فلج چندگانه یا اِسکلروزِ چندگانه (به انگلیسی: Encephalomyelitis disseminata یا Multiple sclerosis) که با نام اختصاری اِماِس یا MS نیز شناخته میشود، یک بیماری التهابی است که در آن غلافهای میلین سلولهای عصبی در مغز و ستون فقرات آسیب میبینند. این آسیب دیدگی در توانایی بخشهایی از سیستم عصبی که مسئول ارتباط هستند اختلال ایجاد میکند و باعث به وجود آمدن علائم و نشانههای زیادی،[۱][۲] از جمله مشکلات فیزیکی، روانی و در برخی موارد مشکلات روانپزشکی شود.[۳]
اماس به چند شکل ظاهر میشود و علائم جدید آن یا به صورت حملات مرحلهای
(به شکل برگشتی) یا در طول زمان (به شکل متناوب) اتفاق میافتد.[۴]
ممکن است در بین حملات نشانه بیماری به کلی از بین برود؛ با این وجود
مشکلات عصبی دائمی مخصوصا با پیشرفت بیماری در مراحل بعدی به طور مداوم
اتفاق میافتد.[۴] اگرچه علت بیماری مشخص نیست اما مکانیزم اصلی آن تخریب توسط سیستم ایمنی بدن و یا اختلال در سلولهای تولید کننده میلین میباشد.[۵] دلایل ارائه شده در مورد این مکانیزمها شامل عوامل ژنتیکی و عوامل محیطی مانند عفونت میباشد.[۲][۶]
معمولاً اماس بر اساس نشانهها و علائم و نتایج آزمایشهای پزشکی تشخیص
داده میشود. درمان مشخصی برای اماس وجود ندارد. درمانهای موجود به منظور
بهبود عملکرد بدن پس از هر حمله و جلوگیری از حملات جدید صورت میگیرد.[۲]
اگرچه داروهایی که برای درمان اماس تجویز میشود اندکی موثرند اما دارای
اثرات جانبی هستند و تحمل آن دشوار است. با وجود اینکه شواهدی در مورد
اثربخشی درمانهای جایگزین اماس وجود ندارد، بسیاری از مردم به دنبال آن
درمانها هستند. پیش بینی نتیجه دراز مدت درمان بسیار دشوار است، اما نتیجه
قابل قبول بیشتر در زنان، افرادی که در سنین پایین تر به این بیماری مبتلا
شدهاند، افرادی که در آنها دورههای عود مشاهده میشود و افرادی که
آنها در مراحل اولیه حملههای کمی را تجربه کردهاند مشاهده میشود.[۷] امید به زندگی افراد دارای اماس ۵ تا ۱۰ سال کمتر از دیگران است.[۱]
از سال ۲۰۰۸، بین ۲ تا ۲٫۵ میلیون نفر در سراسر جهان به این بیماری مبتلا
شدهاند، این در حالی است که نرخ ابتلا در بخشهای مختلف جهان و در بین
جوامع مختلف تفاوت آشکاری دارد.[۸] این بیماری به طور معمول در سنین ۲۰ تا ۵۰ سالگی و در زنان دو برابر مردان اتفاق میافتد.[۹] نام "اسکلروز چندگانه" به زخمها (سختینه-- به عبارت دیگری پلاک یا زخم) که در ماده سفید مغز یا ستون فقرات قرار دارد گفته میشود.[۱۰] اماس در سال ۱۸۶۸ توسط ژان مارتین شارکو توصیف شد. محققان در حال توسعه درمانها و روشهای تشخیص جدید هستند.
علائم و نشانهها
فرد دارای اماس همه علائم یا نشانههای عصب شناختی را دارد؛ رایج ترین این نشانهها مشکلات سامانه عصبی خودگردان، دیداری، حرکتی و حسی میباشند.[۱] علائم خاص از طریق محلهای زخم در سیستم عصبی مشخص میشوند و شامل کم بساوایی یا خواب رفتگی مانند مور مور شدن، گز گز کردن، ضعف عضلات، واکنشهای غیر ارادی، گرفتگی عضلات یا ناتوانی در حرکت، ناتوانی در هماهنگی و تعادل]]ناهماهنگی عضلات]]، مشکل در صحبت کردن یا مشکل در غذا خوردن، مشکلات دیداری (جنبش کره چشم، کاهش دید یا دوبینی)، احساس خستگی، درد شدید یا درد مزمن و مشکل در ادرار و مدفوع میباشد.[۱] دشواری در فکر کردن و مشکلات عاطفی مانند افسردگی یا خلق ناپایدار نیز در بین مبتلایان به اماس رایج است.[۱] پدیده یوتافس، شدت یافتن نشانههای بیماری بر اثر تماس با دمای بالا و نشانه لرمیت، احساس سوزش در پشت هنگام خم کردن گردن از ویژگیهای بیماری اماس میباشند.[۱] معیار اصلی ناتوانی و شدت مقیاس وضعیت ناتوانی گسترده (EDSS) میباشد که همراه با معیارهای دیگر مانند اسکلروز چندگانه تابعی کامپوزیت در تحقیقات مورد استفاده قرار میگیرد.[۱۱][۱۲][۱۳]
این شرایط در ۸۵٪ موارد به شکل سندروم در طول چند روز آغاز میشود که از
این تعداد ۴۵٪ دارای مشکلات حرکتی، ۲۰٪ دچار تاری دید و ۱۰٪ دارای سندروم
مرتبط با نقض در عملکرد ساقه مغز میباشند، این در حالی است که ۲۵٪ باقیمانده دچار بیشتر از یک مورد از مشکلات ذکر شده میباشند.[۱۴]
دوره این نشانهها در ابتدا در دو الگو اتفاق میافتد؛ یا به صورت
دورههای وخیم تر شدن ناگهانی بیماری که چند روز تا چند ماه به طول
میانجامد (عود،
وخیم تر شدن، دوره بیماری، حملات یا تشدید ناگهانی نامیده میشوند) که به
دنبال آن بهبودی بیمار صورت میگیرد (۸۵٪ موارد) و یا وخیم تر شدن تدریجی
در طول زمان بدون دورههای بهبودی (۱۰-۱۵٪ موارد).[۹] ممکن است در مواردی ترکیبی از این دو اتفاق بیفتد[۴] یا ممکن است افرادی دچار دورههای عود و بهبودی شوند که بعدها ادامه دار باشد.[۹] این دورههای عود بیماری معمولاً غیرقابل پیش بینی هستند و بدون هیچ نشانهای اتفاق میافتند.[۱] وخیم تر شدن شرایط بیمار به ندرت و در بیشتر موارد دوبار در سال اتفاق میافتد.[۱] با این وجود در بعضی موارد این وخیم تر شدن بیماری به دنبال نشانههای معمول میآید و بیشتر در بهار و تابستان اتفاق میافتد.[۱۵] به طور مشابه، عفونتهای ویروسی مانند سرماخوردگی معمولی، آنفلوآنزا یا التهاب معده و رودهها احتمال آن را افزایش میدهند.[۱] استرس نیز ممکن است باعث بروز حمله شود.[۱۶] باردار بودن احتمال عود بیماری را کاهش میدهد، اگرچه در طول چند ماه اول پس از وضع حمل این احتمال بیشتر میشود.[۱] به طور کل، به نظر نمیرسد باردار بودن بر ناتوانی دراز مدت تاثیر داشته باشد.[۱] موارد بسیاری از جمله واکسن زدن، شیر دهی،[۱] ضربه شدید بدنی[۱۷] و پدیده یوتافس بر نرخ عود بیماری تاثیر نمیگذارند.[۱۵]
عوامل
علت اماس نامشخص است، با این وجود باور میشود این بیماری بر اثر
ترکیبی از عوامل محیطی مانند عوامل آلوده کننده و ژنتیک اتفاق میافتد.[۱]
تئوریها در تلاشند تا دادهها را با توضیحاتی واقع بینانه ترکیب کنند اما
این مورد تاکنون به عنوان موردی قطعی ثابت نشده است. اگرچه تعدادی
فاکتورهای ریسک محیطی وجود دارد و اینکه بعضی از آنها قابل تعدیل هستند،
تحقیقات بیشتری برای تعیین اینکه حذف آنها میتواند از بیماری اماس
پیشگیری کند مورد نیاز است.[۱۸]
گستره شیوع
ام اس در افرادی که در مناطق دور از استوا زندگی میکنند شایع است، اگرچه موارد استثانایی نیز وجود دارد.[۱][۱۹] این موارد گروههای قومی که احتمال بروز بیماری در آنها کم است و در مناطقی دور از استوا مانند سامی، سرخپوستان آمرکایی، هاتریت کانادا، مائوری نیوزیلند[۲۰] و اینویت کانادا[۹] زندگی میکنند و نیز گروههایی که احتمال بروز بیماری در آنها بالاست و نزدیک استوا زندگی میکنند مانند [[مردم ساردن[۹]]]، فلسطینیها و پارسیان هند را در بر میگیرد.[۲۰] علت این الگوی شیوع جغرافیایی مشخص نیست.[۹] اگرچه گرادیان شمال جنوب موارد اماس در حال کاهش است[۱۹] اما مقدار سال ۲۰۱۰ هنوز مورد استفاده قرار میگیرد.[۹] ام اس در مناطقی که افراد شمال اروپا در آن زندگی میکنند بسیار شایع است[۱] و تنوع جغرافیایی میتواند به سادگی بیانگر گستره جهانی این جوامع خطر پذیر باشد. کاهش تماس با نور خورشید باعث کاهش تولید ویتامین دی میشود و میتواند توجیهی برای این موضوع باشد.[۲۱][۲۲] رابطه بین ماه تولد و اماس بیانگر این ایده است، افرادی که در نیمکره شمالی و در نوامبر به دنیا آمدهاند در مقایسه با افرادی که می به دنیا آمدهاند دیرتر دچار این بیماری میشوند.[۲۳] عوامل محیطی در دوران کودکی
میتواند بر ابتلای افراد به این بیماری نقش داشته باشد، چندین مطالعه
نشان داد افرادی که قبل از ۱۵ سالگی به قسمتهای مختلف دنیا سفر کردهاند
نرخ ابتلا شدنشان به این بیماری همان نرخ ابتلای منطقه جدید است. اگر
مهاجرت بعد از سن ۱۵ سالگی اتفاق افتد، نرخ ابتلا شدن فرد همان نرخ کشور
تولدش میباشد.[۱][۱۸] با این وجود شواهدی وجود دارد که نشان میدهد اثر مسافرت میتواند شامل افراد بالای ۱۵ سال نیز بشود.[۱]
ژنتیک
HLA region of Chromosome ۶. Changes in this area increase the probability of getting MS.
