برزخ می آیند ، اما همه زندگی زمینی داشته اند .
- آیا همه مشغول ساختن چیزهای مشابه هستند ؟
- خوب البته هر کسی در خلاقیت چیزی مهرت بیشتری دارد ، اما ما همدیگر را کمک می کنیم .معلممان می آید و ما را در جهت پیشرفت ، راهنمایی می کند …. اما … (سوژه ساکت می شود )
- اما چی ؟
- اما اگر من چیز ناجوری بسازم ، قبل از آن که آن را به ایدیس نشان بدهم ، خرابش می کنم.
- ممکن است یکی از این موارد را مطرح کنی ؟
- مثلا من هنگام ساختن گیاهان هنوز نمی توانم انرژی خود را با دقت کافی بکاربرم تا بتوانم از عهده تغییر شکل شیمیایی لازم برآیم.
- پس تو هنوز در مورد شکل دادن به نباتات مهارت پیدا نکرده ای ؟
- نه ، بنابر این ساخته های ناجور خود را خراب میکنم .
- آیا همین امکان خراب کردن سبب شده که آنجا را عالم خلقت و غیر موجود بنامی ؟
- انرژی را نمی توان از بین برد . وقتی من در ساختن چیزی اشتباه کنم ، آن را بهم می زنم ، ترکیبات دیگری بکار می برم و دوباره آن را می سازم .
- من درست درک نمی کنم چرا خالق برای خلقتش به کمک شما نیاز دارد ؟
- اینکار در واقع به سود خود ماست ، ما این تجربه ها را انجام می دهیم تا هنگامی که قضاوت بشود کارمان کیفیت و ارزش لازم را پیدا کرده و امیدواریم که نهایتا بتوانیم در سازندگی زندگی نقشی ایفا نماییم .
- اگر همه ما قرار است به این ترتیب نردبان ترقی و پیشرفت را پله پله بپیماییم بنظرم می رسد که تمام عالم ارواح یک تشکیلات و ساختار عظیم هرم مانندی است که مختار مطلق در راس آن قرار دارد .
- ( با آه ) نه ، شما اشتباه می کنید . وضعیت واقعی هرمی شکل نیست . همه ما روح ها ، تار و پودهای یک پارچه بلند و طولانی هستیم . همه ما در آن پارچه بافته شده ایم .
- با وجود این همه سطوح مختلف پیشرفت و توانایی ، برای من مشکل است که وضعیت را بمانند پارچه ای طولانی ، که همه تارهای آن هم سطح هستند ، تلقی کنم .
- باید آن را بمانند یک رشته مسلسل ادامه دار تصور کنی ، نه اینکه روح ها را در گروه های بالاتر و پایین تر بپنداری .
- من همیشه فکر میکردم روح ها برای پیشرفت باید رو به بالا بروند .
- بله می دانم شما اینطور برداشت می کنید ، اما باید بدانید که همه ما باید جلو برویم .
- آیا می توانی در این مورد مثالی بزنی که من بتوانم آن را در مغزم مجسم کنم ؟
- بله انطور در نظر بگیرید که همه ما …………………………………..

پ  . ن : با تشکر فراوان از سعید عزیز بابت ارسال این مطلب. منتظر ادامه این مقالات هستیم.

**************************************************************

کتابی که با مطالعه آن سرشار از انرژی و شادابی می شوید

سفر روح... نوشته دکتر مایکل نیوتن [ آنچه در این کتاب آمده است، مدیون تلاش کسانی است که در جستجوی کمک به سوی من آمده اند و من آنها را هیپنوتیزم کردم چرا که این روش از نظر من وسیله قابل اعتمادی است برای کشف حقایق عوالم بعد.

شرح سفر روح به عالم دیگر برآمده از خاطرات کسانی است که طی سالها برای هیپنوتیزم درمانی به من مراجعه کرده اند. این خاطرات واقعی، بیانگر آن است که عالم برزخ عالمی واقعی و ملموس است و در آن فضایی سرشار از محبت، شفقت و آرامش حکمفرماست.

شگفتی های عالم برزخ و مراحل آن نشان می دهد که هدف غایی و نهایی خلقت، به کمال رسیدن مخلوقات است، یعنی برخورداری آنها از تمام نعمات و نشئآت الهی و همه مخلوقات می توانند به اندازه کوشش و ظرفیتشان از آن سیراب شوند.

ما موجودات الهی ولی به کمال نرسیده ای هستیم که د ر دو جهان مادی و معنوی وجود داریم. این سرنوشت ماست که بین این دو جهان از طریق فضا و زمان، رفت و برگشت کنیم و ضمن آن بیاموزیم که چگونه بر نفس خود مسلط شده و چطور بر دانش و آگاهی خود بیفزاییم. ما باید به این فرایند با صبوری اعتقاد و اعتماد داشته باشیم. اغلب ما، مادام که در قالب جسم هستیمر، هیچگاه به کنه جوهر وجودی مان پی نخواهیم برد اما خود واقعی ما هرگز نابود نمی شود و همیشه در ارتباط با دو جهان باقی خواهیم ماند.

... مهم ترین فایده آگاهی به این که خانه ای پر مهر و محبت جاودانه در انتظارمان می باشد این است که ذهن ما را پذیرای قبول نیروی معنوی بالاتری می کند. آگاهی بر این نکته که ما به جای دیگری تعلق داریم، اطمینان خاطر و آرامش خاصی را به ما ارزانی می دارد و این آرامش تنها به صورت فراغت از تضاد و پراکندگی نیست بلکه سبب ایجاد وحدتی بین ما و یک شعور جهانی می شود. همه ما روزی این سفر دور و دراز را به پایان خواهیم رساند و همگی ما به یک حالت غایی و نهایی شناخت و روشنایی خواهیم رسید. جایی که در آن همه چیز امکان پذیر می شود.] برگرفته از کتاب «سفر روح» نوشته دکتر مایکل نیوتن(کلیک کنید)، برگردان فارسی دکتر محمود دانایی، انتشارات جیحون.

http://sepidaar.blogsky.com/?PostID=67

متا فیزیک ابن سینا

متافیزیک آن طور که ابن سینا در کتابش با عنوان «شفا» در نظر گرفته، توضیح عقلانی همه هستی ست.
ابن سینا «مشتق شدن همه چیز از هستی لازم»، ابدیت هستی و نیز نفی شناخت آنچه مجزا از منبع هستی ست را در این کتاب توضیح داده است.

ابن سینا برای هر علمی موضوعی در نظر گرفته و علوم را به دوشاخه نظری و عملی تقسیم کرده است. از نظر او، علم نظری دانشی ست که موضوعش مستقل از ماست درحالی که علم عملی برای ما کاربرد دارد. او سه نوع علم عملی در نظر می گیرد:

دانش کشورداری، اقتصاد و حکومت بر خود. او همچنین سه علم نظری را ممکن می داند: فیزیک، ریاضی و دانش ماوراء الطبیعه.

ابن سینا اولین کسی ست که کانی شناسی را ابداع کرده و در شیمی به شیوه قدیم هم کار کرده است. ابن سینا در نجوم نیز تحقیقاتی دارد و با ابوریحان بیرونی تبادل فکر داشته است. یرداختن به حوزه های مختلفی که ابن سینا در آنها کار کرده از بحث این مقاله خارج است.

ابن سینا دانش ماوراء الطبیعه را دانشی الوهی می داند و موضوعش را طبق دیدگاه ارسطویی چیزی می داند که موجودیت داشته باشد. او به دو دلیل مربوط بودن خدا به دانشهای دیگر را نفی می کند:

۱. دانش های دیگر یا دانش عملی هستند یا فیزیک یا ریاضی و نمی توانند درباره خدا باشند.

۲. اگر خدا در متافیزیک بررسی نشود در هیچ علم دیگری قابل بررسی نخواهد بود. حتی اگر محوریت موضوع خدا در این علم لازم باشد نمی توان جز این یذیرفت که خدا موضوع خود را تشکیل می دهد.

ابن سینا این مورد را مطرح می کند که موضوع متافیزیک به علت اولیه مربوط است. اگرچه به نظر ابن سینا، علت اولیه موضوع منحصر به متافیزیک نیست. چرا که وجود این علت باید در این علم نشان داده شود. ابن سینا با استفاده از متافیزیک ارسطو این راه حل را ییشنهاد می کند که موضوع متافیزیک هستی آن گونه که هست می باشد که با هر آن چه وجود دارد اشتراک دارد. در تاریخ متافیزیک ابن سینا نخستین کسی ست که این راه حل را ییشنهاد کرده است.

ابن سینا موضوع متافیزیک را با موضوع دیگر علوم نظری مقایسه کرده است. او فیزیک را دانش اجسام آن گونه که هستند نمی داند بلکه آن گونه که حرکت می کنند یا ساکنند. ریاضیات از نظر او، دانش مربوط به اندازه گیری و اعداد است و بنابراین به هستی که حادث شدنش ریاضی ست ارتباط دارد. در هر دوی این دانشها هستی به طور محدود بررسی می شود چرا که به ماده، اندازه یا تعداد بستگی دارد. در این دو دانش،‌ هستی ییش فرض شده است بدون آن که برای خودش مطالعه شود. هستی موضوع دانش متافیزیک است و در این دانش بدون هیچ محدودیتی بررسی می شود. متافیزیک همه مقوله های مربوط به هستی از جمله: ذات، کمیت و کیفیت را شامل می شود ولی مقوله عمومی تر خود هستی ست که بقیه مقوله ها را دربر می گیرد.

موضوع متافیزیک، هستی همانطور که هست و مشترک با هر آن چه هست می باشد. ابن سینا می گوید که هستی نخستین موضوعی ست که به فکر در می آید. این نظر ابن سینا بعدها توسط فیلسوفانی نظیر آکویناس و هایدگر استفاده شده است. تعبیر هستی از این جمله ابن سینا، درک روح ما از موجودیت داشتن چیزهاست. هستی، همه چیز را نه آن طور که این گونه یا آن گونه است بلکه آن طور که موجودیت دارد دربر می گیرد.

ابن سینا علاوه بر ارسطو، از نظر فارابی نیز بهره برده است. فارابی متافیزیک ارسطو را به این صورت در نظر گرفته بود که ١٠علت برای هستی وجود دارد که ٩ علت ثانوی هستند. از نهمین علت، علت دهم که علت فعال است به وجود می آید.

دو علت اول، اولین کره آسمانی و هفت علت کرات مربوط به سیارات را یدید اورده اند. فارابی روح این کرات را به خلقت جوهر جسمانی توسط خدا مربوط می دانست که ماده اولیه همراه با حرکت را تشکیل داده است که اجزایش با وجود تفاوتهای شکلی به هارمونی و هماهنگی رسیده اند، نیزعناصر چهارگانه طبیعی یعنی گرما، سرما، خشکی و رطوبت از آنها تشکیل شده است. در ادامه چرخه تکاملی، اشکال کامل تر یعنی گیاهان، جانوران و انسان یدیدآمده اند. فارابی همچنین به علم منطق، توانایی زبان و فکر یرداخته است. او تکامل ذهن را به سه مرحله ذهن بالقوه، ذهن بالقعل و ذهن به دست آمده تقسیم کرده است. از نظر او، نوع سوم ذهن با به کار بردن تصاویر و تصورات ذهنی حاصل شده است.

ابن سینا نخستین کسی ست که بین ذات* و موجودیت، فرق قائل شده است. از نظر او، موجودیت همان حادث شده از ذات است. به عبارت دیگر، موجودیت همان چیزی ست که به ذات می رسد وقتی که وجود می یابد.

ابن سینا مفهوم لازم را در نظر می گیرد. از نظر او، لازم تاییدی بر موجودیت است. ارسطو نیز لزوم را در متافیزیک خود به عنوان مفهومی اساسی مطرح کرده بود. ابن سینا لزوم خدا را به عنوان دلیلی بر موجودیت خدا به کار می برد.

یکی دیگر از مشخصه های متافیزیک ابن سینا، تفاوتی ست که بین لازم و ممکن مطرح کرده است. از نظر او، لازم به علت احتیاجی ندارد در حالی که ممکن به علت محتاج است. توجه به تفاوت بین ذات و موجودیت در اینجا ضروری ست: هستی لازم، اصل موجودیتش را در خود دارد اما هستی ممکن این طور نیست و اصل موجودیتش را در خود ندارد. برای هستی ممکن، موجودیت یک حادثه است که به ذات اضافه می شود. هستی ممکن به چیزی احتیاج دارد تا واقع شود که همان هستی لازم است. به عبارت دیگر، هستی لازم همان علت هستی ممکن است که موجودیت آن را سبب شده است. این هستی لازم به نوبه خود، یا لازم است یا ممکن و اگر ممکن باشد برای موجودیت یافتنش به علت لازم دیگری احتیاج دارد. بنابراین هستی لازم به طور الزامی باید وجود داشته باشد تا همه چیز هستی خود را از آن بگیرد. ابن سینا تایید کرده است که در هستی لازم، هستی و ذات یکی هستند.

طبق استدلال ابن سینا، وجود ابدیت هستی الزامی ست. چرا که در یک تداوم زمانی، هر چیز توسط علتی به وجود آمده که خودش علتی ممکن است. بنابراین همیشه می توان به یک علت درونی و سیس یه علت آن علت رسید و تا بی نهایت ادامه داد. طبق نظر ابن سینا، اگر بخواهیم برای چیزی علتی در نظر بگیریم، باید آن علت به طور هم زمان با آن چه سبب شده وجود داشته باشد بنابراین علت لازم آن خواهد بود. خلقت از نظر ابن سینا، به این معنی نیست که موجودیت از یک «تصمیم» درونی در زمان مشتق می شود (تصمیم الوهی که مشکل چندگانگی را ایجاد می کند) بلکه به این معنی ست که یک شیء، موجودیتش را از یک علت لازم گرفته است. بنابراین خلقت یک وابستگی در هستی ست نه تداوم زمانی.

الزام ابدیت هستی در دیدگاه ابن سینا یعنی اثبات ابدیت هستی توسط ابن سینا. به عبارت ساده تر اثبات ابدیت هستی یعنی اثبات وجودی ابدیت هستی. یس احتمال و امکان در آن راه ندارد. ابن سینا هستی را ابدی می دانست.

ابن سینا دو دلیل برای نادرست بودن نظریه تدوام درونی-زمانی اصل اولیه نسبت به موجودیت جهان ارائه داده است:

۱. اگر در نظر بگیریم که خدا قدرت خلق کردن را قبل از خلقت داشته، این اشکال وجود خواهد داشت که زمانی معین قبل از خلقت جهان وجود داشته که شامل خدا هم شده است و این غیر ممکن است،

۲. اگر در نظر بگیریم که خدا خلقت را در زمانی غیر از زمانی که جهان را خلق کرده است می توانست آغاز کرده باشد،‌ این اشکال وجود دارد که خالق در زمان معنی از ناتوانی به توانایی رسیده و این لزوم خلقت بوده که به او چنین امکانی داده است و این مورد، اشکال دوم این نظریه است.