ام اس به عنوان یک بیماری ارثی به شمار نمیرود، با این وجود تعدادی تنوع ژنتیکی بیانگر افزایش ابتلا به اماس میباشد.[۲۴]احتمال ابتلا به اماس در میان بستگان فرد به ویژه بستگان درجه یک بیشتر است[۲]. دوقلوهای همسان
در ۳۰٪ موارد هردو به این بیماری مبتلا میشوند، این در حالی است که
دوقلوها در ۵٪ موارد و خواهر و برادرها در ۲٫۵٪ موارد با هم به این بیماری
مبتلا میشوند و این میزان برای افراد نیمه مشترک کمتر است.[۱][۲][۲۵] اگر پدر و مادر فردی به این بیماری مبتلا باشند، احتمال ابتلای فرزند آنها ۱۰ برابر خواهد بود.[۹] اماس در بعضی گروههای نژادی رایج تر است.[۲۶] ژنهای خاصی که با اماس در ارتباط هستند شامل تفاوت در سیستم آنتیژن گلبول سفید انسانی (HLA)- گروهی از ژنها در کروموزوم ۶ که به عنوان مجموعه سازگاری بافتی اصلی (MHC) عمل میکنند- میشود.[۱] این تغییرات در ناحیه HLA تقریباً به مدت سی سال کشف شده است،[۲۷] علاوه بر این، این ناحیه در گسترش بیماریهای خود ایمنی مانند دیابت نوع ۱ و لوپوس منتشر درگیر است.[۲۷] همسان ترین یافته ارتباط بین اماس و اللهای MHC را به عنوان HLA-DR15|DR۱۵ و HLA-DQ۶ توصیف میکند.[۱] محلهای ژن دیگر اثر محافظتی مانند HLA-C۵۵۴ و HLA-DRB۱*۱۱ را نشان میدهد.[۱] به طور کل تخمین زده میشود که تغییرات HLA دلیل ۲۰ تا ۶۰٪ از استعداد ژنتیکی میباشد.[۲۷] روشهای نوین ژنتیک (مطالعه ارتباطی تمام ژنومی) باعث کشف دوازده ژن دیگر بیرون ازجایگاه]] کروموزومی]] HLA شده است که احتمال ابتلا به اماس را افزایش میدهد.[۲۷]
عوامل عفونتزا
بسیاری از میکروبها به عنوان عوامل محرک اماس (MS) مطرح شدهاند، اما عوامل تایید شده به شمار نمیروند.[۶] اینگونه میتوان توضیح داد که نوعی عفونت، که توسط یک میکروب شایع و نه یک میکروب نادر تولید میشود، به این بیماری مرتبط است.[۶] مکانیسمهای پیشنهادی عبارتست از فرضیه بهداشت
و فرضیه شیوع. طبق فرضیه بهداشت، قرار گرفتن در معرض برخی از عوامل
عفونتزا در اوایل زندگی یک حالت حفاظتی دارد، و این بیماری واکنشی نسبت به
مواجه دیرهنگام با چنین عوامل محسوب میشود.[۱]
طبق فرضیه شیوع، علت این بیماری یک عامل عفونتزا است که بیشتر در مناطقی
شایع است که در آنجا اماس شیوع دارد و در بیشتر افراد بدون هیچ علائمی
موجب عفونت در حال پیشرفت میشود. فقط در تعداد کمی از موارد و پس از
سالهای زیاد این عامل موجب ابتلا به دمیلیناسیون میشود.[۶][۲۸] از فرضیه بهداشت بیشتر از فرضیه شیوع حمایت و پشتیبانی شده است.[۶]
شواهد آن ویروسی که عامل بیماری است عبارتست از: وجود گروههای اولیگوکلونال در مغز و مایع مغزی نخاعی بسیاری از افراد مبتلا بهام اس، ارتباط چندین ویروس با دمیلیناسیون انسانی آنسفالومیلیت، و وقوع دمیلیناسیون در حیوانات ناشی از برخی عفونتهای ویروسی..}}[۲۹] ویروس هرپس انسانی گروه منتخبی از ویروسها است. افرادی که هرگز مبتلا به عفونت ناشی از ویروس اپشتین-بار
نشدهاند، کمتر در معرض خطر ابتلا به اماس هستند در حالی که افرادی که در
دوران جوانی به این عفونت دچار شدهاند نسبت به افرادی که در سنین
پایینتر مبتلا شدهاند، در معرض خطر بیشتری قرار دارند.[۱][۶]
سایر افراد بر این باورند که هیچ تناقضی وجود ندارد زیرا عامل محرک این
بیماری همان برخورد تقریباً دیرهنگام با ویروس مسبب برای اولین بار در
زندگی است.[۱] سایر بیماریهایی که ممکن است مرتبط باشند عبارتست از سرخک، اوریون، و سرخجه.[۱]
سایر موارد
تحقیقات نشان داده است که سیگار کشیدن یک عامل خطرساز مستقل برای اماس به شمار میرود.[۲۱] استرس میتواند یک عامل خطرساز باشد اما شواهد موثق برای حمایت از این فرضیه وجود ندارد.[۱۸] ارتباط با مواجهات شغلی و سمها – به ویژه حلالها – مورد ارزیابی قرار گرفت، اما نتایج روشنی کسب نشد.[۱۸] تزریق واکسنها به عنوان عوامل بیماری مورد آزمایش قرار گرفتند؛ با این وجود، اکثر تحقیقات نشان میدهند که ارتباطی بین این دو وجود ندارد.[۱۸]بسیاری از عوامل خطرساز احتمالی دیگر از قبیل رژیم غذایی و مصرف هورمون بررسی شدند؛ با این وجود، شواهد مبنی بر ارتباط آنها با این بیماری «نادر» است و «قانع کننده» نمیباشد.[۳۰]
پاتوفیزیولوژی
سه ویژگی اصلی اماس عبارتست از تشکیل ضایعات در سیستم اعصاب مرکزی (که پلاکها نیز نامیده میشود)، تورم، و تخریب غلاف میلین
نورونها. این ویژگیها به طرز پیچیده و به گونهای که هنوز به طور کامل
شناخته نشده است در تعامل هستند تا تجزیه بافت عصبی و به نوبه خود نشانهها
و علائم بیماری را ایجاد کنند.[۱] به علاوه افراد معتقدند که اماس یک اختلال ایمنی با واسطه است که در اثر تعامل ژنتیک فرد و عوامل محیطی که هنوز ناشناخته هستند، پیشرفت میکند.[۲] طبق نظرات، حداقل بخشی از آسیبها در نتیجهٔ حمله سیستم ایمنی خودِ فرد به سیستم عصبی ایجاد میشوند.[۱]
ضایعات
دمیلیناسیون در ام اس. در رنگآمیزی میلین کلاور-باررا، میتوان از بی رنگ کردن ناحیه جراحت استقبال کرد (مقیاس اصلی ۱:۱۰۰).
نام «اسکلروز چندگانه» به زخمهایی (اسکلرا – با نام پلاک یا ضایعات
بهتر شناخته میشوند) اشاره میکند که سیستم عصبی را شکل میدهند. این
ضایعات در بیشتر موارد بر ماده سفید موجود در عصب بینایی، ساقه مغز، عقدههای قاعدهای و ستون فقرات، یا ماده سفید موجود در حوالی نزدیک به بطن جانبی تاثیر میگذارند.[۱]وظیفه سلولهای ماده سفید حمل سیگنالها بین مناطق ماده خاکستری، جاییکه پردازش انجام میشود، و سایر قسمتهای بدن است. سیستم عصبی محیطی به ندرت درگیر میشود.[۲]
به بیانی روشنتر، اماس به از دست دادن الیگودندروسیتها، سلولهایی که مسئولیت ایجاد و حفظ لایه چربی را بر عهده دارند – موسوم به غلاف میلین – که در انتقال سیگنالهای الکتریکی (پتانسیل عمل) به نورونها کمک میکنند، گفته میشود.[۱]این امر به نازک شدن یا از دست دادن کامل میلین، و همزمان با پیشرفت بیماری، تجزیه آکسونهای نورون میانجامد. پس از از بین رفتن میلین، نورون دیگر نمیتواند به طور موثر سیگنالهای الکتریکی را هدایت کند.[۲] روند ترمیم، به نام بازسازی میلین،
در مراحل اولیه بیماری اتفاق میافتد، اما الیگودندروسیتها نمیتوانند
غلاف میلین سلول را به طور کامل بازسازی کنند.|url=}}</ref>[۳۱]حملات
مکرر موجب میشوند تاثیر بازسازی میلین به طور متوالی کمتر شود و این روند
همچنان ادامه دارد تا زمانی که یک پلاک زخم-مانند در اطراف آکسونهای آسیب
دیده به وجود آید.[۳۱]این زخمها منشأ علائم هستند و در طول یک حمله تصویربرداری رزونانس مغناطیسی (MRI) اغلب بیش از ده پلاک جدید را نشان میدهد.[۱] این امر میتواند بیانگر آن باشد که مغز میتواند تعدادی از زخمهای روی خود را بدون ایجاد عواقب چشمگیر به طور خودکار بازسازی کند.[۱] روند دیگری که در ایجاد ضایعات دخیل است، یک افزایش تعداد استروسیتها غیرعادی ناشی از تخریب نورونهای مجاور است.[۱]تعدادی از الگوهای زخم توضیح داده شدهاند.[۳۲]
التهاب
به غیر از دمیلیناسیون، نشانه دیگر این بیماری التهاب است. بنابر یک توضیح ایمنولوژیکی، سلولهای تی (T cell)، نوعی لنفوسیت که نقش مهمی در دفاع از بدن ایفا میکنند، موجب روند التهابی میشوند.[۱]
حمله میلین فرایندهای التهابی را که محرک سایر سلولهای ایمنی است و عوامل محلول از قبیل سیتوکینها و آنتیبادیها را آزاد میکند، آغاز میکند. تجزیه بیشتر سد خونی-مغزی، به نوبه خود موجب آثار مخربی از قبیل تورم، فعالسازی ماکروفاژها، و فعالسازی بیشتر سیتوکینها و سایر پروتئینهای مخرب میشود.[۲]التهاب به طور بالقوه میتواند انتقال اطلاعات بین نورونها را حداقل از سه راه کاهش بدهد.[۱]عوامل
محلول آزاد شده میتوانند از طریق نورونهای سالم انتقال نورون را متوقف
کنند. این عوامل ممکن است منجر به از بین رفتن میلین یا تسریع آن شوند، یا
ممکن است باعث شوند آکسون به طور کامل از بین برود.[۱]
سد خونی-مغزی بخشی از سیستم مویرگی
است که از ورود سلولهای تی به داخل سیستم اعصاب مرکزی جلوگیری میکند.
ممکن است به این انواع سلولها که از طریق عفونت ناشی از ویروس یا باکتری
به وجود آمدهاند، نفوذ کند. بعد از اینکه آن خود را بازسازی میکند، به
طور نمونه وقتی عفونت پاک شود، سلولهای تی در داخل مغز گیر میافتند.[۲]
تشخیص
انیمیشنی که طبق مطالعات ماهانهام آر آی در طول یک سال، انتشار ضایعات مغزی را از لحاظ زمانی و مکانی نشان میدهد
اسکلروز چندگانه به طور معمول بر اساس ارائه نشانهها و علائم، همراه با تصویربرداری پزشکی و آزمایشهای آزمایشگاهی لازم تشخیص داده میشود.[۱۴]تائید چنین تشخیصی به ویژه در مراحل اولیه آن دشوار است زیرا ممکن است علائم و نشانهها مشابه با سایر مشکلات پزشکی باشند.[۱][۳۳] معیار مکدونالد،
که بر شواهد بالینی، آزمایشگاهی و رادیولوژیکی ضایعات در زمانها و مناطق
مختلف تاکید دارد، رایجترین شیوه تشخیص به شمار میرود و شوماخر و معیار پوزر نیز از لحاظ تاریخی بیشترین اهمیت را دارند.[۳۴] در حالی که معیارهای فوق امکان تشخیص غیرتهاجمی را فراهم میکنند، برخی از افراد بیان میکنند که تنها مدرک موثق کالبد شکافی یا نمونه برداری از مناطقی است که در آنجا ضایعات اماس یافت شدهاند.[۱][۳۵][۳۶]
اگر یک فرد اپیزودهای مجزایی از علائم عصبی بیماری را داشته باشد، ممکن است اطلاعات بالینی به تنهایی برای تشخیص اماس کافی باشند.[۳۵]
افرادی که به دنبال مراقبت پزشکی بعد از فقط یک حمله هستند، باید برای
تشخیص بیماری آزمایشهای دیگری را نیز انجام بدهند. رایجترین ابزارهای
تشخیصی عبارتست از تصویربرداری سیستم عصبی، تجزیه مایع مغزی نخاعی و پتانسیلهای برانگیخته. ممکن است تصویربرداری رزونانس مغناطیسی مغز و ستون فقرات مناطق دمیلیناسیون (ضایعات یا پلاکها) را نشان بدهد. گادولینیم میتواند به صورت وریدی و به عنوان یک ماده حاجب
تجویز شود تا پلاکهای فعال را مشخص کند و، از طریق حذف، وجود ضایعات
تاریخی را که به علائم موجود در هنگام ارزیابی مربوط نمیشوند، نشان بدهد.[۳۵][۳۷] آزمایش مایع مغزی نخاعی به دست آمده از یک پونکسیون کمری میتواند شواهد وجود التهاب مزمن در سیستم اعصاب مرکزی را ارائه بدهد. مایع مغزی نخاعی برای بررسی گروههای اولیگوگلونال ایمنوگلبولین (IgG) در الکتروفورز، که نشانههای التهابی هستند که در ۷۵-۸۵٪ افراد مبتلا به اماس مشاهده میشوند، آزمایش میشود.[۳۵][۳۸] ممکن است سیستم عصبی در افراد مبتلا به اماس نسبت به تحریک عصب بینایی و اعصاب حسی به دلیل دمیلیناسیون این مسیرها واکنش کمتری نشان بدهد. این واکنشهای مغزی میتوانند با استفاده از بینایی و پتانسیلهای برانگیخته حسی آزمایش شوند.[۳۹]
دورههای بالینی
پیشرفت انواع زیرمجموعهای اماس
چندین زیرمجموعه، یا الگوهای پیشرفت، توضیح داده شدهاند. زیرمجموعهها برای پیشبینی
دوره آتی، از دوره قبلی بیماری استفاده میکند. این زیرمجموعهها نه تنها
برای پیشبینی بیماری بلکه جهت تصمیمگیری درباره درمان اهمیت دارند. در
سال ۱۹۹۶، انجمن ملی اسکلروز چندگانه ایالات متحده آمریکا چهار دوره بالینی را توضیح داد:[۴]
- عودت کننده-بهبود یابنده
- پیشرونده ثانویه،
- پیشرونده اولیه، و
- پیشرونده–عودت کننده
عودتهای غیرقابل پیشبینی پس از ماهها تا سالها دوره خاموشی نسبی (بهبودی)
بدون هیچ نشانه جدیدی از فعال شدن بیماری، ویژگی زیرمجموعه عودت
کننده-بهبود یابنده به شمار میرود. نواقصی که در طول حملات بروز میکنند،
ممکن است موجب رفع یا ایجاد مشکلات شوند که مورد دوم در حدود ۴۰٪ از حملات اتفاق میافتد و در افرادی که زمان بیشتری به این بیماری مبتلا هستند رایجتر است .[۱][۱۴] این مطالب دوره اولیه ۸۰٪ از افراد مبتلا به اماس را توضیح میدهد. .[۱] وقتی نواقص همواره بین حملات رفع شوند، گاهی اوقات «ام اس خوشخیم» نام میگیرد[۴۰] با اینکه هنوز افراد در طولانی مدت دچار میزانی ازکارافتادگی میشوند.[۱] از طرف دیگر، عبارت «اسکلروز چندگانه بدخیم» برای اشاره به افراد مبتلا به اماس که در مدتی کوتاه میزان از کار افتادگی آنها شدت زیادی میگیرد، به کار میرود.[۴۱] این زیرمجموعه معمولاً با یک سندرم مجزای بالینی (CIS) آغاز میشود. در CIS، فرد دچار حملهای دال بر دمیلیناسیون میشود، اما معیارهای اسکلروز چندگانه را به طور کامل ندارد.[۱][۴۲]
اماس پیشرونده ثانویه در حدود ۶۵٪ از افراد مبتلا به اماس عودت
کننده-بهبود یابنده اولیه، که در نهایت بدون هیچ دوره مشخصی از بهبودی بین
حملات حاد خود کاهش نورولوژیک پیشرونده را تجربه میکنند.[۱][۴] ممکن است عودتهای گاه به گاه و بهبودیهای کوچکی دیده شود.[۴]شایع ترین مدت زمان بین شروع بیماری و تبدیل آن از اماس عودت کننده-بهبود یابنده به اماس پیشرونده ثانویه ۱۹ سال است.[۴۳] زیرمجموعه پیشرونده اولیه تقریباً در ۱۰-۲۰٪ از افراد ظاهر میشود و بعد از علائم اولیه بهبودی حاصل نخواهد شد.[۴۴][۱۴] پیشرفت از کار افتادگی از زمان شروع بیماری، بدون بهبودی بیماری یا وجود بهبودیهای موقتی و کم از ویژگیهای این نوع از اماس است.[۴]
معمولاً سن شروع اماس پیشرونده اولیه بالاتر از سن شروع نوع عودت
کننده-بهبود یابنده است. سن شروع آن مشابه با سن شروع نوع پیشرونده ثانویه
در اماس عودت کننده-بهبود یابنده، حدود ۴۰ سالگی، است..[۱]
اماس پیشرونده-عودت کننده موجب میشود از زمان شروع بیماری فرد یک کاهش
نورولوژیک ثابت را تجربه کند اما به این افراد حملات تحمیلی مشخصی نیز دست
میدهد. این نادرترین نوع از انواع اماس است.[۴]
انواع غیرمعمول ام اس توضیح داده شدهاند؛ این بیماریها عبارتست از بیماری دویک، اسکلروز بالو کانسنتریک، اسکلروز منتشر شیلدر و اسکلروز چندگانه ماربورگ. در حال حاضر بر سر اینکه آیا اینها انواعی از اماس هستند یا بیماریهای دیگری به شمار میروند، اختلاف نظر وجود دارد.}}[۴۵] اسکلروز چندگانه در کودکان متفاوت است به گونهای که زمان بیشتری طول میکشد تا به مرحله پیشرونده برسد.[۱]با این وجود، میانگین سنی کودکانی که به این مرحله میرسند کمتر از بزرگسالان است.[۱]
مدیریت
با اینکه هیچ درمان شناخته شدهای برای اسکلروز چندگانه وجود ندارد، چند
روش درمانی در بهبود آن مفید واقع شدهاند. اهداف اولیه درمان عبارتست از
بازگرداندن کارکرد بدن بعد از یک حمله، جلوگیری از حملات جدید، و پیشگیری
از از کار افتادگی. مانند هر درمان پزشکی دیگر، درمان دارویی مورد استفاده
در مدیریت اماس چندیدن عوارض جانبی دارد. برخی از افراد از درمانهای جایگزین استفاده میکنند با اینکه شواهد موثقی در این زمینه وجود ندارد.