ابن سینا در کتابش نتیجه گرفته که تداوم درونی-زمانی برای خلقت غیر ممکن است و خلقت را باید به صورت یک اشتقاق موجودات از فکر خدا در نظر گرفت چراکه خدا فکری خالص است که به فکر می آید و فکرش به صورت کار است که همان ذات همه موجودات است.

ابن سینا با این نظریه، چندگانگی را از اصل اولیه رد کرده است: «او همه چیز را در آن واحد به تفکر در می آورد که به چندگانگی در ماده شکل می گیرد یا در حقیقت ذاتش به فرمهایشان درمی آورد اما این فرمها از فکر او مشتق می شود.» ذات اجسام به دلیل آن که فکر شده اند، وجود دارد. جهان از این فکر که همان اصل اولیه لازم است یدید آمده است.

برای این که این اصل دارای یگانگی باشد، ابن سینا از اصل نئو افلوتینی بهره گرفته و در کتابش نوشته است که اشتقاق اول از واحد است که فکر دیگر را مشتق می کند و این اشتقاق ادامه می یابد و تحت هر فکر، یک کره آسمانی وجود دارد (ابن سینا در مجموع ۱۰ فکر مجزا در نظر گرفته است). طبق این نظریه نئو افلوتینی، جهان از یک اشتقاق اولیه از فکر الوهی سرچشمه گرفته است.

نظریه متافیزیک ابن سینا چند مشخصه مهم دارد:

۱. ابن سینا یایداری موضوع متافیزیک یعنی هستی همان طور که هست را مطرح کرده است.

۲. هستی، نخستین موضوعی ست که به فکر ما می رسد.

۳. ابن سینا ذات و موجودیت (یا هستی) را از هم متفاوت در نظر گرفته است. این مورد در متافیزیک یونانی بررسی نشده بود.

۴. خدا هستی لازم است که هستی و ذاتش لزوما در او مرتبط هستند.

۵. جهان (ذات ها) از خدا مشتق شده که خودش فکر می شود.

لازم است اشاره کنم که دور شدن ابن سینا از فلسفه ارسطو را یکی از مزیات فلسفه سینایی می دانند. هرچند که بهتر است وجوه متفاوت هر دو را در نظر گرفت.

* اگر کلمه ذات یا essence را درباه خدا به کار بریم، ذات همان جوهر یا substance است. ارسطو نیز برای جوهر یا substance چهار معنا در نظر گرفته بود: ١. ذات یا ti esti ٢. فراگیر یا universal ٣. گونه ۴. سوبسترا.

منابع:

۱. برهان شفا-شیخ الرئیس بوعلی سینا-ترجمه مهدی قوام صفری- انتشارات کتابخانه مرکزی-تهران

۲. فن سماع طبیعی از کتاب شفا- شیخ الرئیس بوعلی سینا- محمد علی فروغی- انتشارات کتابخانه مرکزی-تهران

۳. Avicenne, La Metaphysique Du Shifa,trad. M. Achena et H. Masse, Les Belles Lettres, 1995

۴. Le Statut De La Metaphysique, Alain De Libera, La Philosophie Medievale, PUF, 1993

منبع: http://erfanmeta.persianblog.ir/post/75

سفر در زمان

سفر در زمان


 

شاگرد:
- به هیچ وجه باورم نمی شه که تا ساعاتی بعد، کوششهای شما برای سفر در زمان به نتیجه می رسه. واقعا که شاهکار بی نظیریه.
دانشمند:
- دقیقا همینطوره. خودت شاهد بودی که سالها روی این پروژه کار کردم. هرچند که بخاطر مخفی بودن اون، از خیلی کمکها محروم شدم. ولی به هرحال آنرا به انجام رساندم.
- با اینکه تنها کسی بودم که در جریان جزء به جزء کارهاتون قرار داشتم، ولی هنوز هم به لحاظ تئوریک نمی دونم اون رو درک کنم. کاری ندارم به اینکه ماشین زمان شما چطوری کار می کنه … (و لبخندی می زنه و ادامه می ده) هرچند که می دونم اگه ازتون بپرسم هم تا لحظۀ آزمایش، جوابی نمی گیرم. با اینحال هنوز هم دوست دارم پارادوکسهای سفر در زمان برام حل بشه.
- می دونی پسرم. مشکل تو اینه که درک فلسفی ت از قضیه ضعیفه. موضوع زمان – در حال حاضر – بیشتر از اونی که به لحاظ تجربی و محاسباتی قابل درک باشه، یک مفهوم فلسفی و ماوراء طبیعه محسوب می شه. به همین جهت هم توضیح فرآیندی که رخ می ده، حتی برای من هم مشکله. از طرفی بخاطر الکن بودن زبان – در بیان حقیقت – اونچه که بیان می کنم نیز پر از اشکال و کاستی هست. موضوع، مشابه انسانهای ماقبلی است که وقتی سفاین فضایی بر آنها وارد می شدن، ناچار بودن از واژه هایی که در دسترسشون بود استفاده کنن. اونها ارابۀ خدایان رو می دیدن که با اسبهای آتشین حمل می شدن و هنگام عصبانیت صاعقه پرتاب می کردن. توصیفاتی که برای ما خنده دار و نامفهوم هستن. در اینجا نیز همین مشکل پیش روی ماست. به همین جهت هم ناچاریم از واژه های مترادف استفاده کنیم.
- به طور مثال من نمی فهمم چرا ما نباید شاهد حضور مسافرانی از آیندۀ پیشرفته تر باشیم. وقتی به گذشته می رویم و تغییراتی در اون می دهیم، این تغییرات چه تاثیری بر زمان حال می گذارن؟ اگر ما به دو روز قبل برویم و دو روز در آنجا بمانیم، در روز دوم (همان لحظه ای که زمان حال را ترک کردیم) با چه چیزی مواجه می شیم؟ یک نفر دیگرهمانند ما که می خواهد زمان را ترک کند؟
دانشمند دستی به موهای سفیدش کشید و به سمت اتاق کار خود حرکت کرد. شاگرد نیز همراهش رفت. در اتاق کار همه چیز کاملا در هم ریخته و شلوغ بود و حکایت از شرایط ویژه ای داشت که ظاهرا در چند روز خیر پیش آمده بود. روی یکی از دیوارها صفحۀ بزرگ نمایش نصب شده بود و در کنار آن نیز یک تخته سیاه قرار داشت. روی تخته سیاه، نمودارها و اعداد فراوانی به چشم می خورد.
دانشمند چراغ اتاق را روشن کرد و از شاگرد خواست تا در گوشه ای بنشیند. خود نیز با آرامش پشت میزش نشست. آرامشی که تنها پس از رسیدن به هدف به انسان دست می دهد. سپس شروع کرد:
- قبل از هر چیز، تو باید نگاه جدید و متفاوتی نسبت به فرایند زمان و موجودیت مکان داشته باشی. بگذار از فیلسوف بزرگ، «اوسپنسکی» کمک بگیرم. می دانی که جهانی که در آن زندگی می کنیم، چند بعدی ست و ما به کمک حواس خود قادر به تشخیص سه تای آنها بطور مستقیم و یکی بطور غیر مستقیم هستیم. خود ما دارای سه بعد (ارتفاع، عرض و طول) هستیم. ولی در جهانی چهار بعدی زندگی می کنیم. فرض کن در یک جهان یک بعدی قرار داری. این جهان طبیعتا یک «خط» صاف خواهد بود. اگر بطور فرضی، «نقطه» را نیز واقعی در نظر بگیریم، در این جهان دو موجود زندگی می کند: نقطه و خط.
سفر در زمان

این دو موجود، قادر هستند در طول «یک» محور یعنی «طول» خط حرکت کنند. یعنی تنها حرکتی که می شناسند حرکت رو به جلو و عقب است. توجه کن که این موجودات هیچ شناختی نسبت به ابعاد بالاتر یعنی حرکت به بالا یا چپ و راست ندارند. این موجودات وقتی به یکدیگر می نگرند، تنها چیزی که می بینند «نقطه» است. با این حال چشم آنها با کمک مغزشان می تواند بعد «طول» را شبیه سازی کند و بین خط و نقطه، تمیز قائل شود.
شاگرد که کمی حوصله اش سر رفته بود داشت با یک پاک کن بازی می کرد. دانشمند ادامه داد:
- حالا می رویم سراغ یک بعد بالاتر. در این جهان که از یک «سطح» تشکیل شده، موجودات متنوع تری زندگی می کنند. ما در این جهان انواع سطوح بعلاوۀ انواع خطوط و نقاط را دار

این موجودات می توانند در دو بعد «طول» و «عرض» حرکت کنند. آنها نیز هیچ شناخت و آگاهی نسبت به بعد سوم یعنی «ارتفاع» ندا

 سفر در زمان

رند. سایر موجودات را تنها به صورت خط می بینند ولی آگاهند به اینکه آنها دارای بعد دوم هستند.
و اما جهان سه بعدی که با آن آشنا هستیم. در این جهان همه نوع حجم زندگی می کنند و آزادانه به هر سمت حرکت می کنند. این موجودات نیز یکدیگر را بصورت «سطح» می بینند ولی آگاهند به اینکه بعد سومی نیز وجود دارد. (همۀ ما یکدیگر را بصورت سطوح می بینیم و این مغز ماست که احساس عمق و بعد سوم را ایجاد می کند).

در اینجا دانشمند بطرف شاگرد آمد و با لبخند گفت:

سفر در زمان

- می دانم حوصله ات سر رفته و هنوز نمی دانی کل این ماجرا چه ربطی به زمان دارد. پس خوب گوش کن. از اینجا داستان زمان شروع می شود: می دانیم که همۀ ما زمان را به عنوان تغییر می شناسیم. یعنی عاملی که باعث بروز تحول در اجسام و عالم می شود. بیا با این تعریف کلی به سراغ جهان های خود برویم.
از جهان تک بعدی شروع می کنیم. در این جهان خط و نقطه داشتیم. فرض کن از عالمی بالاتر – یعنی دارای دو بعد – یک شی دو بعدی با این عالم تصادم ایجاد کند. می دانی چه احساسی به موجودات واقع در آن دست می دهد؟

 سفر در زمان

می دانی که از برخورد سطح با خط، یک خط تشکیل می شود. در نظر بگیر یک سطح مربعی شکل با جهان تک بعدی برخورد کند. در این حال نیز در محل برخورد، موجودی جدید به دنیا می آید: یک خط! موجوداتی که در جهان دو بعدی زندگی می کنند هیچ شناختی نسبت به سطحی که موجود جدید را بدنیا آورده، ندارند. سطح فوق برای آنان یک «ابر موجود» است که آنها حتی نمی توانند شکل یا ماهیت آنرا تصور کنند. اما ایشان بطور کاملا طبیعی، موجود یا شی جدیدی را در جهان خویش می یابند.
حالا فرض کن یک مثلث وارد جهان آنان شود. در این حال نیز آنان «قطاع» یا بخشی از آنرا بصورتی که ادراکشان اجازه می دهند خواهند دید. بگذار چیزی بگویم. به نظر می رسد آنچه آنان تجربه خواهند کرد، به مراتب فراتر از یک شی تک بعدی خواهد بود.
یک وجود دو بعدی حاوی خصائصی فراتر از حواس آنان و شامل کلیۀ پدیده هایی است که جهان آنان را تشکیل می دهد. حضور این شی در جهان تک بعدی، می تواند از ظهور یک تکه سنگ یا یک موجود کامل تک بعدی یا بروز احساس خشم و یا هر پدیدۀ دیگری تفسیر شود. چرا که حقیقتی که کل جهان آنان را شکل می دهد (با تمامی پدیده های آن) در واقع از جهانی دو بعدی نشات می گیرد که حاوی تمامی آن پدیده هاست.
ولی در صورت حرکت مثلث چه اتفاقی می افتد؟ موجود مورد نظر (فرضا کودکی که به دنیا آمده یا خورشید صبحگاهی) تغییر حالت یا حتی تغییر ماهیت می دهد. بزرگ می شود و متحول می گردد (همانگونه که در شکل، خط بزرگتر می شود)… و این تصور زمان است که برای موجودات تک بعدی بوجود می آید. در این مورد بعدا بطور کامل صحبت خواهم کرد.
اینک برویم سراغ جهان دو بعدی:

 سفر در زمان

در اینجا نیز صحبت از حضور موجوداتی سه بعدی است که با توجه به ادراک ناقص جهان دو بعدی، فقط بخشی از ماهیت آنان – به صورتی متفاوت وقابل درک برای جهان کهتر دوبعدی – تجلی می یابد. در اینجا نیز حرکت موجودات سه بعدی همانند هرم یا مخروط می تواند بصورت عامل «زمان» تلقی گردد. موجودات دوبعدی، شاهد حضور پدیده هایی متغیر در جهان خود هستند که با توجه به ادراک محدود آنان، می تواند به پدیده های طبیعی محیط – همانند روز و شب یا رشد گیاهان یا بروز جنگ و زلزله و غیره – تعبیر شود.
شاگرد که کاملا هیجان زده شده بود به میان سخنان دانشمند پرید و گفت:
- شگفت انگیزه! شما می خواهید به همین ترتیب تمامی تغییراتی که در جهان سه بعدی شاهد آن هستیم را نیز به عاملی چهار بعدی نسبت دهید؟ …
و بعد از لحظه ای تامل – که دانشمند احساس کرد وی به آن نیاز دارد – ادامه داد:
- … ای داد! پس لابد خود ما نیز به عنوان پدیده های جهان سه بعدی، بخشی از حضور محدود شدۀ یک وجود چهار بعدی هستیم؟
دانشمند سرش را تکان داد و گفت:
- همینطوره. اصولا هر آنچه در این جهان می بینیم، بازتاب محدودی از یک حضور سه بعدی – و آنطور که «اوسپنسکی» می گوید، چند بعدی – می باشد. بگذار قضیه را اینطور مطرح کنم. می دانی که زمان و مکان ابعادی به هم وابسته و از یک جنس هستند. وقتی می گویی «از اینجا تا آنجا»، در حالیکه داری به مکان اشاره می کنی، ولی صحبت از زمان می کنی. همان زمانی که برای گذر از «اینجا» به «آنجا» نیاز است. همچنین وقتی می گوئیم «از امروز تا فردا»، صحبت از مکان می کنیم. چرا که برداشت ما از«امروز تا فردا»، به تغییراتی باز می گردد که در محیط می بینیم و اگر مکانی در کار نباشد – هیچ مکانی – دیگر سخن از گذر زمان، بی معنی ست.
حال فرض کن وضعیت را عوض کنیم. به موقعیتی بی اندیش که در آن «از اینجا تا آنجا» بدون هیچ درنگی طی شود. یعنی برای رفتن و حتی اندیشیدن به «اینجا تا آنجا» نیاز به هیچ گذری در زمان نباشد. با این اوصاف «اینجا» و «آنجا» مفهوم خود را از دست می دهند و بصورت یک واقعیت یک پارچه در می آیند. یکی می شوند. تو در یک آن هم در «اینجا» و هم در «آنجا» هستی. در واقع در وضعیتی که زمان را حذف کنیم، مفهوم مکان نیز خود بخود حذف می شود و ما به حضور «همۀ واقعیات در همۀ اعصار از ازل تا ابد» در یک وجود مطلق می رسیم. همۀ واقعیات بر هم منطبق می شوند. همۀ اجزاء تبدیل به یک کل می گردند.
شاگرد گفت:
- می فهمم. می فهمم. ولی با سر درد فراوان!
- بله. شناخت این موضوع از طریق قیاس امکان پذیر است. ولی باز هم شناخت است، نه درک. مترتینگ می گوید: «روزی که ما بعدچهارم را درک کنیم و به کار بندیم تقریبا فوق انسانی خواهیم بود».
سپس به سمت پنجرۀ اتاق رفت و آنرا گشود. هوای خنکی وارد اتاق شد که تا حدی باعث آرامش هردو می شد. پس از چند لحظه ادامه داد:
- بیا یک مرور کلی بر آنچه گفته شد، انجام دهیم. گفتیم که در جهان های با ابعاد پائینتر، موجودات فقط می توانند در محدودۀ همان جهان حرکت کنند و هیچ ادراکی نسبت به ابعاد بالاتر ندارند. به همین جهت وقتی با ابعاد بالاتر برخورد می کنند، ناخودآگاه آنرا به مفاهیمی که می شناسند تجزیه می کنند. فرض کن در یک جهان دو بعدی (سطح) دایره به معنای خورشید باشد. مربع موجودات و مستطیل، اشیاء آن جهان باشند. حالا در نظر بگیر از جهان بالاتر، یک شی سه بعدی، مثلا یک مخروط – از جهت باریکتر – با جهان آنها تماس بر قرار کند. آنها تنها قطاع آنرا خواهند دید که بصورت دایره – یعنی خورشید – می باشد. در صورتیکه این مخروط به سمت جهان دو بعدی حرکت کند، دایرۀ فوق بزرگتر می شود. پس آنچه این موجودات شاهد آن هستند، ظهور خورشید و بزرگتر شدن آن است. همچنین از آنجا که یک شیء سه بعدی، شامل تمامی خصائص و ویژگی های شیء دو بعدی می باشد – و البته خصائصی به مراتب فراتر نیز دارد – پس برخورد یک شیء سه بعدی، می تواند در جهانی کهتر به هر آنچه در آن جهان وجود دارد تعبیر شود. دقت کن: «هر آنچه در آن جهان وجود دارد». یعنی نه فقط اجسام و موجودات بلکه تمامی پدیده ها و احساسات و وقایع را نیز در بر می گیرد.
در ضمن به این نکته نیز توجه کن: فرض کن یک موجود سه بعدی انگشتان دست خود را در سطح فرو کند. در جهان دو بعدی پنج دایره پدیدار می شوند که هیچ ارتباطی با هم ندارند. آنها پنج شیء یا پدیدۀ گوناگون هستند که در باور دو بعدی ها، هیچ ارتباطی به هم ندارند. ولی در واقع از یک موجود واحد نشات گرفته اند. (در اینجا به یاد داستان معروف مولوی و انسانهایی می افتیم که در تاریکی به بدن فیل دست می کشیدند).
حالا قدمی به پیش می گذاریم. همانطور که گفتم، پدیدۀ زمان چیزی نیست جز برداشت لحظه به لحظۀ ما از یک وجود چند بعدی. در حقیقت چون ما عاجز از مشاهده یا شناخت یک وجود چهار، یا چند بعدی بطور کامل هستیم، پس با توجه به ادراک سه بعدی خویش، فقط قطاعهایی از آنرا مشاهده می کنیم که شعور – یعنی بخش زنده و پویای هستی – در آنجا حضور دارد.
شاگرد پرسید:
- یعنی می خواهید بگویید که بطور مثال در همان جهان دو بعدی، وقتی یک استوانه وارد جهان آنها می شود و دایره (که مثلا یک موجود زنده است) می آفریند، در واقع تعداد بسیار زیادی از همان موجود در بطن استوانه موجود بوده؟
- آفرین. اشارۀ درستی کردی. اگر بپذیریم که یک وجود با ابعاد بالاتر، حاوی تمامی خصائص و پدیده های جهان کهتر است، پس این می تواند شامل تمامی حالات و احوالات موجودات آن جهان (فرضا دوبعدی) نیز باشد. در حالت واقعی – یعنی در جهانی که ما در آن زندگی می کنیم – آن وجود چهار یا چند بعدی، خود هیچ محدوده ای ندارد. یعنی نا محدود است. پس حاوی تمامی امکانات و احوالات موجود و قابل تصور می باشد. ولی این حالات به صورت به القوه هستند که وقتی نور شعور بر آن می تابد – با توجه به اینکه این شعور تنها می تواند سه بعد از آنرا روشن کند – یکی از حالات فوق به الفعل می گردد.
- پس شعور، قاعدتا باید این وجود چهاربعدی را اصطلاحا «جاروب» کند تا تصور گذر زمان برای ما بوجود بیاید. اینطور نیست؟
- دقیقا همینطوره. در واقع سرعت حرکت آن نیز مشخص است. سرعت حرکت آنرا نور تعیین می کند. یعنی زمان گذر از یک وضعیت به وضعیت دیگر، به اندازه ای است که فوتون از عرض کوچکترین ذرۀ شناخته شده در طبیعت عبور می کند.
- چیزی که شما تشریح کردید، شبیه به نمایش فیلمهای انیمیشن است. در آنجا نیز ما یک رشته فیلم داریم که روی سرتاسر آن تصاویر ثابت و بی جان از حالات مختلف موجودات ترسیم شده. وقتی نور به تک تک فریمها می تابد، آنچه بر پرده می بینیم مناظری جاندار و زنده است.
- بله و بشر – بطور نا خودآگاه و- با توجه به مکانیزم هستی، چنین سیستمی طراحی کرده تا از دل یک نوار بی جان، زمان را بیرون بکشد. البته با یک تفاوت اساسی. نوار فیلمی که مفهوم زمان و وجود سه بعدی ما از آن نشات می گیرد، دارای ابعادی بی نهایت است. یعنی هم در درازا و هم در «سناریو های ممکن». پس حاوی تمامی حالات مفروض برای جهان ما می باشد و این شعور ماست که با راهنمایی «اراده»، می تواند راهی مناسب را از بین آنها انتخاب کند. به این شکل توجه کن:

سفر در زمان

می توانی حقیقت جهان را، یا همان وجود چهار یا چند بعدی را بصورت رشته هایی در امتداد هم تصور کنی. توجه داشته باش که زبان و بیان ما برای تشریح یک وجود چهار بعدی الکن است و همانطور که در ابتدا هم گفتم، در چنین وضعیتی ناچاریم از مفاهیمی که می شناسیم استفاده کنیم که قطعا دارای نقائص فراوانی خواهد بود. ولی در هر حال می تواند تصور مناسبی بدست دهد. این رشته ها حاوی تمامی حالات و اوضاع ممکن در هستی می باشند. یعنی هر آنچه در تصور بگنجد. ولی هیچیک از این حالات بالفعل نیستند. بلکه تصاویری هستند بر کادر نوار فیلمبرداری. تصاویری که تنها وقتی از سه بعد به آنها می نگریم، واقعی و ملموس می شوند (همانند استوانه ای که تنها وقتی با جهان دو بعدی – یعنی سطوح – مماس می شود، واقعی و ملموس می شود). حال در نظر بگیر که برشی از این استوانه ها داشته باشیم. صفحه ای که در محل برخورد، جهان سه بعدی را می سازد:

سفر در زمان

باز هم تکرار می کنم که این شکل تنها یک قیاس است. دوایری که از محل برخورد صفحه با استوانه ها تشکیل می گردد، همانند جهان واقعی است که دنیای سه بعدی را می سازد. در اینجا برای سادگی، فقط وضعیت یک نفر را در نظر می گیریم. استوانه های فوق هریک حاوی یکی از حالات ممکن برای فرد از ازل تا ابد می باشد. یعنی هریک حاوی سرنوشتی مشخص برای وی است. مثلا در یکی از آنها فرد، کودکی باهوش است که در بزرگسالی دانشمندی قابل می گردد. در دیگری امکانی دیگر برایش مهیاست و غیره. در نظر داشته باش که تعداد این استوانه ها بی نهایت است. یعنی تمامی حالات و سرنوشتهای ممکن برای فرد مهیاست. ولی شعور – یا بهتر است بگوئیم نور شعور – فقط بر یکی از آنها می تابد. صفحۀ فوق همان نور شعور است:

سفر در زمان

وقتی این صفحه حرکت می کند، در هر لحظه فقط یکی از حالات قابل تصور، برای فرد محقق می گردد. فرضا در یک لحظه فرد در اتاق نشسته است (الف) در وضعیت بعدی احساس تشنگی می کند(ب) در وضعیت بعد تصمیم می گیرد آب بخورد(پ) در وضعیت بعدی منصرف می شود (ت) و در وضعیت بعدی عمل دیگری انجام می دهد(ث). می بینیم که شعور از یک وضعیت به وضعیت دیگری می رود و یکی از حالات ممکن برای فرد را محقق می سازد. حالاتی که از قبل تصویر شده اند و اینک قابل انتخاب و تحقق هستند. آنچه ما اینک از وجود خویش می بینیم و احساس می کنیم، تنها بخش سه بعدی و محدود شده ای ست که شعور محدود ما از آن کل – یعنی وجود چهار یا چند بعدی – می بیند.
شاگرد در حالیکه چشمانش را می مالید گفت:
- پس یعنی تمام آنچه ما می بینیم و با آن زندگی می کنیم، بنوعی غیر واقعی و تصور ماست؟
- چیزی در همین حد!
- با این تفسیر، پس چرا همۀ ما یک تصور واحد از جهان و هستی داریم؟ چرا مثلا همۀ ما وقتی به این بطری نگاه می کنیم، آنرا یک شکل می بینیم؟ چرا وقایع در تصور ما یکسان شکل می گیرد؟
- تمام آنچه می بینیم و احساس می کنیم (که البته همه را به واسطۀ حواس چند گانۀ خویش در می یابیم)، به واسطۀ انعکاس آن وجود چند بعدی بر آینۀ ذهن قابل لمس است. ذهن ما چون محدود به سه بعد است – طبق آنچه گفته شد – قادر به درک تمام هستی (بطور یک پارچه و یک جا) نیست. به همین سبب آنرا از filter عبور می دهد و به خورد ما می دهد. دو نوع ذهن داریم: یکی ذهن کل و دیگری ذهن فردی. آنچه از « کل » برداشت می کنیم و شامل تمامی جهان به همراه کلیۀ حوادث و پدیده های آن و همچنین وجود مادی خود ما می شود، از طریق ذهن کل به ما می رسد (و در واقع بازتاب آن وجود چند بعدی بر ذهن کل است که ما نیز جزوی از آن هستیم). اما یک ذهن فردی نیز وجود دارد که در ارتباط مستقیم با ذهن کل است. تمامی احوالات شخصی و امیال و اراده و خواسته های ما مستقیما بر ذهن فردی تاثیر می گذارد. بگذار چیزی را بگویم. خواسته و ارادۀ ما و همچنین خیال پردازی و تخیل ما، همگی دارای ماهیتی چند بعدی هستند (دقیقا همانند همان وجودی که شرح دادم) و تنها زمانی که از filter ذهن فردی عبور می کنند، در جهان مادی متجلی می شوند. و از آنجا که ذهن کل و فردی مستقیما بر هم تاثیر می گذارند، هر آنچه در اولی جان بگیرد، در دومی نیز پدیدار می گردد.
شاگرد گفت:
- حالا تکلیف سفر در زمان چه می شود؟ چرا ما شاهد مسافرانی از آینده نیستیم؟ با توضیحات شما وقتی به گذشته سفر می کنیم، به کدام حالت ممکن می رویم؟ همان که قبلا رخ داده؟ در این صورت (اگر به چند سال قبل باز گردیم) در کنار خود قبلی مان قرار می گیریم…
- صبر کن پسرم. یکی یکی ! در اینجا توجه تو را باز به مفهوم « بی نهایت » جلب می کنم. ما گفتیم که جهان ما پس از تابش نور شعور بر وجودی چند بعدی، و گذر از filter ذهن هویت می یابد و گفتیم که آن وجود چند بعدی دارای گسترۀ بی نهایت است. به این ترتیب در چنین وجودی برای هر حوزۀ امکان، یک وضعیت « جدید » (و نه همان وضعیت قبلی) رخ می دهد. فرض کن هم اکنون سکه ای را به هوا پرتاب کنی. اگر ساعتی بعد همان سکه را در همان شرایط به هوا پرتاب کنی، وضعیتی جدید آفریده ای. حتی اگر سکه با همان حالت قبل بچرخد و به همان مکان سقوط کند، ولی همه چیز تغییر کرده. اصلا جهان در این یک ساعت عوض شده. سکه در ظاهر همان سکه است، ولی حتی وضعیت قرار گیری مولکولهای آن تغییر کرده. وقتی به زمان گذشته می روی، درست است به همان وضعیتی می روی که قبلا رخ داده، ولی این همان وضعیت نیست. بگذار مثالی عملی بزنم:
تو به پنج سال قبل می روی. به جایی که خودت حضور داری و مثلا می خواهی از خیابان عبور کنی. برای راحتی به خود فعلی ات (که به زمان گذشته سفر کرده) « من ۱ » و به خود قبلیت « من ۲ » می گوئیم. « من ۲ » با تعجب شخصی را می بیند که کاملا شبیه اوست! البته او واقعیست. « من ۲ » به سمت شما می آید و با شما صحبت می کند. شما برای وی از آینده می گویی. از ماشین زمان و سفر خویش. شما با هم دوست می شوید! و مدتی را با هم می گذرانید. همۀ این وقایع رخ می دهند ولی نه در گذشتۀ شما. بلکه در گذشته ای که همان لحظه و همان جا خلق شده! نور شعور شما این گذشته را خلق کرده که کاملا شبیه همان است که در همان زمان روی داده و نه دقیقا همان. در واقع درست از لحظه ای که شما در آن گذشته ظاهر می شوید، این گذشته مسیر خود را عوض می کند و با حفظ تمامی شرایط قبلی (که در ذهن کل ثبت گردیده و برای همیشه محفوظ است) عنصر « من ۱ » را به عناصر قبلی می افزاید. باید توجه داشته باشی که این گذشته نمی تواند روی آینده ای که تو از آن آمده ای تاثیر بگذارد. حضور تو در آنجا ممکن است همه چیز را به هم بریزد. همه راجع به تو سخن می گویند. علم و دانش تو همه را شگفت زده می سازد (البته خود تو بزرگترین شگفتی خواهی بود!) ممکن است هرج و مرج پیش آید. ممکن است تو « من ۲ » را نابود کنی. اصلا ممکن است بشریت در اثر عواقب غیر قابل پیش بینی از صفحۀ روزگار محو شود… ولی همۀ اینها مربوط به تاریخی است که به زمان حاضر مربوط نمی شود. وقتی مجددا به زمان حاضر باز گشتی، همه چیز سر جای خود است. آب از آب تکان نخورده چون هیچ کس ، هیچ گاه نمی تواند گذشته ای را که به زمان حاضر مربوط می گردد، تغییر دهد. آنچه شما تغییر می دهید، برداشتی نو از هستی ست که توسط ذهن شما ایجاد شده. این برداشت یک کپی برابر اصل از آنچه در ذهن کل ثبت شده می باشد.
- خب تکلیف کسانی که هم اکنون از آینده به حال سفر می کنند چیست؟ چرا ما آنها را نمی بینیم.
- نور شعور تنها بر حال (و آنجا که ذهن فردی اجازه می دهد) می تابد. آنها هنوز بالفعل نیستند. با کلام مادی ، آنها هنوز وجود ندارند.
- یک سوال دیگر. شما فرمودید وقتی به گذشته می رویم، در واقع به یک کپی از آنچه در همان زمان رخ داده سفر می کنیم و البته در آن گذشته تمام جهان (با همۀ انسانها و حوادث و دیگر اجزاء) وجود دارند و حتما تمامی آن افراد نیز نسبت به خود احساس واقعی دارند. خب من از کجا بدانم هم اکنون واقعی هستم و یا فقط در اثر سفر فرد دیگری بوجود نیامده ام؟
- در ظاهر هیچ راهی برای تمیز بین این دو وجود ندارد. ولی در اصل « من ۱ » با « من ۲ » فرق دارد. « من ۱ » دارای عنصری به نام اراده است. او می تواند تصمیم بگیرد و از بین بینهایت راه ممکن (که قبلا از آنها صحبت شد) یکی را برگزیند. هرچند که او نیز تا حدودی اسیر بایدهاست. بایدهایی که به خاطر تاثیر عوامل محیطی او را به سمت خاصی می رانند. با این حال او قادر به انتخاب است. ولی « من ۲» فاقد چنین ویژگی است. هرچند که در ظاهر نمی توان آنرا تشخیص داد. چرا که او در واقع راهی را می رود که یک بار قبلا توسط « من ۱» پیموده شده. با این حال « من ۱ » دارای تفاوتی بنیادی با « من ۲ » است. او از خود و منیت خویش آگاهی دارد. ولی « من ۲ » هیچ آگاهی از خود ندارد. تنها یک نسخه از تو دارای آگاهی از خویش است که تو هستی.
- یک سوال دیگر. وقتی شما به زمانهای گذشته می روید، از کجا معلوم در زمان ظهور، در مکانی نامناسب حاضر نشوید؟ فرضا در مکانی که سالها قبل در آنجا تپه ای بوده.
- این امکان وجود دارد. ولی من می توانم در هر مکان دلخواه حاضر شوم. وقتی از تنگنای زمان خارج می شوی، در همان آن، از مخمصۀ مکان نیز رها می گردی. به بیانی دیگر ماشین زمان، ماشین مکان هم هست و تو را به هر زمان و مکان دلخواه می برد. با این حال خطر فوق همواره وجود دارد.
در اینجا دانشمند به ساعت خود نگاه کرد و گفت:
- بسیار خب. وقت شروع آزمایش فرا رسیده. باید از تو جدا شوم.
- ولی استاد، هنوز سوالاتی دارم.
- می دانم. ولی بگذار تا هنگام بازگشت راجع به آنها صحبت کنیم. پاسخ بسیاری از سوالاتت را با شروع آزمایش در خواهم یافت و هنگام بازگشت به آنها پاسخ خواهم داد.
- ولی اگر در محاسبات خود اشتباه کرده باشید چه؟
- هر چیزی ممکن است. هرچیزی. به هرحال من برای تمام آنچه پیش آید، آماده ام.
و از شاگرد جدا شد. شاگرد که نمی توانست از استاد خویش جدا شود، با اندوه گفت:
- پس لااقل چیزی بگویید تا دل من به دیدار مجددتان امیدوار شود.
دانشمند گفت:
- به یاد داشته باش: « زمان و مکان، هردو فریب ذهن ما هستند. ماشین زمان، دور زدن این فریب ذهنی ست». به امید دیدار.