حملات حاد
در طول حملات علائم دار، تجویز وریدیکورتیکواستروئیدها، از قبیل متیل پردنیزولون، با دوز بالا درمان معمول این حملات است،[۱] و به نظر میرسد میزان تاثیر و ایمنی کورتیکواستروئیدهای خوراکی مشابه است.[۴۶]
با اینکه مصرف کورتیکواستروئید معمولاً برای کاهش علائم در کوتاه مدت موثر
است، اما این نوع درمان تاثیر زیادی بر بهبود بلند مدت نخواهد داشت.[۴۷] ممکن است بتوان پیامد حملات شدید را که به کورتیکواستروئیدها واکنش نشان نمیدهند با مصرف پلاسمافرز درمان کرد.[۱]
درمانهای تغییر دهنده بیماری
اسکلروز چندگانه عودت کننده-بهبود یابنده
نهادهای قانونی اسکلروز چندگانه عودت کننده-بهبود یابنده (RRMS) هشت نوع درمان تغییر دهنده بیماری را تائید کردهاند که عبارتست از: اینترفرون بیتا-۱a، اینترفرون بتا-۱b، گلاتیرامر استات، میتوکسانترون، ناتالیزوماب، فینگلومید،[۴۸] تری فیلومید[۴۹] و دی متیل فومارات.[۵۰] مقرون به صرفه بودن آن نسبت به ۲۰۱۲ نامشخص است.[۵۱]
در RRMS آنها در کاهش تعداد حملات نسبتاً موثر هستند.[۴۸] اینترفرونها و گلاتیرامر استات درمانهای اول هستند[۱۴] و کاملاً معادل یکدیگرند و عودتها را تقریباً تا ۳۰٪ کاهش میدهند.[۵۲] درمان بلند مدت و زودهنگام روش ایمنی است و موجب میشود به نتایج بهتری دست یابیم.[۵۳][۵۴]
ناتالیزوماب میزان عودت را نسبت به عوامل اول بیشتر کاهش میدهد؛ با این
وجود، به دلیل مسائل مربوط به عوارض جانبی، عامل ثانویه برای افرادی است که
به سایر درمانها واکنش نشان نمیدهند[۱۴] یا بیماری مزمن دارند.[۵۲]
میتوکسانترون که به دلیل عوارض جانبی شدید استفاده از آن محدود است، سومین
گزینه برای افرادی است که نسبت به سایر داروها واکنش نشان نمیدهند.[۱۴]درمان سندرم مجزای بالینی (CIS) با اینترفرونها احتمال پیشرفت اماس بالینی را کاهش میدهد.[۱][۵۵] طبق تحقیقات، تاثیر اینترفرونها و گلاتیرامر استات در کودکان کاملاً شبیه به تاثیر آنها در بزرگسالان است.[۵۶]
نقش برخی از عاملهای جدیدتر از قبیل فینگلومید، تری فیلومید و دی متیل
فومارات، مانند عاملهای سال ۲۰۱۱، هنوز به طور کامل مشخص نشده است.[۵۷]
اسکلروز چندگانه پیشرونده
هیچ درمانی روند اماس پیشرونده اولیه را تغییر نمیدهد[۱۴] و در ۲۰۱۱ فقط یک دارو، میتوکسانترون، برای اماس پیشرونده ثانویه تائید شده است.[۵۸]
در این تعداد، شواهد احتمالی نشان میدهند که میتوکسانترون روند پیشرفت
بیماری را آهسته و میزان عودتها را در طول دو سال کاهش میدهد.[۵۹][۶۰]
عوارض جانبی
خارش محل بعد از تزریق استات گلاتیرامر
درمانهای تغییردهنده بیماری چندین عارضه جانبی دارند. یکی از رایج ترین
آنها خارش در محل تزریق گلاتیرامر استات و اینترفرونها (تا ۹۰٪ با
تزریقهای زیرپوستی و ۳۳٪ با تزریقهای عضلانی) است.[۶۱] ممکن است به دلیل تخریب بافت چربی محل که لیپوتروفی نامیده میشود، با مرور زمان یک تورفتگی قابل مشاهده در محل تزریق ایجاد میشود.[۶۱]ممکن است اینترفرونها علائم مشابه با آنفلوآنزا داشته باشند؛[۶۲]
برخی از افرادی که گلاتیرامر مصرف میکنند، پس از تزریق گرگرفتگی، درد
قفسه سینه، تپش قلب، تنگی نفس، و اضطراب را تجربه میکنند که معمولاً کمتر
از سی دقیقه طول میکشند.[۶۳] آسیب به کبد ناشی از اینترفرون خطرناک تر و کمتر رایج است،[۶۴] اختلال سیستولیک (۱۲٪)، ناباروری و میلوئید لوکمیای حاد (۰٫۸٪) از میتوکسانترون،[۵۹][۶۵] و عفونت مغزی پیشرونده با ناتالیزوماب اتفاق میافتد (از هر ۶۰۰ نفر که درمان شدهاند، برای ۱ نفر اتفاق میافتد).[۱۴][۶۶]
ممکن است فینگلومید منجر به فشارخون و کاهش ضربان قلب، ادم ماکولا، آنزیمهای کبدی افزایش یافته یا یک کاهش میزان لنفوسیت شود.[۶۷] شواهد احتمالی حاکی از آن است که تری فیلومید در کوتاه مدت ایمن است و عوارض جانبی رایجی دارد از قبیل: سردرد، خستگی، خواب آلودگی، ریزش مو، و درد اعضای بدن.[۴۸] به علاوه گزارشهایی درباره نارسایی کبد و PML همراه با مصرف آن وجود دارد و آن خطرناک برای رشد جنین است.[۶۷] رایج ترین عوارض جانبی دی متیل فومارات عبارتست از گرگرفتگی و مشکلات دستگاه گوارشی.[۵۰][۶۷] در حالی که ممکن است دی متیل فومارات منجر به کاهش تعداد سلول قرمز خونی شود، هیچ موردی از عفونتهای فرصت طلب در طول دورهها گزارش نشده است.[۶۸][۶۹]
علائم مربوطه
هم داروها و هم بازتوانی عصبی
نشان دادهاند که در درمان برخی از علائم بیماری موثر بودهاند، با این
حال هیچ یک از اینها در تغییر مسیر بیماری تاثیری نداشتهاند.[۷۰] برخی از علائم بیماری
نظیر شلی مثانه و گرفتگی عظلات، واکنش خوبی را نسبت به داروها از خود نشان
میدهند، این در حالی است که دیگر علائم واکنش بسیار اندکی نشان میدهند. .[۱]در مشکلات عصب شناختی، استفاده از راهکاری چند شیوهای
برای بهبود کیفیت زندگی مهم است؛ با این حال، مشکل میتوان "تیم مرکزی" را
مشخص ساخت چرا که در زمانهای مختلف خدمات درمانی متفاوتی ممکن است مورد
نیاز باشد.[۱]
برنامههای چند منطوره بازتوانی میزان فعالیت و مشارکت افراد مبتلا به
اماس را افزایش میدهند اما تاثیری در بهبود سطح اختلال ندارند.[۷۱] اگرچه شواهد خوبی در ارتباط با موثر بودن شیوههای ویژهای نظیر ورزش، و درمانهای روانشناختی، بویژه شیوههای درمانی شناختی رفتاری در دست وجود دارد.[۷۲][۷۲][۷۳] با این حال شواهد بسیار اندکی برای تاثیر کل شیوههای درمانی فردی وجود دارد.[۷۴]
درمانهای جایگزین
بیش از ۵۰٪ افراد مبتلا به اماس ممکن است از درمانهای مکمل یا جایگزین استفاده کنند، با این حال درصد این افراد بسته به چگونه تعریف شدن درمان جایگزین متغییر خواهد بود.[۷۵] شواهدی در خصوص موثر بودن درمانهای این چنین در غالب موارد یا ضعیف است و یا اینکه وجود ندارد.[۷۵][۷۶]
در حالی که شواهد غیر قطعی وجود دارد که ویتامین دی در درمان این بیماری
موثر است، با این حال شواهد کافی برای نتیجه گیری قطعی موجود نیست.[۷۷] از جمله درمانهایی که فایده آنها برای افراد مبتلا بهام است به اثبات نرسیده است میتوان به: مکملهای غذایی و رژیمی،[۷۵][۷۸][۷۹] تکنیکهای آرامش بخش نطیر یوگا،[۷۵] داروهای گیاهی (نظیر شاهدانه دارویی)،[۷۵][۸۰] درمان با استفاده از اکسیژن تحت فشار،[۸۱] خود عفونتی با استفاده از کرمهای قلاب دار، پا درمانی و طب سوزنی.[۷۵][۸۲]
لازم به ذکر است که استفاده کنندگان از این نوع درمانها معمولاً زنان
هستند، یا کسانی که برای مدت طولانی مبتلا به این بیماری بودهاند، این
افراد ناتوانی بیشتری دارند و نسبت به درمانهای رایج رضایت کمتری از خود
نشان میدهند.[۷۵]
پیشبینی بیماری
تعداد سالهایی که بیمار با ناتوانی سر کرده است برای تصلب بافتی کثیر در هر ۱۰۰۰۰۰ نفر در جهان در سال ۲۰۰۴
no data <13 13–16 16–19 19–22 22–25 ۲۵–۲۸
|
28–31 ۳۱–۳۴ 34–37 37–40 ۴۰–۴۳ >۴۳
|
مسیری که بیماری در آینده طی خواهد کرد بستگی به زیرگونه بیماری دارد:
عواملی نظیر جنسیت فرد، سن، و علائم اولیه بیماری؛ و همچنین درجه ناتوانی فرد در آن موثر خواهد بود.[۷]
جنس زن، زیرگونه عودکننده-فروکش کننده، آماس عصب دیدی یا علائم حسی در
آغاز بیماری، حملههای کم در سالهای اولیه و بویژه سال اول در آغاز بیماری
نشان دهنده مسیری بهتر از بیماری هستند.[۷][۸۳] متوسط زندگی بیماران از زمان شروع بیماری ۳۰ سال میباشد، که این میزان بین ۵ تا ۱۰ سال از متوسط عمر افراد غیر مبتلا کمتر میباشد.[۱] تقریباً ۴۰٪ افراد مبتلا به اماس به سن ۷۰ سالگی میرسند. .[۸۳] با این وجود، علت دو سوم بیماریها مستقیماً مربوط به عوارض بیماری میباشد. .[۱] خودکشی بویژه بسیار شایع است، این در حالی است که عفونتها و عوارض دیگر برای افراد ناتوان بسیار خطرناک میباشند. .[۱]
اگرچه اکثر مبتلایان به این بیماری قبل از مرگ خود توانایی راه رفتن را از
دست میدهند، با این حال ۹۰٪ بیماران توانایی راه رفتن بدون کمک دیگران را
در ۱۰ سال اول بیماری دارند، و ۷۵٪ در ۱۵ سال اول بیماری. .[۸۳][۸۴]
همهگیرشناسی
تا سال ۲۰۱۰ تعداد افراد مبتلا به اماس در جهان برابر با ۲٫۵-۲ میلوین
نفر (حدوداً ۳۰ نفر از هر ۱۰۰٫۰۰۰ نفر) میباشد، که البته این میزان بسته
به هر منطقه متفاوت میباشد.[۸][۹] تخمینهای زده شده اینگونه میگویند که این بیماری در سال ۲۰۱۰ جان حدوداً ۱۸٫۰۰۰ انسان را گرفته است. .[۸۵] در آفریقا این میزان کمتر از ۰٫۵ نفر از هر ۱۰۰٫۰۰۰ نفر است، این در حالی است که این میزان در جنوب شرقی آسیا به ۸٫۳ نفر از هر ۱۰۰٫۰۰۰ نفر میرسد، و در اورپا این میزان ۸۰ نفر از هر ۱۰۰٫۰۰۰ نفر میباشد. .[۸] این میزان در برخی از نژادهای اروپای شمالی بیش از ۲۰۰ نفر از هر ۱۰۰٫۰۰۰ نفر است. .[۹]تعداد افراد جدیدی که به این بیماری مبتلا میشوند تقریباً برابر با ۲٫۵ نفر از هر ۱۰۰٫۰۰۰ نفر میباشد. .[۸]
میزان افراد مبتلا به این بیماری در حال افزایش است، با این حال دلیل این
افزایش را میتوان به سادگی از طریق تشخیصهای بهتر پیدا کرد. .[۹]مطالعات بسیاری بر روی الگوهای جمعیت و جغرافیایی انجام شده است[۲۸] و بوجود آمدن تعدادی نظریه در خصوص علت این بیماری محصول این مطالعات بوده است. .[۶][۱۸][۲۱]
بیماری اماس اغلب خود را در بزرگسالان دراواخر دهه دوم زندگی یا اوایل
دهه سوم نشان میدهد اما این بیماری میتواند در موارد نادری در دوران
کودکی یا پی از ۵۰ سالگی بروز کند. .[۸][۹] زیرگونه پیش رونده اولیه این بیماری در افراد بالای ۵۰ سال رایجتر است. .[۴۴] مانند بسیاری از اختلالات خود ایمنی، این بیماری در زنان رایجتر است، و ممکن است این میزان افزایش نیز یابد.[۱][۱۹] تا سال ۲۰۰۸، میزان این بیماری در جهان در زنان دو برابر مردان میباشد. .[۱] این در حالی است که در افراد بالای پنجاه سال میزان این بیماری در زنان و مردان یکسان است.[۴۴]
تاریخچه
تاریخچه پزشکی
.عصب]] شناس]] فرانسوی، ژان مارتین شارکو (Jean-Martin Charcot) (۱۸۹۳-۱۸۲۵(اولین فردی بود که در سال ۱۸۶۸ به تصلب (عصبی) متعدد به عنوان یک بیماری مجزا پی برد. .[۸۶]شارکو
به مدد گزارشهای پیشین و با اضافه کردن مشاهدات آسیب شناختی و بالینی خود
نام این بیماری را "sclerose en plaques" گذاشت. علائم سه گانه این بیماری
که اکنون به نام سه گانه ۱ شارکو شناخته میشوند عبارتند از جنبش غیر ارادی کره چشم، رعشه هدفمند، و گفتار تلگرافی
(گفتار مقطع (میباشند، اگرچه این علائم مختص بیماری اماس نمیباشند.