http://www.bedanid.com

دیسکهای سنگی دروپا (Dropa ) ، کتیبه های فرازمینیان

دیسک های سنگی  دروپا (Dropa )

در پی جستجو بشریت درخصوص یافتن ریشه ها و آثار ماورائی در زمین از جمله منجر به پیدا شدن اشیاء مرموزی در تبت گردیده که بنام سنگهای دروپا تبت مشهور هستند.

(Dropa) دروپا چه کسانی بودند؟ با توجه به نوشته های بحث برانگیز و جنجالی برخی از نویسندگان  Dropa (که همچنین به عنوان Dropas ، Drok یا Dzopa شناخته می شود) ،  یک نژاد از فرازمینیان کوتوله شکل که در دوازده هزار سال پیش در نزدیکی مرز چین  - تبت روی زمین آمدند. نوشته هاو اشاراتی مشکوک که تعدادی از مشکلات این ادعا (باتوجه به عدم وجود شواهد اثبات شده) ، موجب گردیده که واقعیت ادعای دروپا بیشتردچار بدگمانی گردد و با شک و تردید به آن نگاه گردد. منتقدان استدلال می کنند که جریان اصلی این ماجرا تمام شده است و ماهیت آن جعلی و ساختگی است.

Tibet/China Border Area

کشف دلائل — چی پوتی (Chi Pu Tei )، استاد باستان شناسی در دانشگاه پکن ، و دانشجویان او در سفری ، مجموعه ای از غارها در کوه های ناشناخته هیمالیا درمسیرو راههای دوردست – Bayan-Kara-Ula در چینگهای در مرز چین و تبت را کشف نمودند. غارهائی که ممکن است مصنوعی تراشیده شده که یک سیستم از تونل ها و انبار های زیرزمینی دران موجود بودند.  دیوارها صیقلی ومربع شکل بود مانند اینکه با حرارت زیاد کوه را برش داده باشند.

آنها تعدادی مقبره مرتب و منظم کوتاه با  اسکلتهائی به بلندی4فوت 4اینچ (حدود 130سانتی متر)دفن شده در آنها پیدا کردند با بررسی بر روی آنها مشخص شد که اسکلت سر آنها غیر طبیعی بزرگ است ودرحالی که بدن آنها کوچک ،نحیف و شکننده بوده است. یکی از اعضا تیم پیشنهاد کرد که این اسکلت ممکن است به جای مانده از گونه های ناشناخته از گوریل های کوهستانی باشند. پروفسور چی پوتی درپاسخ گفت : «چه کسی تا بحال شنیده که میمونی میمون دیگر را دفن کرده باشد؟»

هیچ نوشته ای بر روی سنگهای مقبره وجود نداشت  ، اما به جای آن صدها عدد از دیسک های سنگی  («Dropa Stones»)  به اندازه 3.4اینچ (حدود9سانتیمتر) کشف شد که در مراکز خود حفره ای داشتند . در محیط آنجا بر روی  دیوارها تصاویری از بالا آمدن خورشید ، ماه ، ستارگان ، زمین ، کوهها ، وبا خطوطی نقطه نقطه  اتصال زمین به آسمان کنده کاری شده بودند.  با بررسی صورت گرفته قدمت وعمر دیسکها و نقاشی های غار به حدود 12000 سال قبل تخمین زده شده است .

Photos of the Dropa Stones





هر دیسک سنگی بر طبق گزارش رسیده محاط با دو شیار مارپیچی ظریف از
لبه به سوراخ در مرکز دیسک منتهی میشود،این دیسکها ممکن نیست مشابه دیسکهای Phaistos.باشند (دیسکهائی رسی با نوشته های هیروگلیف که متعلق به 4000سال پیش از میلاد که در ایسلند یافت شده اند. مترجم)

.

این دیسکها  همراه با دیگر دیسکهای پیدا شده در سفرها و اکتشافات بعدی پس از جمع آوری و دسته بندی شدن به مدت 20 سال در دانشگاه پکن دور از دسترس نگهداری گردید اما با سپری شدن زمان در عدم افشا و پنهان کاری آن ناموفق بودند. هنگامی که دیسکها حدود سال 1958 از نزدیک توسط دکتر Tsum Um Nui از پکن مورد مطالعه قرار گرفتند ، این محقق به این نتیجه رسید که هر شیار در واقع از یک سری از خطوط کوچک هیروگلیف از الگوئی ناشناخته ، منشاء گرفته و تشکیل شده است. ردیف خطوط هیروگلیف آنقدر ریز بود که برای وضوح و دیدن آن نیاز به ذره بین لازم بود. بسیاری از خطوط هیروگلیف  آن بعلت فرسایش در طول زمان محو گردیده بودند. زمانی که دکتر Tsum رمز گشایی نمادها را انجام داد ، بازگو کننده داستان فرود حادث ازسقوط  سفینه فضایی Dropa  و کشته شدن بسیاری از بازماندگان آن توسط افراد محلی بود.

برطبق نظر دکتر Tsum Um Nui  ،در خصوص یکی از خطوط هیروگلیف خوانده شده که :  Dropas   از توده ابر و مه سفینه خود فرود آمدند و مردان ، زنان و کودکان ما قبل از طلوع آفتاب در10 غار پنهان شدند.

پس از آنکه بومیان محلی هام (ازقبائل چینی ) تعداد زیادی از انان را کشتند آنان مفهوم زبان ایما و اشاره دروپائیان را متوجه شدند و پی به مقاصد صلح آمیز تازه واردان  بردند.  اما پشیمانی آنها زمانی بیشتر شده بود که متوجه شدند که این بیگانگان با توجه به آسیب وارده به سفینه شان در این نقطه دورافتاده از رشته کوه های چین دیگر راهی برای ساختن سفینه ای جدید و امکان برگشت به سیاره خود را ندارند.

.

ظاهرا گزارش دکتر Tsum در مجله حرفه ای در سال 1962 منتشر شد. پس از آنکه او و تحقیقاتش مورد تمسخر قرار گرفت خود را به جزیره ای در ژاپن تبعید کرد و در انزوا از دنیا رفت ، آکادمی شهر پکن پیش از آن تاریخ هرگز به او اجازه انتشار یافته های وی را نداد و هیچگاه در خصوص اکتشافش صحبت نکرد.

Listen

Read phonetically

 

«Tsum Um Nui»  در واقع یک اسم چینی نیست ، و منتقدان اظهار میکنند که دکتر Tsum ممکن است اصلا وجود خارجی نداشته است. با این حال Tsum Um Nui  نام ژاپنی اقتباس شده به زبان چینی است. هیچ گواه و مدرکی فراتر از او درخصوص تائید Dropa وجود ندارد.

 


تحقیق بیشتر

در سال 1965 ، بالاخره به استاد Chi Pu Tei  و چهار نفر از همکارانش اجازه فاش کردن تئوری خود داده شد. آنها آن را تحت عنوان » The Grooved Script concerning Space-ships که ، همانطور که در دیسک های ضبط شده ، 12000 سال پیش بر روی زمین فرود آمده است» منتشر شده است.

سوابق بیش از 716 دیسک شیاردارکه  بعد در همان غارها کشف شد، خطوط و نقوشی که بازگو کننده داستان شگفت آور از کاوشگر فضایی ارسال شده توسط ساکنان سیاره ای دیگراست که پس از فرود آمدن در رشته کوه Bayan-Kara-Ula ، مقاصد صلح آمیز بیگانگان توسط اعضای قبیله هام  به اشتباه برداشت شد، ساکنان همسایه غارنشینان ، که شکار کردن و کشتند فرا زمینیان را .

عکسها نشاندهنده دیسک Dropa است که درواقع نوعی Bi Disks هستند، هزاران عدد از آن در سراسر چین پیدا شده اند، که اکثرا بیشتر در استان های جنوب شرقی یافت شده.اندازه های Bi Disks در چند اینچ تا چند پا متغیر هستند ، و اغلب از یشم یا nephrite ، ساخته شده و در مرکز آنها حفره ای به اشکال گرد یا مربع کوچک وجود دارد.

 

تاریخ بیشتربی دیسکها به دوره نوسنگی (c. 3000 پیش از میلاد)  بر میگردد، اما تا دوره دودمان شانگ نیز قدمت دارند. Bi Disks  فراتر از دوره شانگ  معمولا بیشتر مزین هستند به حک شده هائی با اژدها ، مار و گاهی ماهی ها ، و مورد استفاده در مراسم آیینی قرار میگرفته اند.

بیشترین بی دیسکهای مربوط به زمان نوسنگی در گورستانها و مقبره ها پیدا شده اند ، و زیر سر و یا پا ی مرده به خاک سپرده میشدند واین نظریه محتمل بوده که برای کمک به روح مرحوم است. هیچ بی دیسک پیدا شده تا کنون مشابه دیسکهای داستان دروپا شامل نوشته و یا شیار مارپیج  نبوده اند و توسط نویسندگانی مانند Hartwig Hausdorf توصیف شده اند.

 

.

گفته می شود دیسکهای دروپا تنها 12 اینچ (حدود30سانتی متر) قطردارند. با این حال ، یک عکس سیاه و سفید توسط Hausdorf و دیگرمحققان به وضوح  نشان دهنده یک دیسک دروپا قرارگرفته بر تکیه گاه و نشیمنی است که نشان می دهد اندازه آن چند پا بوده و فاقد نشانه گذاری است .

 

تحقیقات روسیه

دانشمندان روسیه خواهان برسی آن دیسکها گردیدند و تعدادی از آنها برای دیدن دیسک و تحقیق به مسکو فرستاده شد. آنها با پاکسازی ذرات سنگهای اضافی که به آنها گیر کرده بود ، دیسکها را مورد تجزیه و تحلیل شیمیایی قرار دادند.  دانشمندان بسیار متعجب شدند، دیسکها حاوی مقادیر زیادی از کبالت و سایر مواد فلزی بودند. زمانی که در گردونه خاص قرار داده شدند متوجه خصوصیاتی بیشتر شدند ، به گفته دکتر Vyatcheslav Saizev ،(کسی که آزمایش را در مجله اسپوتنیک اتحاد جماهیر شوروی شرح داده )، آنها دچارارتعاش و یا «وزوز» در ریتم غیر عادی گردیند مشابه اینکه بار الکتریکی از آنها عبور کند. و یا برطبق تحقیقات یک دانشمند دیگر ، » به وضوح می توان چنین تشبیه کرد که  آنها میتوانند به شکلی بخشی از یک مدار الکتریکی باشند که در زمانی و در شرائطی خاص در معرض ولتاژ فوق العاده بالا قرار گرفته بوده اند .». «امروزه این دیسکهای باستانی مانند دیسک نخ ریسی سختی به نظر می رسد که اگر قادر به خواندن و مفهوم نوشته ها و تصاویر آن بودیم به جوابهای بیشتری از اسرار آنها دسترسی پیدا می کردیم.»

 

عکس Wegerer

در سال 1974 ، ارنست  وگرر (Wegerer) ، مهندس اتریشی ، در زمان بازدید از موزه Banpo در شهر  Xianبا توضیحات راهنمای تور از دیسکهای دروپا و دیدن شرح سنگ دروپا از دو دیسک در معرض نمایش عکسبرداری نمود. بر طبق عکسهای او یک سوراخ در مرکز هر دیسک و خطوط هیروگلیف فرسوده و شیار مارپیچ مانند دیده میشود.