شارکو همچنین متوجه تغییرات شناختی در بیماران خود شد که موجب بوجود آمدن
"ضعف چشمگیر حافظه" و "کاهش قدرت ادراک" در آنها شده بود..[۱۰]
قبل از شارکو، رابرت کارسول (۱۸۵۷-۱۷۹۳) که استاد انگلیسی آسیبشناسی بود، و ژان کروویلهر
(۱۸۷۳-۱۷۹۱)، که استاد فرانسوی آناتومی آسیب شناختی بود، بسیاری از جزئیات
بالینی این بیماری را تشریح کرده و به تصویر در آورده بودند، اما نتوانسه
بودند آن را به عنوان یک بیماری مجزا تشخیص دهند.[۸۶] بویژه، کارسول آسیبهایی که شناسایی کرده بود را "ضایعه ویژه ستون فقرات به همراه تحلیل بافت" نامید.[۱] در سال ۱۸۶۳ آسیب شناس سوئیسی جورج ادوارد رینفلیش (Georg Eduard Rindfleisch) (۱۹۰۸-۱۸۳۶) با استفاده از میکرواسکوپ متوجه شد که ضایعات التهابی در اطراف رگهای خونی پخش میشدند.[۸۷][۸۸] در قرن ۲۰ نظریههایی در خصوص علت و بیماری زایی این بیماری ارائه شد و درمانهای موثر این بیماری در دهه ۱۹۹۰ کشف شدند. .[۱]
موارد تاریخی بیماری
مطالعه تصویری حرکت یک زن مبتلا به اماس با مشکلات حرکتی که در سال ۱۸۸۷ توسط
مایبریج انجام شده است.
گزارشهای تاریخی فراوانی از افرادی که قبل از تشریح بیماری توسط شارکو
یا اندکی پس از آن زندگی می کردهاند و احتمالاً به بیماری اماس مبتلا
بودهاند در دست وجود دارد. زن جوانی به نام هالدورا که در حدود قرن ۱۲
میلادی در ایسلند می زیسته به طور ناگهانی بینایی و تحرک خود را از دست داد و هفت روز پس از اعتراف کردن به قدیسها دوباره آنها را بدست آورد. قدیس لیدوینا اهل اسخیدام، یک هلندی راهبه،
که بین سالهای (۱۴۳۳-۱۳۸۰(می زیسته میتواند یکی از افرادی باشد که به
بیماری اماس مبتلا بوده است. از سن ۱۶ سالگی تا زمان مرگش یعنی تا سن ۵۳
سالگی، وی دچار دردهای مقطعی، سست شدگی پاها شده و بینایی خود را از دست
داده بود— علائمی که نشانههای بیماری اماس میباشند.[۸۹] هر دو این موارد منجبر به ارائه فرضیه "ژن وایکینگ" برای انتشار این بیماری شد.[۹۰]
آگوستوس فردریک دسته پسر شاهزاده آگوستوس فردریک، دوک ساسکس و بانو آگوستا مورای و نوه جورج سوم،
که بین سالهای (۱۸۴۸-۱۷۹۴) می زیسته، تقریباً به یقین دچار اماس بوده
است. دسته یادداشتهایی مفصلی را از دوران ۲۲ ساله بیماری خود نوشته است.
یادداشتهای وی از سال ۱۸۲۲ شروع میشوند و در سال ۱۸۴۶ پایان میپذیرد، با
این حال دو سال پایانی زندگی وی نا معلوم مانده است. علائم بیماری وی از
سن ۲۸ سالگی پس از مراسم خاک سپاری یکی از دوستانش با از دست دادن مقطعی بینایی خود (نابینایی فوگاکس) آغاز شد. در طول دورهٔ بیماری اش، وی دچار سستی در پاها، چلفتی دستها، سستی دستها، سر گیجه، اختلال در مثانه، و اختلال در نعوظ شدن شد. در سال ۱۸۴۴، وی شروع به استفاده از صندلی چرخ دار کرد. علیرغم بیماری اش، همواره نسبت به زندگی خوش بین بود.[۹۱][۹۲] یکی دیگر از موارد اولیه اماس توسط شرح حال نویس بریتانیایی به نام دبیلیو ان پی باربلیون، نام مستعار بروس فردریک کامینگز که بین سالهای (۱۹۱۹-۱۸۸۹) می زیسته به ثبت رسیده است. وی شرح مفصلی از تشخیص پزشکی و تلاشهای خویش را به ثبت رسانیده است.[۹۲] شرح حال وی دز سال ۱۹۱۹ تحت عنوان "یادداشتهای یک مرد نا امید" به چاپ رسید.[۹۳]
تحقیقات
داروها
در حال حاضر تحقیقاتی برای یافتن درمانهای موثرتر، بهتر، و قابل تحمل
تر برای اماس عودکننده-فروکش کننده در حال انجام است؛ درمانهایی برای
زیرگونههای پیشرفت کننده؛ محافظت عصبی استراتژی ها؛ و درمانهای موثر علامتی.[۹۴] در بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ چندین داروی خوراکی برای این بیماری به مصرف رسیدهاند که انتظار میرود استفاده از آنها رایج تر گردد.[۹۵] داروهای خوراکی دیگری نیز در حال آزمایش شدن میباشند، داروهایی نظیر لاکینیمود، که در حال حاضر پس از سپری کردن دوره یهای گذشته و بدست آمدن نتایج ترکیبی آن در حال سپری کردن فاز سوم خود میباشد.[۹۶]
از سوی دیگر، مطالعات مشابهی به منظور بهبود تاثیر و سهولت استفاده از
درمانهای گذشته در حال انوجام میباشند. این مطالعات شامل استفاده از
داروهای ترکیبی جدید نظیر نسخههای پگیلهشده اینترفرون- β-a۱، که امید است تا با دوزهای کمتری با همان تاثیر به بیماران داده شود.[۹۷][۹۸] انتظار میرود در سال ۲۰۱۳ درخواست تایید داروی “پگ اینترفرون بتا-۱a" مورد تایید قرار گیرد.[۹۸] پاد تنهای مونوکولونال نیز بسیار مورد علاقه متخصصان بودهاند. پاد تنهای مونوکولونال آلمتوزوماب، داکلیزوماب و CD۲۰ نظیر ریتوکسیماب اکرلیزوماب و افاتوموماب همگی نتایج مثبتی را نشان دادهاند و به عنوان داروهای احتمالی در حال مطالعه شدن میباشند.[۶۹]
استفاده این داروها بروز عوارض جانبی احتمالی خطرناکی را در پی داشته است،
بویژه از این عوارض جانبی میتوان به عفونتهای فرصت طلب اشاره داشت[۹۵]از جمله این آزمایشهای میتوان به انجام تستهای پاد تنهای ویروس جیسی
اشاره داشت که میتواند نشان دهد چه کسانی در هنگاه استفاده از داروی
ناتالیزوماب در خطر لوکو انسفالوپاتی مالتی فوکال پیش رونده قرار میگیرند.[۹۵]
اگرچه پاد تنهای مونوکلونال در آینده در درمان این بیماری تا اندازهای
نقش خواهند داشت، با این حال به خاطر خطرهایی که این دارو دارد این نقش
بسیار اندک خواهد بود.[۹۵] راهکار تحقیقاتی دیگر ارزیابی تاثیرگذاری ترکیبی دو یا چند دارو میباشد.[۹۹]
دلیل اصلی استفاده از برخی از داروها در بیماری اماس این است که این
درمانها مکانیسمهای مختلفی را در بدن هدف میگیرند و از این رو استفاده
از آنها جنبه اختصاصی ندارد.[۹۹] استفاده از همافزایی،
که در آنها یک دارو اثر داروی دیگر را بهبود میبخشد نیز ممکن است، اما
ایرادهایی نیز ممکن است وجود داشته باشد مانند جلوگیری از عملکرد داروی
دیگر یا وخیم تر شدن عوارض جانبی. .[۹۹]درمانهای
ترکیبی بسیاری مورد آزمایش قرار گرفتهاند، با این حال هیچ کدام از آنها
نتایج مثبت قابل قبولی را در پی نداشتهاند تا بتوان آنها را به عنوان
درمان مناسب اماس قلمداد کرد.[۹۹] گرچه تحقیقات بر روی محافظت عصبی و درمانهای احیا کننده، نظیر درمان سلول بنیادین از اهمیت بسیاری برخوردارند، با این حال در حال سپری کردن مراحل اولیه خود هستند.[۱۰۰]
همچنین، هیچ درمان موثری برای گونههای پیش رونده این بیماری وجود ندارد.
بسیاری از داروهای جدید همچنین داروهای در حال تولید احتمالاً به عنوان
داروهای درمانی پی پی اماس (PPMS) یا اس پی اماس (SPMS) مورد نظر خواهند
بود.[۹۵]
نشانگرهای زیستی بیماری
امآرآی
اسکن مغز با استفاده از "توالی فاز گرادیان-اکو" که رسوب آهن را در
ضایعهای سفید نشان میدهد (در درون مربع سبز رنگ در وسط تصویر؛ که با
استفاده از فلشهای قرمز در گوشه سمت چپ تصویر بزرگ نمایی و علامت گذاری
شدهاند).
[۱۰۱]
در حالی که انتظار میرود معیار تشخیص بیماری در آینده نزدیک تغییری به خود نبیند، با این حال تلاش برای توسعه نشانگرهای زیستی که در فرایند تشخیص بیماری و همچنین پیشگیری از پیشرفت بیماری موثر میباشند در حال انجام میباشد.[۹۵]شیوههای جدید تشخیص که در حال بررسی میباشند شامل استفاده از ضد میلین پاد تنها، و مظالعات بر روی سرم و مایعات مغزی-نخاعی میباشند، اما هیچ کدام از اینها نتایج مثبت قابل اتکایی را به همراه نداشتهاند.[۱۰۲]
در حال حاضر هیچ گونه بررسی آزمایگاهی که بتواند فرایند پیش تشخیض را پیش
بینی کند وجود ندارد. چندین راهکار امید بخش پیشنهاد داده شدهاند که شامل:
اینترلوکین-۶، اکسید نیتریک و ترکیب اکسید نیتریک، استئو پونتین، و فتوئین A- میشوند.[۱۰۲] از آنجایی که پیشرفت بیماری نتیجه تخریب نورونها است، نقش پروتئینها در نشان دادن از دست رفتن بافتهای عصبی نظیر ناوکهای عصبی، تائو و آستیلاس پارتات-ان در حال بررسی شدن میباشند.[۱۰۲]
از طرف دیگر محققان به دنبال نشانگرهای زیستی هستند که میتوانند تشخیص
دهند چه بیمارانی به داروها پاسخ میدهند و چه بیمارانی پاسخ نمیدهند.[۱۰۲] پیشرفت در شیوههای تصویربرداری عصبی نظیر برش نگاری با گسیل پوزیترون که به اختصار (پی ای تی) (PET) خوانده میشود یا تصویربرداری تشدید مغناطیسی
یا همان (ام آر آی) امیدهایی را برای تشخیص بهتر بیماری و پیشبینیهای پیش
تشخیص فراهم آوردهاند، اگرچه موثر واقع شدن چنین پیشرفتهایی د رعرصه
پزشکی ممکن است چندین دهه به طول بینجامد.[۹۵]در
خصوص شیوهام آرآی لازم به ذکر است که چندین شیوه وجود دارند که نشان
دادهاند در محیط تحقیقاتی مفید بودهاند و میتوان از آنها در عرصه پزشکی
بهره برد، شیوههایی نظیر توالی احیای وارونگی دوگانه، انتقال مغناطیسی، تانسور انتشار، و تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی.[۱۰۳]
این شیوهها برای بیماری اماس نسبت به شیوههای فعلی مفصل تر میباشند،
اما هنوز فاقد استانداردهای قوانین دست یابی و بوجود آوردن ارزشهای معیاری
میباشند.[۱۰۳] شیوههای دیگری در حال بوجود آمدن میباشند که شامل مواد حاجب میباشند که این مواد قادرند میزان سطوح ماکروفاژهای جانبی، تورم، یا اختلال عملکردی نورونی را اندازه گیری کنند،[۱۰۳]
و شیوههایی که رسوبات آهن را در بدن اندازه گیری میکنند و میتوانند به
عنوان تعیین کننده این ویژگی در ام اس، یا خون رسانی به مغز ایفای نقش
کنند.[۱۰۳] همچنین ردیابهای پرتوی
به کار رفته در برش نگاری با گسیل پوزیترون یا همان پی ای تی ممکن است به
عنوان نشانگرهای فرایندهای تغییر داشده شده نظیر تورم مغزی، آسیب شناسی
غشای مغزی، آپوپتوزیس، یا رمیلیناسیون ایفای نقش کنند.[۱۰۴]
نارساییهای وریدی مغزی-نخاعی مزمن
در سال ۲۰۰۸، جراح عروق به نام پائولو زامبونی اینگونه بیان داشت که در بیماری اماس رگهایی که خون مغز را تخلی میکنند باریک میشوند. وی به این پدیده با نام نارسایی وریدی مغزی-نخاعی مزمن
یا (سی سی اس وی آی) (CCSVI) اشاره کرد. این جراح در همه بیماران مبتلا به
اماس در مطالعه خود این نارسایی را مشاهده کرد، و بر روی آنها عمل جراحی
انجام داده، و پس از آن در تلویزون برای اصلاح آن را "روش آزادسازی" نامید
و ادعا داشت که ۷۳٪ از شرکت کنندگان در این مطالعه بهبود یافتند.[۱۰۵] نظریه وی توجه بسیاری از بیماران مبتلا بهام اس، بویژه در کانادا، را در تلویزیون به خود جلب کرد. .[۱۰۶]از
انجایی که تحقیقات او نه غیر منطقی بوده است و نه کنترل شده، و از آنجایی
که دادههای فعلی فرضههای وی در خصوص علت اصلی بیماری را تایید نمیکنند،
نگرانیها در خصوص تحقیقات وی افزایش یافته است.[۱۰۷]از
سوی دیگر مطالعات بیشتر در این خصوص یا قادر به یافتن رابطه مشابه
نبودهاند و یا اینکه یافتههای آنها در خصوص علت اصلی بیماری بسیار ضعیف
تر بوده است،[۱۰۸] که همین امر باعث شده تا با فرضیه وی به شدت مخالفت به عمل بیاید.[۱۰۹]
"شیوه آزادسازی" به خاطر اینکه منجر به بیماریهای خطرناک شده و یا بدون
اثبات مفید واقع شدن جان افراد را گرفته است به شدت مورد انتقاد قرار گرفته
است.[۱۰۷] از این رو در سال ۲۰۱۳ برای درمان بیماری اماس پیشنهاد نمیشود.[۱۱۰] تحقیقات بیشتر برای بررسی فرضیه (سی سی اس وی آی) (CCSVI) در حال انجام میباشند.[۱۱۱]
تغذیه
در پژوهشی که در سال 2013 انجام شد، دانشمندان به این نتیجه رسیدند که مصرف بیش از حد نمک در رژیم غذایی می تواند با اختلال در سیستم ایمنی بدن و ایجاد بیماری های خود ایمنی مانند ام اس در ارتباط باشد. به عبارت دیگر مصرف بالای نمک باعث فعال سازی و تکثیر بیش از حد سلول هاTH17
می گردد که نوعی از کمک کننده های سلول T بشمار می روند که در برانگیختن
پروتئین التهابی interleukin-17 نقش دارند. اما بااین وجود یافتن عامل
تغییرات مولکولی که باعث تکثیر بیش از حد TH17 می شود تا حدی ناشناخته
مانده که علت این امر این است که در روش های مرسوم آزمایشگاهی برای فعال
سازی سلول های ایمنی اغلب این سلول ها
دستخوش تغییر و صدمه می شوند که همین امر نتایج تحقیق را مورد پرسش قرار
داده. با این وجود تیم تحقیقاتی بر این باورند که مصرف بالای نمک می تواند
در پیشرفت روند بیماری نقش داشته باشد.[۱۱۲]
منابع
- ↑ پرش به بالا به: ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ ۱٫۱۱ ۱٫۱۲ ۱٫۱۳ ۱٫۱۴ ۱٫۱۵ ۱٫۱۶ ۱٫۱۷ ۱٫۱۸ ۱٫۱۹ ۱٫۲۰ ۱٫۲۱ ۱٫۲۲ ۱٫۲۳ ۱٫۲۴ ۱٫۲۵ ۱٫۲۶ ۱٫۲۷ ۱٫۲۸ ۱٫۲۹ ۱٫۳۰ ۱٫۳۱ ۱٫۳۲ ۱٫۳۳ ۱٫۳۴ ۱٫۳۵ ۱٫۳۶ ۱٫۳۷ ۱٫۳۸ ۱٫۳۹ ۱٫۴۰ ۱٫۴۱ ۱٫۴۲ ۱٫۴۳ ۱٫۴۴ ۱٫۴۵ ۱٫۴۶ ۱٫۴۷ ۱٫۴۸ ۱٫۴۹ ۱٫۵۰ ۱٫۵۱ ۱٫۵۲ ۱٫۵۳ ۱٫۵۴ ۱٫۵۵ ۱٫۵۶ Compston A, Coles A (October 2008). "Multiple sclerosis". Lancet 372 (9648): 1502–17. DOI:10.1016/S0140-6736(08)61620-7. PMID 18970977.