Wegerer از مدیر موزه  Banpo  اطلاعات بیشتری درخصوص  قطعات در نمایشگاه پرسید. و هر چند مدیر درمورد تمام  دیگر آثار ساخته شده از خاک رس اطلاعات کاملی داشت اما هیچ چیزی از تاریخ  این سنگها  نمیدانست. او فقط می دانست که دیسک های سنگی از لحاظ آئین دینی اشیائی بی اهمیت بودند.

به Wegerer اجازه داده شد که یکی از دیسکها را در دست بگیرد. او تخمین زد که وزن دیسک حدود 1 کیلو گرم یا 2 پوند و قطر آن را حدود یک پا30)سانتیمتر) برآورد کرد. خطوط هیروگلیف در عکسهای او به جهت فرسودگی و تاحدی تخریب خطوط واضح نیست ،و فلاش  دوربین او جزئیات  از جمله مشابه شیارهای مارپیچ  را پاک نموده.

چند روز پس از سفرش ، مدیر موزه را بدون اینکه علت را توضیح دهند از کار خود برکنار کردند. و بنا به گفته پروفسور Wang Zhijun مدیر موزه Banpo در ماه مارس سال 1994 ، مدیرقبلی و دو دیسک سنگی ناپدید شده اند.

 

اثبات

در سالهای پس از زمان کشف اولین دیسک ، باستان شناسان و مردم شناسان بیشتر در مورد منطقه قرنطینه شده  Bayan-Kara-Ula  تحقیق نموده اند. بخش عمده ای از اطلاعات ، در تائید و اثبات تفسیر داستان ثبت شده روی دیسک های پیدا شده است.

افسانه ها ظاهرا هنوز هم در این منطقه حفاظت شده ، از مردان کوچک ، لاغر ، زرد رو که » از ابرها در زمانهای بسیار پیشین آمدند» صحبت میکنند «، مردانی که دارای سری محدب و برآمده وبزرگ بودند  و بدن خیلی ضعیف و خیلی زشت و زننده ای داشته اند که هر انسانی از آنان پرهیز و فرار می کرد. «مردانی با اسبی سریع» کوتوله های زشت را تعقیب و دنبال کردند. این داستان شرح نامعلوم «مهاجمانی» است که ابتدا توسط پروفسور Chi Pu Tei  با توجه به تناسب اندام عجیب اسکلت یافت شده آنها در آن غارها کشف شدند .

 

انتقاد

منتقدان تا حد زیادی ادعای فوق را رد کرده اند ، استدلال آنها در این خصوص ترکیبی از جعل مدارک واستفاده از افسانه ای قدیمی است. برای مثال ، نویسنده دیوید ریچی اشاره می کند که داستان Dropa دسیسه و توطئه  گوردون چریگتون (Chreighton  Gordon )، عضوی از جامعه انسان شناسی سلطنتی و جامعه جغرافیایی سلطنتی بوده است. پس از تحقیق ،  Chreighton قضاوتی برگرفته از احساسات در مورد  Dropa  داشته – ادعاهای فرازمینی را «بی اساس» و یافته های خود را در مقاله ای درخصوص بشقاب پرنده مفصل بررسی وشرح داده است.

این داستان نه قابل ردیابی است و نه مدرکی معتبر برای این نظریه وجود دارد ، یا می توان ثابت کرد که در گذشته وجود داشته است. طرفداران ادعای داستان سنگ  Dropa عنوان میکنند که علت عدم دستیابی به واقعیت این ماجرا ناشی از اختلال های اجتماعی منتج از انقلاب فرهنگی چین و از توطئه های سرپوش گذاری توسط مقامات چینی است. با این حال منتقدان این داستان بسیار فراتر از چین می باشد. مخالفان ادعا می کنند این ماجرا جعل اسنادی است ثابت شده توسط اریش فون دیکن ( Erich von Daniken).

در زیر دقیق ترین جزئیات  مردود دانستن ادعای فرازمینی بودن دروپا آمده است :

1. کشف. هیچ اشاره ای از وجود ‹Tsum Um Nui›   به عنوان اینکه او قرار بوده از چین فرار کرده و درسال 1960 در ژاپن مرده باشد در جائی نشده ، والبته نظریه سرپوش گذاشتن کمونیست توسط انقلاب فرهنگی در چین را نمی توان نفی کرد. همچنین ، هیچ اشاره ای به سفر 1938 باستان شناسی به محدوده Banyan Kara Ulla وجود ندارد. همچنین  » آکادمی پکن  پیش از تاریخ» تا کنون وجود نداشته است.

2. منابع اولیه. اولین اشاره به این داستان درکتاب بدنام اریش فون دیکن 1968 ، ارابه های خدایان آمده است. کتابی که در واقع مورد انتقاد در سطح وسیعی قرار گرفته و غیر قابل اعتماد تلقی گردیده است ،. همچنین اکثریت قریب به اتفاق از نام ها و منابع دیده شده  در این کتاب نمی تواند موید واقعیت باشد ، ودر خارج از این کتاب اسامی افرادی که به گفته های انها استناد شده چون  Cho Pu Tei, Tsum Um Nui, Ernst Wagener, Vyatcheslav Saizev  را نمی توان یافت .، فون دیکن منبع اصلی خود را نوشته های داستان علمی تخیلی نویسنده روسی Alexander Kazantsev دانسته است ؛ با این حال Kazantsev حساب خود را با فون دیکن جدا کرده و می گوید که آن فون دیکن بود که این داستان را به من گفت ، راه دیگری این اطراف نیست (حقیقتی غیر از این نیست- مترجم).

3 . منابع دیگر. درسال 1978 کتاب  Sungods توسط David Agamon در تبعید «ویرایش شده» ، بنظر می رسید عاریه ای بوده برای حمایت از داستان Dropa ، اما Agamon در مجله Fortean Times در سال 1988 اعتراف کرد که کتاب داستان بوده و ادعا نمود که نویسنده آن ، یک محقق انگلیسی به نام دکتر Evans  Karyl Robin ، خیالی بوده است. بعضی از وب سایتها برای نشان دادن حقیقی بودن ادعا یک عکس از دکتر رابین – ایوانز با دالایی لاما را منتشر نمودند. ، پیر مرد ضعیفی که در کنار دالایی لاما حضور داشت ،این عکس کاملا جدید است و نمی تواند دکتر رابین – ایوانز باشد زیرا بر طبق نظر  Hartwig Hausdorf او در سال 1978 درگذشته است.

4. ترجمه. مطلقا رمزگشائی یک زبان ناشناخته با موفقیت اینچنینی بی سابقه بوده است. همه زبانهای گمشده باستانی فقط به این دلیل کشف شده اند که آنها در نوع اشکال برای دانشمندان مشابه وآشنا هستند. حتی در چنین مواردی ، رمزگشائی و درک زبان اشکال قدیمی و خطوط آن برای تیمهای متعدد از زبانشناسان متخصص سالها به طول می انجامد و در طول تحقیقات ، یافته های خود را دائما مورد بحث و به روز رسانی قرار میدهند. بسیاری از اشکال و خطوط  باستانی (به ویژه خطی از جزیره کرت و Rongorongo از جزیره ایستر) ، محققان را به چالش و مبارزه می طلبند چرا که آن خطوط  هیچ ارتباطی با زبانها و خطوط شناخته شده ندارند. بنابراین با توجه به این حقایق ،  مشکلات بیشتری برای ترجمه زبان و خطوط واقعی فرازمینی وجود خواهد داشت . از این رو بسیار بعید است که یک دانشمند تنهای چینی  با هیچ پس زمینه منتشر شده در زبان شناسی به تنهایی در اوقات فراغت خود توانسته  زبان وخطوط و اشکال بیگانه فرازمینی را کشف نماید.

5 .دیسکها. تمام عکسهای موجود از دیسکهای فرضی متعلق به بیگانگان با زاویه باز گرفته شده اند.  و اولاً با اندازه مشروح 12 اینچ مطابقت نمی کنند عکس های گرفته شده نشان میدهد که این دیسکها بسیار بزرگ هستند .. ثانیا ، درهیچ یک از عکس ها شیار عمیق را نشان نمی دهد . در نهایت ، به هیچ وجه در تمام نقاط این عکسها ، شرح ، تجزیه و تحلیل و یا هر مدرک دیگری از ‹خطوط و اشکال بیگانگان فرا زمینی› واقعا به نظر نمی رسد.

6. مدارک و شواهد . فرض شده بود که دیسکها در موزه های متعددی در چین ذخیره می شده است. نتنها هیچ اثری از این دیسکها درهیچ یک از این موزه ها یافت نشده ،بلکه از دیسکهائی که ظاهرا برای تجزیه و تحلیل به اتحاد جماهیر شوروی فرستاده شده نیز هیچیک یافت نشده اند.

7. قبیله Dropa .در حالی که گزارش شده از قبیله ای ضعیف کوتوله ، در واقع Dropas دامداران عشایری بیشتر ساکن در شمال فلات تبت هستند. هام هم ساکنان تبت ، و به طور سنتی آنها را سلحشوران و دلاوران تبت می نامند: بسیاری از محافظان  دالایی لامای سیزدهم در جریان فرار او از تهاجم چینیها، از هام های تبت بوده اند.، برطبق گفته های Chrieghton کلمه «Dropa» ، توصیف ساکنان عشایری از ارتفاعات تبت ، و تقریبا می تواند به عنوان «تنها ماندگان» و یا «جدا شدگان» ترجمه گردد. علاوه بر این ،با توصیفChreighton  ،Dropa  به عنوان «غارنشینان»  و یا کوتوله ها ، در مقابل دامدارنی با جثه نسبتا بزرگ و قوی در خور شغل خود شباهتی وجود ندارد. (Richie, 95-96)

 

 

در اخبار…

آیا بشقاب پرنده ها مدارک و شواهد بازدید بیگانگان از زمین است ؟ بلاگر بلانت — 2010 اکتبر 3

سنگهای Dropa  برای اولین بار در سال 1938 ، در یک سفر باستان شناسی به رهبری Chi Pu Tei در غارهائی در ارتفاعات کوههای مرزی چین و تبت بطور تصادفی کشف شدند.. برای باستان شناسان واضح بود که غار توسط مردم بدوی در مدتها پیش اشغال شده بود.

خورشید ، ماه ، ستارگان ، و زمین ، هر یک با خطوط متصل شده بودند : بر دیوارهای غارها خطوط تصویری از آسمانها و زمین کنده کاری شده بودند. پس از آن با کاوش در زیر کف غار دیسکهای سنگی مدفون شگفت انگیز وعجیب و غریبی  با حدود نه اینچ قطر و سه چهارم اینچ ضخامت که در مرکز سوراخی  3/4 اینچ داشتند  کشف گردید که در مثال مشابه صفحه های گرامافون  قدیمی بودند.

در مجموع ، صفحات 716 عدد بودند با بازرسی بیشتر شیار با یک خط پیوسته از نوشته های عجیب هیروگلیف حک شده در آنها مشاهده گردید. در سال 1962 دکتر Tsum Um Nui ، کار فوق العاده دشوار برگردان و ترجمه خطوط از دیسکها را برعهده گرفت.

او تخمین زده است که آنها دست کم12000  سال قدمت دارند، برای وضوح بیشتر به علت ریز بودن خطوط او ناچار به استفاده از ذره بین بوده  هرچند بسیاری از نوشته ها به جهت طول عمر وقدمت از بین رفته بودند ، اما چیزی که موجب تعجب و حیرت او گردیده این است که چگونه آن مردم بدوی قادر به نوشتن خطوط و اشکالی به این ریزی بر روی این سنگها بوده اند .

او نهایتا در تحقیقات خود مبنی بر رمزگشائی متوجه گردید که این سنگها توسط مردمانی به نام دروپا نوشته شده اند هرچند که اکثر نوشته های 12000 ساله برای او همچنان بی معنی و قادر به تفسیر تمام آنها نبود.
با این حال ، زمانی که او ترجمه اش تمام شده بود ،طی نامه ای از آکادمی ماقبل تاریخ درخواست نمود تا مقاله او انتشار یابد اما عکس العمل آنها برای اوغیر منتظره بود .آکادمی به صراحت او را از انتشار مقاله منع و حتی صحبت در مورد یافته هایش را ممنوع نموده بود .
716 صفحات دیسک ، داستان قوم Dropa است ،  سرنشینان یک سفینه کاوشگر از یک سیاره دوردست که ناگهان در کوههای Baian-Kara-Ula  در هیمالیا فرود آمده بود . دروپا از فضاپیمای آسیب دیده خود در غارهای کوه  پناه گرفتند در حالی که با ترک سیاره خود دیگر قادر به تعمیر سفینه خود نبودند،و ناچار به ادامه زندگی بر روی زمین شدند.
ولی این سوال در اذهان باقی مانده است که چرا آکادمی و فرهنگستان ماقبل تاریخ  چین از انتشار مقاله دکتر Tsum Um Nui درخصوص تحقیقات بر روی 716 دیسک باستنی خود داری نموده و بر روی کلیه آثار و شواهد ماجرا سرپوش گذارده است؟

ایا وجود شواهد را در خارج از زمین باید جستجو کرد.

در هر صورت در اینجا پاسخی وجود ندارد!

استفاده از این مطلب با درج منبع www.ufolove.wordpress.com آزاد است .

منبع:  http://www.crystalinks.com/dropa.html

پ . ن : با تشکر فراوان از دوست خوبم منتظر عزیز بابت ترجمه و ارسال این مطلب.

 

 

راه رفتن درمیان انرژی جدید راشبا

راه رفتن درمیان انرژی جدید راشبا

اطلاعات همسویی

http://lh5.ggpht.com/_dPotZ6etAg0/RvELsYciPQI/AAAAAAAAAJI/aTQq_v3ghu0/CIMG0620.JPG

19 April 2007 – همسویی توسط Merilyn Bretherick

دوستان عزیز ؛ آیا از عظمت خود آگاه هستید؟ آیا شما از انبساط پذیری تان آگاه هستید ؟

موقعیکه در بعد سوم هم هستید ، البته که نمی دانید . ما در اینجاهستیم برای یادآوری وجود خداوند شما .

و در نگاه ما از دیدگاه روح در اینجا هستیم. شما خالق کائنات هستید.

شما برای یک هدف از بالا  به بعد سوم آمده اید : بالابردن آگاهی زمین مادر . شما در این راه از رهبران و پیشگامان هستید . فقط بعضی اوقات می گویید من اینجا چکار میکنم ؟ آیا می دانید چکار میکنید ، شما یک تفاوت ایجاد می کنید.

ما برای اینکه عظمت خود را بخاطر آورید نیاز به کلیدی جهت نشان دادن به شما هستیم ، این با مرکز قلب ارتباط دارد.این پیشگاه خداوند است . جایگاهی برای دریافت و ارسال عشق .

هر کسی این را تجربه نکرده ، زیاد تجربه شده ولی ما چیزی بیشتر از تجربه هایتان می گویم .

بزودی برایتان سمبل یا سمبلهایی جدید داده خواهد شد و آنها D.N.A ی چاکرای قلبتان را تغییر خواهند داد .          آنها ملکول داخل سلولی را تغییر خواهند داد و شما این تغییرات را حس خواهید کرد. احساساتتان تغییر خواهد کرد.

زمین مادر درصدد داشتن یک تغییر در این مرکز می باشد .شما فقط یک مرکز قلب دارید در حالیکه زمین مادر چند مرکز قلب دارد .اکثر انسانها فکر می کنند که خاک هرکشور دارای یک قلب است ، که اشتباه می کنند . بعضی از کشورها دارای مراکز قلب زیادی هستند .یکی از این کشورها البته ترکیه است . به همین دلیل بر فراز آنجا نیروی زیادی از فرشتگان نور دیده می شود .آنها اولین انرژی را که از زمین مادر فرستاده میشود را میگیرند . بر فراز آنجا انرژی اژدها ها خیلی پر و فعال است . چون یک عده ی زیادی از انسانهایی که D.N.A ی اژدها دارند،از آن مرکزقلبی انرژی میگرند ، که آن برای تغییر ، انتخاب شده است .

Merilyn ، تو در حال حاظر  بطور غیر مستقیم ، انرژی  اطراف قلب ترکیه که تو را جذب می کند را حس می کنی.

 

قسمت بعدی راه رفتن در حقیقت خواهد بود.

این به شما ، جهت راه رفتن در حقیقت کمک خواهد کرد . ما به سختیهایی که بعضی وقتها  شما را از راه رفتن در حقیقت باز می دارد آگاه هستیم . برای بعضی از شماها زمان خیلی زیادی است و بعضی از شماها بی حال می افتید.

سمبل یا سمبل هایی که داده شده ، شما را در ثابت قدم بودن جهت رد شدن از بعد پنجم ، نیرومندتر خواهد کرد و جهت ارتقاء دنیا کمک خواهد کرد . این سمبل یا سمبل ها ، روی غده صنوبری انسانها کار خواهند کرد . در آنجا خیلی از باقیمانده های D.N.A جمع شده اند که آنها از آنجا برداشته شده و رشته های D.N.A  ی غده صنوبری، با نور خواهد درخشید .

http://genomics.energy.gov/gallery/basic_genomics/detail.np/HGPI_MedRes/Caduceus_mR.jpg

غده صنوبری در دست آنوناکیها، همچنین ظرف روغن مخصوص و مچ بند .

http://www.freedomtek.org/nevidljivi/images/anunnaki_bird_big.jpg

http://fidgit.co.uk/images/UFO/anunnaki-3.jpg

http://www.freedomtek.org/nevidljivi/images/anunnaki_wings_big.jpg

http://www.unexplained-mysteries.com/gallery/albums/userpics/33637/normal_ancientastronautman%20with%20watch.jpg

قسمت بعدی ، اعتما خداوندی خواهد بود .

خیلی از انسانها ، هنگامی که از اعتماد صحبت می شود ، احساساتی می شوند . اعتماد یعنی چه ؟                   با اعتماد تا کجا می توان به جلو رفت ؟  اینها سوالاتی هستند که به آنها پاسخ داده خواهد شد . به شما جهت اعتماد کامل به خدا  و روح کمک خواهد شد . بدون تردید می توانید اعتماد کنید . خواهید دانست و یاد خواهید گرفت که به کسی یا چیزی چگونه بدون سوال کردن ، اعتماد کنید . برای کمک به این موضوع ، به همراه سمبل ، یک تاییدیه هم خواهد بود .

حالا  لازم است برای شما در مورد اژدها های تاریک و روشن صحبت کنم .

در اول برادران اژدهای تاریکمان ، سعی به بزرگ کردن قدرت خود می کنند . اما انرژی آنها کم می آید .نور قدرت آنها را از آنها میگیرد . تصور کنید یک انرژی در جایی آزادانه جاری میشود . این انرژی در گذشته خیلی قوی بود ولی حالا با محدود شدن آن ، جاری شدن انرژی بطرف داخل عقب نشینی کرده است .

اتفاقی که به بردران تاریکی افتاده این است .

هدف آنها کشاندن دیگران بطرف خود است . اما نور بدلیل سلطه اش ، با سرعت بیشترش آنها را ناکام گذاشته .

فرشتگان نور به شما میگویم ، که با اراده کار خود را ادامه دهید و مایوس نشوید. شما تفاوت ایجاد میکنید .

اژدها های نور به سرعت به انسانهایی که دوستان اژدهای خود را می خوانند ، جواب می دهند .

بسیاری از آنها برای آگاه شدن و پرسیدن ، اژدها های دوست طلب می کنند . به غیر از این ، آنها از طرف کسانی که در مورد حوزه اتری و تشکیلات محرمانه زیر زمین (دنیا های مخفی ) تحقیق می کنند نیز دعوت می شوند . در این مورد مجمعی است مخصوص از اژدها های مستر  که به این دعوتها پاسخ می دهند . آنها به رنگ نیلی ارغوانی و قرمز      می باشند . رنگ برخی از آنها در حوزه انرژیشان مخلوط شده است .آنها دانشمندان ما هستند .

ما شما را متبرک می کنیم و جهت صاحب شدنتان به آنها  با عشق ، پاهیتان را می شوییم .

در طول زمان ، در شش ماهه اخیر ، کار کردن با انسانها صد در صد افزایش یافته .

برادران عزیز ؛ ادامه دهید راستی درونتان را ، و بدانید که واقعا دوست داشته می شوید و ما پاهیتان را می شوییم .

بدانید که هنگام بازگشتتان به خانه ، از تصورتان بیشتر مفتخر خواهید شد .

 

Pen Gough

22 April 2007 –  ( داس ماه ) همسویی توسط Merilyn Bretherick

http://www.indigodergisi.com/_derived/ferhan230.htm_txt_ra-sheba%20merilyn%20istanbul%2030%20(3).gif

در راه حقیقت راه رفتن یعنی چه ؟

راه معنوی که شما برگزیده اید ، راه و روش زندگی است . بطوریکه می دانید هرچیزی عبارت است از انتخاب .

هنگامی که متولد شدید، نمی توانستید راه بروید . اما روز به روز که بزرگتر شدید ، راه رفتن را یاد گرفتید . بعد یادگرفتید که بدوید ، بپرید و … بعضی ها ورزشکاران خوبی شدند .این را چطور انجام دادند؟ با اراده ، تمرین ، وقف خود و آموزش

از همه شما میپرسم : آیا اراده و  وقف خود را دارید ؟ آیا برای آموزش حاضرید؟ به شما می توانم بگویم  که مانند تمرینات سخت برای ورزشکار شدن نیست ، اما در اول باید با اراده و خود را وقف کنید .

می توانید بپرسید اراده چیست ؟ شعفی که با قلب احساس می شود . شعفی درونی که از قلبی باز می آید .

نمی توانم در مورد احساس شما از شعف چیزی بگویم ، این از خصوصیات انسان است .

ماها هم شادی را احساس می کنیم اما متفاوت از انسانها . با سمبل های جدید می توانید به D.N.A یی که شعف شما را کنترل میکند دست پیدا کنید . همه اینها به قلبی سالم و باز بستگی  دارد .

آیا  رابطه همه چیز را با داشتن قلبی سالم و باز را می بینید ؟

عشق بلاشرطی که از قلبی باز بیرون می آید ، آنقدر واقعی است که بعضی وقت ها می تواند شما را اذیت کند .

عشق به خالقمان ، عشق به تمام عالم ، عشق به هم  دوستان ، عشق به زمین مادر .

آیا می توانید چگونه در خشیدن در تمام وجود خود را ایجاد کنید ؟

هنگامی که قلبتان باز است ، آگاهانه به آن فکر کردن لازم نخواهد شد . بلکه در آنجا خواهد بود .

تصمیماتی را خواهید گرفت ، که اطرافیانتان را تحت تاثیر قرار خواهد داد .

با قلبی صاف و باز  شعف و شادی در درونتان خواهد درخشید ، بعد تصمیم به ادامه راه معنویتان داده ، در مسیر حقیقت  راه خواهید رفت .

حقیقت چیست ؟

حقیقت همان چیزهای درونی است که تا به حال روی آن بحث نشده .

حقیقت یک شخص شاید حقیقت یک شخص دیگری نباشد . افراد زیادی هم هستند که حقیقت آنها با هم یکی است . حقیقت شما ، شما را بطرف کسانی که با حقیقت شما یکی هستند می کشد. آنها شما را جذب خواهند نمود .

جهان این کار را انجام می دهد . قلبتان حقیقت شما را مدیریت خواهد کرد . چیزی که در مورد آن صحبت می کنیم حقیقت روحانی شما است. قلب باز شما در مورد حقیقت شما چه احساسی دارد ؟

حقیقت روحانی شما مال هیچ کس نیست ، آیا مال خودتان است ؟

به این در اکثر مواقع عشق می گویند . حالا متوجه شدید ؟ حال احساس می کنید ؟

شور و شوق شما ، اراده شماست و وقف حقیقت شما .

به همه شما می گویم : معنی ” راه رفتن در درون حقیقت ” این است . این قسمت جدید راشبا ، برای رها کردن عشق و یا مرحله شما نیست ، برای بررسی کردن دوباره راهتان است .این سمبلها در بدن نورانی شما جا گرفته و بنیه شما را قوی کرده و در راه رفتن در درون حقیقت ، شما را یاری می کند .

این ما را به قسمت جدیدی می رساند :

اعتماد خداوندی

به چه کسی اعتماد دارید ؟ امروز در دنیای شما گزینه های زیادی وجود دارد که می توانید از آنها انتخاب کنید مانند تعداد زیادی دین ، دولت و … اما به کدام یک اعتماد خواهید کرد ؟ آیا انسانها می توانند زندگی شما را گرفته و بعد پس بدهند ؟ بدن فیزیکی شما را می توانند بگیرند اما نمی توانند به شما زندگی بدهند .

زندگی هیچ موقع به پایان نمی رسد چون خداوندی است ، قسمتی از خداوند است .

شما قسمتی از خداوند هستید آفریننده جهان ها هستید ، این را هرگز فراموش نکنید . خداوند درونتان از درون شما خودش را متجلی میکند ، توضیح می دهد . در هر دقیقه از زمان تجلی خداوند را متجلی می کنید .

لطفا برای یک لحظه تولد یک بچه را در نظر بگیرید . وقتی نوزاد متولد می شود ، علاقه خاصی وجود دارد . زمانی که به چشمان کسی که تازه متولد شده نگاه می کنید در آنها آگاهی است . شما به چشمان خداوند نگاه می کنید . یک مخلوق تازه ای از خداوند .

به این می توانید اعتماد کنید . شما هم هنگام تولد همین طور بودید ، تجلی تازه ای از خداوند و اصلا تغییری نکرده اید.         از لحاظ فیزیکی تغییر کرده اید ، اما از لحاظ درونی تغییر نکرده اید . چیزی که از شما می خواهم پیدا کردن خداوند درونتان و اعتماد به آن است.

شما قسمتها ی مقدس خداوند هستید . وقتی خداوند دوست دارد ، شما هم دوست دارید . چون یکپارچگی شما از طرف خداوند است ، هدف خداوند برای همه شما روشن خواهد شد . در درون خود خواهید دانست ، در این وجودتان . می دانید چون خداوند هستید .

به همراه اعتماد خداوندی ، سمبلی که می آید ، خداونگاری شما را دوباره تقویت می کند . این سمبل جهت احساس آفریده شدن واقعی خودتان و تجربه هایتان به شما کمک می کند .

این بدن معبدی است که در درونش وجودی زندگی می کند .

پس اینجا چه کار می کنیم ؟

نیاز به نگرانی نیست ، شما می دانید چون خداوند می داند .

تفاوتهای انسانی خود را کنار بگذارید ، تفاوتهایی که مانع نزدیک شدن شما به عشق خداوند می شود را کنار بگذارید.

این زمان جدایی نیست ، به عنوان تجلی خداوندی اکنون زمان متحد شدن است . با اتحاد ، عظمت خداوند را در تمام جهان می درخشانید ، نور پخش می کنید و بدن نورانی شما  آنقدر زیبا می درخشد که مانند یک کریستالیست در تاریکی دنیا .

حالا به توافق رسیدیم ؟

http://www.windows2universe.org/mythology/images/draco_dragon_sm.jpg

بازکردن قلبتان – در حقیقت راه رفتن – اعتماد خداوندی

 

این بدن نورانی شما را عوض می کند ، این دی ان ای  شما را عوض می کند . این وجود فیزیکی شما راهم می تواند تغییر دهد . ما عظمت وجودتان را مفتخر می کنیم .

ای استادان ، ماها که در دیار اژدهاها از کنفدراسیون گالاکتیک (معاهده ی  وابسته به کهکشان)کار می کنیم به خدمت به شما ادامه می دهیم .

یکبار دیگر قلبم را گشوده و با راه رفتن در حقیقت ، اعتماد خداوندی را خواهم داشت . دوباره روشناییم را خواهم درخشانید.

این را همه شما انجام می دهید و  ما شما را آنقدر که در کلمات جای نمی گیرد ، دوست داریم .

می توانیم پاهایتان را بشوییم ؟ آیا می توانیم به نحوی به شما کمک کنیم .

آیا ما می توانیم برای دوست داشتن و پشتیبانی، شما را در آغوش بالهای خود بگیریم ؟

ما همه شما را به اندازه ای که در کلمات نمی گنجد ، دوست داریم ، برادران ادامه دهید .

Pen Gough

http://www.goodvibesgirl.co.uk/images/Egyptian_Healing_System.jpg

همسویی ISIS توسط Merilyn Bretherick

 

سلام بر خانواده من ، من ایزیس

ای کاش می دانستید شما و کارهایی را که انجام می دهید را چقدر دوست داریم . امروز قسمتی از  دی ان ای شما را تغییر خواهم داد . هر کس با توجه به تفاوت احساسات و ساختارش ، حسهای متفاوتی خواهد داشت .              انرژی از چاکرای تاجی شما شروع خواهد شد ، روی غده پینه آل ( صنوبری ) کار خواهیم کرد . دی ان ای و مسیرهای مغناطیسی را تغییر خواهیم داد ، می تواند همانند یک برق گرفتگی خفیف باشد ولی ناراحت کننده نیست .            بعد به طرف پایین روی غده تیموس چاکرای قلبتان خواهیم آمد . بیشتر کارها در این قسمت انجام خواهد شد.

اگر وجودتان را سبکتر احساس می کنید نگران نباشید .

اگر وجودتان را راحتتر احساس می کنید نگران نباشید.

اگر وجودتان را حساس و احساسی حس می کنید نگران نباشید.

اگر وجودتان را دوست داشتنی حس می کنید نگران نباشید .

همانطور که می دانید برای کمک به تغییر  دی ان ای بدنهای بیولوژیکی شما ، همراه راشیبا سمبلهایی را فرستادیم .   شما را دوست داریم و همیشه برای با شما بودن ادامه خواهیم داد .

من ایزیس ملکه نیل ، عشق Osiris ، خدای مؤنث درون شما .

http://www.crystalinks.com/siriusmanstars2.jpg

راشیبا – راه رفتن در مسیری جدید

 

تاریخچه DRACO’S و SIRIUS

(  Siriusصورت فلکی شعرای یمانی – Draco’s صورت فلکی اژدها )

Ra-  تراکم – غلظت 6

Isis- تراکم – غلظت 8

DRAGONS تراکم – غلظت 7

 

انرژی اژدها  و سمبلهای مؤنث و مذکر و چیزهایی که آموخته ایم ، تعادل را می آموزند.