- ↑ پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ ۲٫۶ ۲٫۷ ۲٫۸ ۲٫۹ }}مجله
علمی|نویسنده=کامپستون آ، کولز آ|عنوان=اسکلروز چندگانه|مجله
علمی=لانست|جلد=359|چاپ=9313|صفحات=1221-31|سال=2002| ماه=آوریل| شماره
pmid=11955556|شماره doi= 10.1016/S0140-6736(02)08220-X {{
- پرش به بالا ↑ Murray
ED, Buttner EA, Price BH (2012). "Depression and Psychosis in
Neurological Practice". In Daroff R, Fenichel G, Jankovic J, Mazziotta
J. Bradley's neurology in clinical practice. (6th ed. ed.). Philadelphia, PA: Elsevier/Saunders. ISBN 1-4377-0434-4.
- ↑ پرش به بالا به: ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ ۴٫۶ ۴٫۷ Lublin FD,
Reingold SC; National Multiple Sclerosis Society (USA) Advisory
Committee on Clinical Trials of New Agents in Multiple Sclerosis (April
1996). "Defining the clinical course of multiple sclerosis: results of
an international survey". Neurology 46 (4): 907–11. DOI:10.1212/WNL.46.4.907. PMID 8780061.
- پرش به بالا ↑ Nakahara,
J; Maeda, M; Aiso, S; Suzuki, N (2012 Feb). "Current concepts in
multiple sclerosis: autoimmunity versus oligodendrogliopathy.". Clinical reviews in allergy & immunology 42 (1): 26–34. PMID 22189514.
- ↑ پرش به بالا به: ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ ۶٫۵ ۶٫۶ Ascherio A, Munger KL (April 2007). "Environmental risk factors for multiple sclerosis. Part I: the role of infection". Ann. Neurol. 61 (4): 288–99. DOI:10.1002/ana.21117. PMID 17444504.
- ↑ پرش به بالا به: ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ Weinshenker BG (1994). "Natural history of multiple sclerosis". Ann. Neurol. 36 (Suppl): S6–11. DOI:10.1002/ana.410360704. PMID 8017890.
- ↑ پرش به بالا به: ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ ۸٫۴ World Health Organization (2008). Atlas: Multiple Sclerosis Resources in the World 2008. Geneva: World Health Organization. pp. 15-16. ISBN 92-4-156375-3.
- ↑ پرش به بالا به: ۹٫۰۰ ۹٫۰۱ ۹٫۰۲ ۹٫۰۳ ۹٫۰۴ ۹٫۰۵ ۹٫۰۶ ۹٫۰۷ ۹٫۰۸ ۹٫۰۹ ۹٫۱۰ ۹٫۱۱ Milo R, Kahana E (March 2010). "Multiple sclerosis: geoepidemiology, genetics and the environment". Autoimmun Rev 9 (5): A387–94. DOI:10.1016/j.autrev.2009.11.010. PMID 19932200.
- ↑ پرش به بالا به: ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ Clanet M (June 2008). "Jean-Martin Charcot. 1825 to 1893" (PDF). Int MS J 15 (2): 59–61. PMID 18782501.
* Charcot, J. (1868). "Histologie de la sclerose en plaques". Gazette des hopitaux, Paris 41: 554–5. - پرش به بالا ↑ Kurtzke JF (1983). "Rating neurologic impairment in multiple sclerosis: an expanded disability status scale (EDSS)". Neurology 33 (11): 1444–52. DOI:10.1212/WNL.33.11.1444. PMID 6685237.
- پرش به بالا ↑ Amato MP, Ponziani G (August 1999). "Quantification of impairment in MS: discussion of the scales in use". Mult. Scler. 5 (4): 216–9. PMID 10467378.
- پرش به بالا ↑ Rudick
RA, Cutter G, Reingold S (October 2002). "The multiple sclerosis
functional composite: a new clinical outcome measure for multiple
sclerosis trials". Mult. Scler. 8 (5): 359–65. PMID 12356200.
- ↑ پرش به بالا به: ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ ۱۴٫۳ ۱۴٫۴ ۱۴٫۵ ۱۴٫۶ ۱۴٫۷ ۱۴٫۸ Tsang, BK; Macdonell, R (2011 Dec). "Multiple sclerosis- diagnosis, management and prognosis.". Australian family physician 40 (12): 948–55. PMID 22146321.
- ↑ پرش به بالا به: ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ Tataru
N, Vidal C, Decavel P, Berger E, Rumbach L (2006). "Limited impact of
the summer heat wave in France (2003) on hospital admissions and
relapses for multiple sclerosis". Neuroepidemiology 27 (1): 28–32. DOI:10.1159/000094233. PMID 16804331.
- پرش به بالا ↑ Heesen C, Mohr DC, Huitinga I,et al. (March 2007). "Stress regulation in multiple sclerosis: current issues and concepts". Mult. Scler. 13 (2): 143–8. DOI:10.1177/1352458506070772. PMID 17439878.
- پرش به بالا ↑ Martinelli V (2000). "Trauma, stress and multiple sclerosis". Neurol. Sci. 21 (4 Suppl 2): S849–52. DOI:10.1007/s100720070024. PMID 11205361.
- ↑ پرش به بالا به: ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ ۱۸٫۳ ۱۸٫۴ ۱۸٫۵ Marrie RA (December 2004). "Environmental risk factors in multiple sclerosis aetiology". Lancet Neurol 3 (12): 709–18. DOI:10.1016/S1474-4422(04)00933-0. PMID 15556803.
- ↑ پرش به بالا به: ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ Alonso A, Hernán MA (July 2008). "Temporal trends in the incidence of multiple sclerosis: a systematic review". Neurology 71 (2): 129–35. DOI:10.1212/01.wnl.0000316802.35974.34. PMID 18606967.
- ↑ پرش به بالا به: ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ Pugliatti M, Sotgiu S, Rosati G (July 2002). "The worldwide prevalence of multiple sclerosis". Clin Neurol Neurosurg 104 (3): 182–91. PMID 12127652.
- ↑ پرش به بالا به: ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ ۲۱٫۲ Ascherio A, Munger KL (June 2007). "Environmental risk factors for multiple sclerosis. Part II: Noninfectious factors". Ann. Neurol. 61 (6): 504–13. DOI:10.1002/ana.21141. PMID 17492755.
- پرش به بالا ↑ Ascherio A, Munger KL, Simon KC (June 2010). "Vitamin D and multiple sclerosis". Lancet Neurol 9 (6): 599–612. DOI:10.1016/S1474-4422(10)70086-7. PMID 20494325.
- پرش به بالا ↑ Kulie T, Groff A, Redmer J, Hounshell J, Schrager S (2009). "Vitamin D: an evidence-based review". J Am Board Fam Med 22 (6): 698–706. DOI:10.3122/jabfm.2009.06.090037. PMID 19897699.
- پرش به بالا ↑ Dyment DA, Ebers GC, Sadovnick AD (February 2004). "Genetics of multiple sclerosis". Lancet Neurol 3 (92): 104–10. DOI:10.1016/S1474-4422(03)00663-X. PMID 14747002.
- پرش به بالا ↑ Hassan-Smith, G; Douglas, MR (2011 Oct). "Epidemiology and diagnosis of multiple sclerosis.". British journal of hospital medicine (London, England: 2005) 72 (10): M146-51. PMID 22041658.
- پرش به بالا ↑ Rosati G (April 2001). "The prevalence of multiple sclerosis in the world: an update". Neurol. Sci. 22 (2): 117–39. DOI:10.1007/s100720170011. PMID 11603614.
- ↑ پرش به بالا به: ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ ۲۷٫۲ ۲۷٫۳ Baranzini SE (June 2011). "Revealing the genetic basis of multiple sclerosis: are we there yet?". Curr. Opin. Genet. Dev. 21 (3): 317–24. DOI:10.1016/j.gde.2010.12.006. PMC 3105160. PMID 21247752.
- ↑ پرش به بالا به: ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ Kurtzke JF (October 1993). "Epidemiologic evidence for multiple sclerosis as an infection". Clin. Microbiol. Rev. 6 (4): 382–427. DOI:10.1128/CMR.6.4.382. PMC 358295. PMID 8269393.
- پرش به بالا ↑ مجله علمی| نویسنده=گیلدن دی اچ| عنوان=عوامل عفونی اسکلروز چندگانه| مجله علمی=نورولوژی لانست|جلد=4| چاپ=3| صفحات=195-202| سال=2005| ماه=مارس| شماره pmid=15721830| شماره doi =10.1016/S1474-{{4422(05)01017-3
- پرش به بالا ↑ }}مجله
علمی|نویسنده=اسپیتسین اس، کوپروسکی اچ|عنوان=نقش اوریک اسید در اسکلروز
چندگانه|مجله علمی= Curr Top. Microbiol.
Immunol..|جلد=318|چاپ=|صفحات=325-42|سال=2008|شماره pmid=18219824|شماره
doi=| url={{
- ↑ پرش به بالا به: ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ }}مجله
علمی|نویسنده=]چاری دی ام|عنوان=بازسازی میلین در اسکلروز چندگانه|مجله
علمی=Int. Rev. Neurobiol.|جلد=79|چاپ=|صفحات=589-620|سال=2007|شماره
pmid=17531860|شماره doi= 10.1016/S0074-7742(07)79026-8| url={{
- پرش به بالا ↑ }}مجله
علمی|نویسنده=پیتوک اس جی، لوچینتی سی اف|عنوان=پاتولوژی ام اس: دیدگاهها
و کاربردهای بالینی بالقوه جدید|مجله علمی=
Neurologist|جلد=13|چاپ=2|صفحات=45-56|سال=2007| ماه=مارس| شماره
pmid=17351524|شماره doi= 10.1097/01.nrl.0000253065.31662.37 {{
- پرش به بالا ↑ Trojano M, Paolicelli D (November 2001). "The
differential diagnosis of multiple sclerosis: classification and
clinical features of relapsing and progressive neurological syndromes". Neurol. Sci. 22 (Suppl 2): S98–102. DOI:10.1007/s100720100044. PMID 11794488.
- پرش به بالا ↑ Poser CM, Brinar VV (June 2004). "Diagnostic criteria for multiple sclerosis: an historical review". Clin Neurol Neurosurg 106 (3): 147–58. DOI:10.1016/j.clineuro.2004.02.004. PMID 15177763.
- ↑ پرش به بالا به: ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ ۳۵٫۲ ۳۵٫۳ McDonald WI, Compston A, Edan G, et al.
(July 2001). "Recommended diagnostic criteria for multiple sclerosis:
guidelines from the International Panel on the diagnosis of multiple
sclerosis". Annals of Neurology 50 (1): 121–7. DOI:10.1002/ana.1032. PMID 11456302.
- پرش به بالا ↑ Polman CH, Reingold SC, Edan G, et al. (December 2005). "Diagnostic criteria for multiple sclerosis: 2005 revisions to the "McDonald Criteria"". Annals of Neurology 58 (6): 840–6. DOI:10.1002/ana.20703. PMID 16283615.