اشراف و اساتید اژدها ، با علم اژدها ، تعادل را نگه می دارند و به جنگ پایان می دهند.

 

ارتقا ء آگاهی

خزندگان و اژدها – فرم های کد شده

خانه اصلیشان – اژدها ( صورت فلکی اژدها )

با همراهی صورت فلکی اژدها ، تعداد زیادی سیاره و دنیاهای خارجی بدون جنگ متحد شدند و تغییر یافتند .

تراکم آنها 4 برابر تراکم حقیقی است.

20میلیارد سال قبل بر روی زمین آمدند. به اقوام مختلفی تقسیم شدند و فرم فیزیکی گرفتند و منبع (سرچشمه ) را فراموش کردند .

زوجیت – نور در مقابل تاریکی

قطبی کردن نور (پلاریزه نور ) – نر (مذکر) – تشعشع تاریکی – ماده (مؤنث ) – مغناطیس بیشتر

نور + تاریکی – تلفیق ( به هم پیوستگی ) – عشق خالص و بی قید و شرط

برای کنترل مادگی ، یک سؤتفاهمی است – برای همیشه قفل شده ( در محدودیت نگه داشته شده)

ماده با عصبانیت حرکت کرد – جنگ میان نور و تاریکی

اژدها های نور و تاریکی شروع به جنگ کردند و به کنار عالم تبعید شدند .

راه های هوشمندانه ای برای جهش ستاره ای پیدا کردند ( راههای هوشمندانه ای برای دور زدن سیستم ستاره ای پیدا کردند و به آن وارد شدند.)

http://www.essaysbyekowa.com/Zoomorphic/ra3.jpg

اژدها و راشیبا

مصر – آتلانتیس و لموریا

معابد Ra ( نرها ) و Isis ( ماده ها ) توسط Ra  و Isis از هم جدا و محدود شده بودند .

راشیبا انرژی جنسی و شفای مقدس کندالینی است . کلید رهایی خودمان . همسوییهایی جهت تعادل .

کسانی که جذب راشیبا می شوند . دانشجویان اصلیی هستند که صاحب دی ان ای اژدها می باشند .

اژدها ها شفا دادن را آموزش می بینند ، Syrian ها و Orion ها همگی می خواهند شفا دهند .

مصریان اولیه از اساتید Pleidean بودند – با مدرسه مخفی در سواحل نیل با Toth .

اینها برای بالا بردن ارتعاشات کسانیکه در دنیا زندگی میکنند آموزه هایی ناب و خالص هستند .

آنان به سرعت پیشرفت کرده و به سرعت به مرحله پنجم  ( تراکم ، غلظت ) ارتقاء یافتند .

 

پنج قوم اصلی که در آن زمان بر روی زمین زندگی میکردند :

 

Pleidean’s

گروهی از ستارگان تابان آتشین که محیط خود را مثل گرد روشن می کنند

http://www.bibliotecapleyades.net/imagenes_pleyades/pleyades_B.jpg

http://www.luisprada.com/Protected/IMAGES/pleiadians.jpg

http://i.ytimg.com/vi/K5fNwKHxZmQ/0.jpg

Orion’s

به معنی منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر

http://wendyfreitas.files.wordpress.com/2009/11/orion_spinelli_c1.jpg?w=500&h=427

http://www.theorionzone.com/orion_sothis.jpg

Syrians

اگر منظور Sirius باشد یعنی صورت فلکی شعرای یمانی وگرنه یعنی اهل سوریه

http://www.bibliotecapleyades.net/imagenes4/sirio_siriusdna.jpg

DNA Effect

http://www.glyphweb.com/esky/_images/photos/sirius.gif

http://www.crystalinks.com/pyrorion.jpg

hyperspacecafe-sirian.jpg

Draco’s صورت فلکی اژدها

http://www.astronomy.net/graphics/constellations/draco.gif

http://darkotix.dreamhosters.com/draco-sirian-atlan.jpg

http://extraordinaryintelligence.com/files/2009/08/clive-burrows2.jpg

Andromeda’s آندرومدا – زن زنجیری- منظومه فلکی امراه المسلسله

http://kwaminyamidie.com/blog3/andromeda%20spirl%20galaxy.jpg

اینها با هم تلفیق شده و دی ان ای ها  به شکل زیر تغییر یافتند.

شیر ، ابولهول ( موجودی افسانه ای دارای بدن شیر و سر وسینه زن ) (Syrian and Plaidean)

طایفه پرندگان (Plaidean and Draco’s)

سر و چشمهای بلند و لاغر (Andromeda’s and Plaidean’s)

 

در حالت عادی اژدهاها به قدرت جاذبه زیاد و حرارت تحمل زیادی ندارند به همین خاطر باید وجود انسانی پیدا میکردند . به همین دلیل Syrians و Orion’s درصد بیشتری را صاحب شدند .

همه نژادها میان سالهای 10500 تا 7500 پیش از میلاد دی ای ان آنها عوض شد . این عدم تعادل را در درون ادامه می دهند . ارتعاشات مصر در یک شرایط تاسف برانگیزی پایین آمد ، بدین سبب Toth و دیگران سیاره را ترک کردند.

Ra و Isis خود را در حدود 7500 سال قبل از میلاد ، برای نجات افراد زیادی که متعلق به آنها بودند و برگرداندن آنها به سرچشمه ( منبع ) آمدند و با مقاومت Draco’s ها روبرو شدند .

راشیبا صاحب معابد نر و ماده بود چون هنوز در تلاش برای ایجاد تعادل بین نر و ماده بودند .

هنر تانترا ( Tantra ) هنر در آغوش گرفتن نر و ماده بود ( منظور یعنی قبول همدیگر ) همان مسائلی که در روابط بود نیاز به ترمیم داشت.

مصر بین سالهای 4000 الی 3000 سال قبل از میلاد به تنزل ادامه داد . خاک سوریه ، یونان و غیره در کتاب مقدس انجیل آمده است . آنها به جاهایی که دسترسی داشتند کنترل پیدا کردند .

Draco’s برای کمک به جنگ تاریکی و روشنایی ، نیاز به تعادل قطبیت Ra و Isis پیدا کرد .

 

همسویی Sal Rachele Mayıs, 2006

همسویی مستری برای انرژی بالاتر ( یکپارچگی بالاتر )

منظور از یکپارچگی بالا یعنی چه ؟

آن انرژی جدید راشیبا است که قبول کرده اید .

هنگامی سمبلها بر روی نقاط دریافت انرژی شما نصب می شود ، در بدن لطیف شما یک افزایش سرعت اتفاق می افتد . وقتی این اتفاق افتاد می توانید در یکپارچگی بالا بایستید .

کسی که قلبش را باز میکند می تواند در درون حقیقت راه برود و به دنبال آن اعتماد خداوندی را احساس خواهد کرد . در نتیجه تمام اینها ، شما درون یکپارچگی بالا هستید .

عزیزان من متوجه می شوید ؟  متفاوت دیده خواهید شد . متفاوت حرکت خواهید کرد چون درون یکپارچگی بالایی خواهید بود . بطور اتوماتیک از درون قلب خواهید آمد . خود به خود دوست خواهید داشت .

در درونتان با خداوند درونتان ( مؤنث / مذکر ) در یک امتداد خواهید بود و بدین ترتیب در آنجا با عشق در درون یکپارچگی بالا زندگی خواهید کرد .

مسئولیتها / نشان دادن عشق و علاقه بطور اشکار برای هر کاری که انجام می دهید / قضاوت نکردن در مورد هیچ کس ، عشق بلاشرط و ایمان بر اعتقاد است .

صحت اعتماد خداوندی بدین شرح است :

وجود خداوندیم را مفتخر میکنم .

به صلاح بودن هرچیزی که برایم اتفاق می افتد اعتماد دارم .

خداوند عشق است .

من عشق هستم .

به خداوند اعتماد دارم .

ادامه دهید دوستان ، پادشاهی بهشت ها در دستانمان است .

Pen Gough

 

کانال شدن – اژدهاهای الهی توسط Merilyn Bretherick

 

اژدها های الهی ؟

بله بدین شکل هستیم ، تمام آنها آفریده ها خداوند هستند . اژدها هایی که افتاده اند هم ، همینطور .

ما ها در بعد هفتم و مثل شما الهی هستیم . گردش شما در بعد سوم / مثل قبل که گفتید ، در واقع بدون اینکه خداوند بودنتان را بیاد آورید باید چیزی را انجام دهید .

ماها از سرزمین پادشاهی اژدها ها می توانیم  به شما در خواب خرد و آگاهی لازم را بدهیم . اما در آنصورت شما به خداوند بودنتان آگاه خواهید شد . ما به شما در این راه می توانیم سرنخی بدهیم و وقتی شما قسمتی از پازل را به یاد آوردید ما به شما کمی بیشتر در مورد آگاهی اژدها ها میتوانیم جاری کنیم .

یکی از راههای رسیدن به آگاهی اژدهاها ، باز کردن قلب است . وقتی عشق را احساس کردید و عشق دادید می دانید که زندگی میکنید .

خیلی وقتها شنیده اید که موجوداتی که خارج از زمین هستند می خواهند احساسات شما را بفهمند ، این درست است چون شما مخلوقات بی همتایی هستید .

عشق یکی از احساسات شما است . می توانید بگویید نفرت ضد عشق است . اما ما می گوییم در بعد ما نفرت جایی ندارد . برادرانمان که به زمین افتاده اند هم حتی اگر چیزهایی را که از ما می خواهند را ندهیم نیز از ما متنفر نمی شوند .

هنوز هم تعدادی از اژدها ها هستند که در دور و اطراف گردش میکنند و روی برگردانده اند بطرف نور .

قبلا زمانیکه ترکیه را تمیز میکردیم با بعضی از آنها مواجه شدیم که در حال برگشتند . ما به آنها توجه کردیم و به پیشواز آنها آمدیم و آنها را تعلیم می دهیم .

حالا برای کسانیکه انسانها را کنترل میکنند فرصتی دیگر برای برگشت داده خواهد شد .

بسیار خوب بر سر آنها چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ آنهایی که روشنایی را رد میکنند در عمق تاریکی تنها گذاشته خواهند شد . تا ابد زندانی خواهند شد . آنها هیچ دسترسی به نور نخواهند داشت ( منظور هیچ ارتباطی با نور نخواهند داشت مثل قوم مایا که از نظر ما ناپدید شده اند ولی در واقع جهش  کرده اند و فاصله زیادی با ما پیدا کرده اند بدین سبب ما هیچ دسترسی به آنها نداریم ) در سایه این اتفاق آنها با هیچ موجودی که روی آنها تاثیر بگذارد ارتباطی نخواهند داشت . آنها نابود نخواهند شد چون هر چیزی که از طرف یک انرژی خلق شود نابود نخواهد شد . همه ما به سوی خداوند در حال سفر هستیم . بخاطر همین زمین مرکز جهان است .

 

دنیا و انسانها وقتی ارتقاء پیدا میکنند ، ما هم با آنها ارتقاء پیدا خواهیم کرد ، حتی Ra و Isis .

خیلی خوب الان می توانید بفهمید که چقدر برای ما مهم هستید ، ما دارای کمک تمام عالم هستیم .

تنها چیزی که شما باید انجام دهید ، خواستن است . هر کمکی را که نیاز هست را خواهید گرفت . به شما چیزی را که تا حالا نمی دانستید خواهد گفت . اگر شما یک دوست اژدها و یا راهنماهای اژدهای بیشتری می خواهید ، فقط خواستن کافی است . ما به شما عزیزان می خواهیم خدمت کنیم .

هرچه راهنمایی شما بیشتر باشد Merkabah شما بزرگتر می شود . سپر محافظ شما قدرتمندتر می شود همه شما و هر کدام از شما به محیط اطرافتان می توانید مسلط شوید .

 

 

به نظر شما ما شما را چگونه می بینیم ؟

مانند یک نمایش نورانی برای ما دیده خواهید شد مانند یک آتش بازی .

در دیار اژدهاها نام همگی شما بر زبانهاست . از همه شما اطلاع داریم .

همه ما به کنفدراسیون گالاکتیک وابسته ایم و ترجیح می دهیم انسانها بدین شکل باشند.

جدا شدن ، یک مسیر زندگانی نیست . وقتی در ذهنتان یک هدف دارید چطور می شود که از همدیگر جدا شوید . همه شما می خواهید ارتقاء یابید . همه شما می خواهید خداوند بودنتان را به یاد آورید.

خیلی خوب ! پس چرا متحد نمی شوید ؟

هنوز هم می گوییم که قلبهایتان را باز نکرده اید . هنوز عشق را نمی دانید .

چطور می توانید از برادر خود متنفر شوید . زمان اینکه تفاوتهای خود را کنار گذاشته و قلب خود را باز کرده و اجازه دهید عشق در آنجا جا بگیرد ، فرا رسیده .

تفاوت

http://www.rasheebaofficialsite.com/

استفاده از این مطلب با درج منبع www.ufolove.wordpress.com آزاد است .

پ . ن : با تشکر از دوست خوبم RA & Sheeba   عزیز که این مطلب را ترجمه و ارسال نمودند.

اگر نظرات راجع به مطلب نباشد علیرغم میل باطنی مجبور به حذف آن هستم.


دروازه ستارگان آتلانتیس

مقاله « دروازه ستارگان آتلانتیس »

دروازه ستارگان آتلانتیس

http://s4.aks98.com/images/27622231078121321318.jpg

لینک دانلود بخش اول مقاله دروازه ستارگان آتلانتیس

http://mehr02.persiangig.com/document/Atlantis%20part1%20.pdf

لینک دانلود بخش دوم مقاله دروازه ستارگان آتلانتیس

http://mehr02.persiangig.com/document/Atlantis%20part%202.pdf

این مقاله حاصل زحمات و ترجمه دوست خوبم مهر عزیز از مقالات ویلیام هنری درباره تمدن آتلانتیس است.حتما این 2 مقاله را دانلود کنید. در آخر اگر سوالی داشتید به وبلاگ مهر عزیز با آدرس http://thedream.persianblog.ir مراجعه کنید .خواندن این مقاله را به همه دوستان توصیه می کنم.

همچنین از لینکهای زیر می توانید استفاده کنید

http://www13.speedyshare.com/files/24781946/download/Atlantis%20part1.pdf
http://www12.speedyshare.com/files/24782158/download/Atlantis%20part%202.pdf

برای خواندن کتاب ارزشمند پایان روزها اثر زکریا سیچین به وبلاگ دیگر مهر عزیز  ، کتاب گمشده

با آدرس http://lostbook.persianblog.ir/ مراجعه کنید .

مطلب راشیبا هم که به اشتباه پاک شد فردا در وبلاگ میگذارم.

EBE تنها موجود فضایی نجات یافته سقوط رازول

برداشت رسمی از رویداد رازول این میباشد که هیچگونه سفینه بیگانه ای بر روی زمین سقوط نکرده است.اما شواهد انباشته شده حاکی ازچیزهایی با منشا ناشناخته میباشد که پایین آمده و پس از پیدا شدن به دلیل تکنولوزی باورنکردنی مورد بهره برداری قرار گرفته اند.

http://www.exopolitics.org/images/Exo-com-52--Roswell-Crash.jpg

مشهورترین شاهد سقوط رازول یک سرهنگ بازنشسته به نام فیلیپ کورسو است . او در کتاب شگفت انگیزش با عنوان  روز بعد از رازول  توضیح میدهد که در سال 1961 دستوری از ژنرال ترودو که آن زمان مسوول تحقیقات -رویدادها و تکنولوژی ارتش بود دریافت کرد مبنی بر انتقال محرمانه لاشه باقیمانده واقعه  رازول به آزمایشگاه Monsanto، bell ، IBM و تعداد محدودی کمپانی دیگر.

مامور قانونی تحقیق آقای بیل مک دونالد بر پایه مصاحبه عمیق با شاهدین زنده شامل گروهی از ضد جاسوسی که در آن محل بوده اند و پس از بررسی دقیق از شواهد  در طی 5 سال تحقیق هیچ تردیدی در مورد منشا وسیله نقلیه نداشت مک دونالد میگفت وسیله نقلیه رازول به وسیله تمدنی فرازمینی ساخته شده جامعه ای که چند عضوش را برای بررسی سایت های هسته ای ما از دست داده است.

http://inventionideasblog.com/wp-content/uploads/2010/06/roswell-ufo.jpg

وقتیکه او در مورد وسیله نقلیه رازول حرف میزد بیاناتش را با سکوت و لحنی محترمانه بیان مینمود.

خواندن داستان سیاره ای که دو خورسید در آسمانش بودند.11 فضانورد زمینی به مدت 13 سال بر روی این سیاره سپری کردند دو نفر از آنها فوت کردند دو نفر باقی ماندند و بقیه در 1978 بازگشتند که در حال حاظر فوت نموده اند. این اطلاعات مربوط به گزارش serpo میباشد که حدود 3000 صفحه حجم دارد.

رونالد ریگان بایستی بین 6 و 8 مارس 1981 از قضیه سقوط دو سفینه فضایی در نیومکزیکو و جزییات آن آگاه شده باشد. اطلاعات لازم توسط w.casey سرپرست سابق سازمان سیا و سپس وزیر دفاع

c.weinberger و مشاورین مختلف به او داده شد.آنها یک نجات یافته داشتند که به او EBE میگفتند.یک بیگانه از سیاره serpo که 42/38 سال نوری از زمین فاصله داشته و در سیستم ستاره ای زتا رتیکولی قرار گرفته است.

ALIENHEADWOUNDED3.jpg

گزارش نهایی پروژه serpo در چهارشنبه 2 نوامبر سال 2005 منتشر شد پس از مشاجره ای طولانی  به دلیل پایان محدودیت زمانی پروژه های سری دولتی (25 سال) بخشی جزیی از پروژه برای اعلام به جامعه آماده شد.

ایالات متحده آمریکا به وسیله بیگانگان در 1947 بازدید شده است اما شواهد زیادی وجود دارد که آمریکا هزاران سال است که به وسیله تمدن های مختلفی با منشا فرازمینی مورد بازدید قرار گرفته است.

در جولای 1947 اتفاقات مشخصی در نیومکزیکو روی داد در طی یک طوفان دو سفینه فضایی در Datil نیومکزیکو سقوط کردند ارتش ایالات متحده هر دو منطقه را محاصره نموده و مواد بازمانده و بیگانه زنده مانده را با خود بردند.

به او EBE1 گفته میشد که مخفف ورود بیولوژیکی فرازمینی بود.این مخلوق انسان نبود.تمام مواد وEBE مربوط به سقوط اول به پایگاه هوایی رازول منتقل شدند EBE جراحات کمی داشت که درمان شد.سپس به لوس آلاموس منتقل شد که امن ترین و حفاظت شده ترین پایگاه در جهان است.

شرایط مخصوصی برای EBE جهت تطابق با محیط ایجاد شد مواد باقیمانده سرانجام به دیتون اوهایو به قسمت تکنولوژی بیگانگان پایگاه هوایی ایالات متحده منتقل شد.

سقوط دوم تا اوایل 1949 به وسیله تعدادی از مزرعه داران پیدا شد.در آنجا بیگانه زنده ای نبود تمام مواد باقیمانده به پایگاه هوایی sandia در Albuquerque نیومکزیکو منتقل شد .

در سفینه فضایی اول 5 فوت شده و یک بیگانه زنده بودند بدن فوت شدگان به Wright field اوهایو منتقل و در شرایط فریز نگهداری شد.سرانجام آنها به لوس آلاموس جایی که محفظه های مخصوصی برای محافظت از اجساد فوت شدگان ساخته شده بود منتقل شدند.

در جایی که فضاپیمای دوم سقوط کرده بود 4 بدن پیدا شد.بدن های آنها به شکل زیادی متلاشی شده بود باقیمانده ها به پایگاه هوایی ساندیا و لوس آلاموس منتقل شدند.هر دو سفینه سقوط کرده به یک شکل طراحی شده بودند و بدن های پیدا شده هم شکل بودند آنها مشخصه انسان نداشتند به جز چشم ها ، گوش ها و دهان. بدن های آنها با ما فرق میکرد همینطور پوست و تنفسشان .خون آنها قرمز نبود و مغزشان کاملا با مغز انسان ها فرق میکرد دو چشم مختلف داشتند شاید به دلیل شفافیت و وضوح زیاد سیاره آنها.

EBE1 تا 1952 زنده ماند و در آن سال مرد.اگر چه او ارگان های صوتی شبیه انسانها نداشت ولی به دنبال اجرای یک http://www.alieninfluence.com/images/zeta_reticuli.pngعمل جراحی توسط پزشکان ارتش قادر شد تا ارتباط برقرار کند.او بسیار باهوش بود و خیلی سریع انگلیسی را فقط از طریق گوش دادن به پرسنل نظامی که مسوول حفاظت و مراقبت از او بودند یاد گرفت.او در منطقه ویژه ای در لوس آلاموس و ساندیا (Albuquerque) مقیم شد.

اگرچه طیف مختلفی از پزشکان نظامی ، محققان و تعدادی از افراد انتخاب شده EBE را مورد بررسی و تحقیق قرار دادند ولی او هرگز ناراحت یا عصبانی نشدEBE به پرسنل کمک کرد تا محل دقیق و آیتم ها و جزییات دو سفینه سقوط کرده را بفهمند.

EBEتوضیح داد که چه جایی از جهان زندگی میکرده است.ما به آنجا سیستم ستاره ای زتا رتیکولی میگوییم که در حدود 40 سال نوری (42/38) از زمین دور است.برای سفینه بیگانگان 9 ماه زمان میبرد تا این فاصله 40 سال نوری را طی نمایند.سفینه فضایی آنها میتواند از طریق نوعی تونل فضایی مسافرت کند.از A به B بدون داشتن سرعت نور برای سفر.

ارتش مطمئن بود که هر دو سفینه فضایی در نیومکزیکو آسیب زیادی دیده اند.هر دو سفینه به وسیله محققان ماهر مورد بررسی دقیق قرار گرفتند ابزارها خیلی پیشرفته تر از آن بودند که دانشمندان بتوانند آنها را رمزگشایی کنند بنابراین هر دو سفینه در منطقه حفاظت شده ای در غرب انبار و نگهداری شدن.

به دنبال جستجوی نیروی هوایی ایالات متحده و سیا چندین مطالعه مستقل علمی در طی دوره پروژه کتاب آبی اجرا شد MJ12. تصمیم گرفت که نیروی هوایی ایالات متحده تمام بررسی ها در مورد مشاهده یوفو را بایستی متوقف نماید. دلیلش این بود که ایالات متحده با فرازمینیان ارتباط برقرار کرده بود ایالات متحده نسبتا مطمعن بود که بررسی زمین توسط فرازمینیان ستیزه جویانه و دشمنانه نبود.آنها همچنین دریافتند که حضور بیگانگان یک تهدید فوری برای امنیت ایالات متحده نیست.

به علاوه جامعه شروع کرده بود تا اعتقاد پیدا کند که یوفوها واقعی هستند شورای امنیت ملی دریافت که اگر اطلاعات مربوط به یوفو و ملاقات بیگانه ها افشا گردد منجر به ایجاد وحشت عمومی در جامعه خواهد شد..

بنابراین ام جی 12 وشورای  امنیت ملی  تصمیم گرفتند که تمام تحقیقات بایستی بدون اطلاع یافتن جامعه به وسیله آزاد نشدن اسرار در مورد یوفوها و بیگانه ملاقات شده و بایستی به صورت سری ادامه پیدا کند. و در صورت افشا شدن ممکن است ترس و تزلزلی را در بین رهبران مذهبی در سراسر جهان ایجاد نماید.

تمدن فرازمینی EBE1 به جایی رسیده است که ما به آن جامعه EBEN میگوییم این نامی نیست که آنها برایش انتخاب کرده باشند این نام را ارتش انتخاب کرد.طول عمرشان بین 350 تا 400 سال است تکنولوژیی که آنها استفاده میکنند هزاران سال از ما جلوتر است زمان در سیاره) EBEN که خودشان به آن serpo میگویند ) خیلی با سیاره زمین فرق میکند.یک روزشان در حدود 40 ساعت طول میکشد و با حرکت دو خورشیدشان اندازه گیری میشود .خورشیدهای آنها شبیه خورشید ما نیستد در طول 40 ساعت آنها در روشنایی روز به سر میبرند به جز دوره کوتاهی که هر دو خورشید به افق میرسند .

EBEN در نهایت صلح به سر میبرد و هرگز به انسان (موجود انسانی آنجا ) و یا حیوان آسیبی زده نمیشود .در کنار EBEN سیاره فرازمینی دیگری وجود دارد که سرویس مخفی آمریکا در مورد آن میداند تا اندازه ای که در 1961 در کانادا به او (احتمالا اشاره به سقوط سفینه ای از سیاره مربوطه در کانادا – مترجم) زندانی Tartaloid میگفتند.تا زمانیکه در 1962 فوت کرد . سفینه فضایی مربوطه جمع آوری شد و در محدوده مورفلون لیورپول در اطراف پایگاه هوایی ادواردز آزمایش شد اما در نوادا منطقه 51 مجموعه دریایی گروم نگهداری شد.

این حقیقت که ایالات متحده شواهدی در دست دارد که سیاره ما مورد ملاقات بیگانگان قرار گرفته است باعث شد که در طول سالها برنا مه های مختلف و موثری برای حفاظت از این اطلاعات ایجاد شود. پروژه DOVE به مجموعه ای از ارایه اطلاعات ناقص توسط همه سازمانهای اطلاعاتی ارتش اطلاق میگردد .

همکاری های زیادی بین دولت ها ، پایگاه هوایی و صنعت فیلم سازی ایجاد شد اولین پروژه همکاری در فیلم The day the earth stood still بود و فیلم برخورد نزدیک یک همکاری بین نیروی هوایی و صنعت فیلم سازی برای فریب دادن جامعه بود.

آنها در حال حاضر شروع به برانگیختن احساسات مذهبی بشریت کرده اند که به طور فزایندهای برای اسرار پدیده یوفو و ملاقات بیگانگان مشکل آفرین است …

alien38.jpeg

alien-head.jpg

2147354.jpg

 

با سلام خدمت همگی دوستان و همینطور رامتین جان عزیز امیدوارم از این مطلب استفاده لازم رو برده باشید انشاالله اگر عمری باشه و پروردگار یاری کنه مطالب دیگه ای در این زمینه ترجمه میکنم به خصوص در مورد EBE دوست داشتنی و شرایط بدنی موجودات فوق و اینکه اصلا اونا موجود زنده بودند و یا ربوت که فکر میکنم خیلی جالب باشه .

هر گونه بهره برداری از این ترجمه با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com آزاد میباشد

مترجم : مهدی. ن ( مهدینار )

ایمیل : mehdinar76@yahoo.com

منبع : http://thetruthbehindthescenes.wordpress.com/2010/09/15/ebe-the-only-survivor-of-the-roswell-crash/

پ . ن : با تشکر فراوان از دوست خوبم مهدینار عزیز بابت ترجمه و ارسال این مطلب.منتظر مطالب دیگر هستیم.ممنون .

چیزی که نظرم را جلب کرد نزدیکی سیارات گلیس به سیستم ستاره ای زتا رتیکولی است. آیا می خواهند حقیقت را کم کم به ما بگویند؟

حضور بشقاب پرنده ها در آسمان شهر نیویورک

http://www.ufocasebook.com/2010/manhattanufo.jpg

حضور و مشاهده شیی ناشناخته در اسمان شهر نیویورک باعث شد تا بار دیگر سئوالاتی درباره بشقاب پرنده ها مطرح شود . به گزارش شبکه تلویزیونی فاکس نیوز؛ مردم شهر نیویورک در امریکا از مشاهده » اجسام پرنده ناشناخته » یا همان بشقاب پرنده ها در اسمان این شهر خبر دادند . درساعت 1:30 بعد از ظهر تلفن های سازمان هوا فضایی به صدا درآمد و تعداد زیادی از شهر وندان اعلام کردند تعدادی شی پرنده ناشناخته یا بشقاب پرنده را در آسمان مشاهده کرده اند… نهادهای مسئول در امریکا هم تا کنون درباره اینکه این شیئ پرنده چه می تواند باشد توضیحی ندادند. در پی انتشار این خبر، فاکس نیوز با یک دانشمند اشنا به علوم فضایی گفتگو کرد . این دانشمند مشاهده چنین اجسامی در اسمان را عادی توصیف کرد و گفت خطر شهاب سنگ هایی که هر روز به سمت زمین حرکت می کنند بسیار بیشتر از مشاهده این بشقاب پرنده هاست.

در فیلمی که گرفته شده است چندین بشقاب پرنده از فراز نیویورک عبور میکنند.

گزلرشی از شبکه abc

 

منابع:   http://www.foxnews.com/scitech/2010/10/14/dozens-report-ufo-new-york-city/

http://www.ufodigest.com/article/mystery-object-over-new-york-causes-rash-internet-speculation

افتتاح حساب فارکس

سلام


برای باز کردن حساب واقعی فارکس می توانید در سایت اینستا فارکس ثبت نام کنید.


لینک ثبت نام:


http://instaforex.com?x=FOEX


از تکنیک ساده ما برای معامله می توانید استفاده کنید.


ارسال مدارک برای فعال کردن حساب و شارژ و برداشت از حساب را باید خودتان انجام دهید.


با لینک تماس با ما می توانید از تجربیات اینجانب استفاده کنید.




تکنیک ساده فارکس

سلام


اندیکاتورها

1.    ema 12

2.    ema 72


جفت ارز

audusd


تایم فریم

h4


اگر 12 بالاتر از 72 باشد موقع برخورد خرید کنید.


اگر 12 زیر 72 باشد موقع برخورد فروش کنید.


اگر 12 و 72 همدیگر را قطع کنند می توانید خرید و یا فروش کنید.