- پرش به بالا ↑ Rashid W, Miller DH (February 2008). "Recent advances in neuroimaging of multiple sclerosis". Semin Neurol 28 (1): 46–55. DOI:10.1055/s-2007-1019127. PMID 18256986.
- پرش به بالا ↑ Link
H, Huang YM (November 2006). "Oligoclonal bands in multiple sclerosis
cerebrospinal fluid: an update on methodology and clinical usefulness". J. Neuroimmunol. 180 (1–2): 17–28. DOI:10.1016/j.jneuroim.2006.07.006. PMID 16945427.
- پرش به بالا ↑ Gronseth
GS, Ashman EJ (May 2000). "Practice parameter: the usefulness of evoked
potentials in identifying clinically silent lesions in patients with
suspected multiple sclerosis (an evidence-based review): Report of the
Quality Standards Subcommittee of the American Academy of Neurology". Neurology 54 (9): 1720–5. DOI:10.1212/WNL.54.9.1720. PMID 10802774.
- پرش به بالا ↑ Pittock SJ, Rodriguez M (2008). "Benign multiple sclerosis: a distinct clinical entity with therapeutic implications". Curr. Top. Microbiol. Immunol. 318: 1–17. DOI:10.1007/978-3-540-73677-6_1. PMID 18219812.
- پرش به بالا ↑ Feinstein, A (2007). The clinical neuropsychiatry of multiple sclerosis (2nd ed. ed.). Cambridge: Cambridge University Press. p. 20. ISBN 052185234X.
- پرش به بالا ↑ Miller
D, Barkhof F, Montalban X, Thompson A, Filippi M (May 2005).
"Clinically isolated syndromes suggestive of multiple sclerosis, part I:
natural history, pathogenesis, diagnosis, and prognosis". Lancet Neurol 4 (5): 281–8. DOI:10.1016/S1474-4422(05)70071-5. PMID 15847841.
- پرش به بالا ↑ Rovaris
M, Confavreux C, Furlan R, Kappos L, Comi G, Filippi M (April 2006).
"Secondary progressive multiple sclerosis: current knowledge and future
challenges". Lancet Neurol 5 (4): 343–54. DOI:10.1016/S1474-4422(06)70410-0. PMID 16545751.
- ↑ پرش به بالا به: ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ ۴۴٫۲ Miller DH, Leary SM (October 2007). "Primary-progressive multiple sclerosis". Lancet Neurol 6 (10): 903–12. DOI:10.1016/S1474-4422(07)70243-0. PMID 17884680.
- پرش به بالا ↑ مجله
علمی|نویسنده=استادلمن سی، بروک دابلیو|عنوان=درسهایی از نوروپاتولوژی
انواع اسکلروز چندگانه|مجله علمی=| Neurol. Sci. چاپ=4 تکمیلی|صفحات=
S319–22 | جلد=25|سال=2004|ماه=نوامبر|شماره pmid=15727225|شماره
doi=10.1007/s10072-004-0333-1 {{
- پرش به بالا ↑ Burton, JM (2012 Dec 12). "Oral versus intravenous steroids for treatment of relapses in multiple sclerosis.". Cochrane Database of Systematic Reviews (12): CD006921 (Orig. rev.). DOI:10.1002/14651858.CD006921. PMID 23235634.
- پرش به بالا ↑ (pdf) Multiple sclerosis: national clinical guideline for diagnosis and management in primary and secondary care. London: Royal College of Physicians. 2004. pp. 54–57. ISBN 1-86016-182-0. PMID 21290636. Retrieved 6 February 2013.
- ↑ پرش به بالا به: ۴۸٫۰ ۴۸٫۱ ۴۸٫۲ He,
D; Xu, Z; Dong, S; Zhang, H; Zhou, H; Wang, L; Zhang, S (2012 Dec 12).
Zhou, Hongyu. ed. "Teriflunomide for multiple sclerosis". Cochrane database of systematic reviews (Online) 12: CD009882. DOI:10.1002/14651858.CD009882.pub2. PMID 23235682.
- پرش به بالا ↑ "FDA approves new multiple sclerosis treatment Aubagio" (Press release). US FDA. 2012-09-12. Retrieved 2013-01-21.
- ↑ پرش به بالا به: ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ "Biogen Idec’s TECFIDERA™ (Dimethyl Fumarate) Approved in US as a First-Line Oral Treatment for Multiple Sclerosis" (Press release). Biogen Idec. 2013-03-27. Retrieved 2013-06-04.
- پرش به بالا ↑ Manouchehrinia, A; Constantinescu, CS (2012 Oct). "Cost-effectiveness of disease-modifying therapies in multiple sclerosis.". Current neurology and neuroscience reports 12 (5): 592–600. DOI:10.1007/s11910-012-0291-6. PMID 22782520.
- ↑ پرش به بالا به: ۵۲٫۰ ۵۲٫۱ Hassan-Smith, G; Douglas, MR (2011 Nov). "Management and prognosis of multiple sclerosis.". British journal of hospital medicine (London, England: 2005) 72 (11): M174-6. PMID 22082979.
- پرش به بالا ↑ Freedman MS (January 2011). "Long-term follow-up of clinical trials of multiple sclerosis therapies". Neurology 76 (1 Suppl 1): S26–34. DOI:10.1212/WNL.0b013e318205051d. PMID 21205679.
- پرش به بالا ↑ Qizilbash
N, Mendez I, Sanchez-de la Rosa R (January 2012). "Benefit-risk
analysis of glatiramer acetate for relapsing-remitting and clinically
isolated syndrome multiple sclerosis". Clin Ther 34 (1): 159–176.e5. DOI:10.1016/j.clinthera.2011.12.006. PMID 22284996.
- پرش به بالا ↑ Bates
D (January 2011). "Treatment effects of immunomodulatory therapies at
different stages of multiple sclerosis in short-term trials". Neurology 76 (1 Suppl 1): S14–25. DOI:10.1212/WNL.0b013e3182050388. PMID 21205678.
- پرش به بالا ↑ Johnston
J, So TY (June 2012). "First-line disease-modifying therapies in
paediatric multiple sclerosis: a comprehensive overview". Drugs 72 (9): 1195–211. DOI:10.2165/11634010-000000000-00000. PMID 22642799.
- پرش به بالا ↑ Killestein J, Rudick RA, Polman CH (November 2011). "Oral treatment for multiple sclerosis". Lancet Neurol 10 (11): 1026–34. DOI:10.1016/S1474-4422(11)70228-9. PMID 22014437.
- پرش به بالا ↑ Kellerman, Rick D. ; Edward N. Hanley Jr MD (2011). Conn's Current Therapy 2012: Expert Consult - Online and Print. Philadelphia: Saunders. pp. 627. ISBN 1-4557-0738-4.
- ↑ پرش به بالا به: ۵۹٫۰ ۵۹٫۱ Martinelli Boneschi, F; Vacchi, L; Rovaris, M; Capra, R; Comi, G (2013 May 31). "Mitoxantrone for multiple sclerosis.". Cochrane database of systematic reviews (Online) 5: CD002127. DOI:10.1002/14651858.CD002127.pub3. PMID 23728638.
- پرش به بالا ↑ Marriott,
JJ; Miyasaki, JM; Gronseth, G; O'Connor, PW; Therapeutics and
Technology Assessment Subcommittee of the American Academy of, Neurology
(2010 May 4). "Evidence
Report: The efficacy and safety of mitoxantrone (Novantrone) in the
treatment of multiple sclerosis: Report of the Therapeutics and
Technology Assessment Subcommittee of the American Academy of
Neurology.". Neurology 74 (18): 1463–70. DOI:10.1212/WNL.0b013e3181dc1ae0. PMC 2871006. PMID 20439849.
- ↑ پرش به بالا به: ۶۱٫۰ ۶۱٫۱ Balak,
DM; Hengstman, GJ; Çakmak, A; Thio, HB (2012 Dec). "Cutaneous adverse
events associated with disease-modifying treatment in multiple
sclerosis: a systematic review.". Multiple sclerosis (Houndmills, Basingstoke, England) 18 (12): 1705–17. DOI:10.1177/1352458512438239. PMID 22371220.
- پرش به بالا ↑ Sládková T, Kostolanský F (2006). "The role of cytokines in the immune response to influenza A virus infection". Acta Virol. 50 (3): 151–62. PMID 17131933.
- پرش به بالا ↑ Munari L, Lovati R, Boiko A (2004). Munari, Luca M.. ed. "Therapy with glatiramer acetate for multiple sclerosis". Cochrane database of systematic reviews (Online) (1): CD004678. DOI:10.1002/14651858.CD004678. PMID 14974077.
- پرش به بالا ↑ Tremlett H, Oger J (November 2004). "Hepatic injury, liver monitoring and the beta-interferons for multiple sclerosis". J. Neurol. 251 (11): 1297–303. DOI:10.1007/s00415-004-0619-5. PMID 15592724.
- پرش به بالا ↑ Comi G (October 2009). "Treatment of multiple sclerosis: role of natalizumab". Neurol. Sci.. 30 Suppl 2 (S2): S155–8. DOI:10.1007/s10072-009-0147-2. PMID 19882365.
- پرش به بالا ↑ Hunt,
D; Giovannoni, G (2012 Feb). "Natalizumab-associated progressive
multifocal leucoencephalopathy: a practical approach to risk profiling
and monitoring.". Practical neurology 12 (1): 25–35. DOI:10.1136/practneurol-2011-000092. PMID 22258169.
- ↑ پرش به بالا به: ۶۷٫۰ ۶۷٫۱ ۶۷٫۲ Killestein J, Rudick RA, Polman CH (November 2011). "Oral treatment for multiple sclerosis". Lancet Neurol 10 (11): 1026–34. DOI:10.1016/S1474-4422(11)70228-9. PMID 22014437.
- پرش به بالا ↑ "NDA 204063 - FDA Approved Labeling Text". US Food and Drug Agency. 27 March 2013. Retrieved 5 April 2013.
"NDA Approval". US Food and Drug Agency. 27 March 2013. Retrieved 5 April 2013. - ↑ پرش به بالا به: ۶۹٫۰ ۶۹٫۱ Saidha S, Eckstein C, Calabresi PA (January 2012). "New and emerging disease modifying therapies for multiple sclerosis". Ann. N. Y. Acad. Sci. 1247: 117–37. DOI:10.1111/j.1749-6632.2011.06272.x. PMID 22224673.
- پرش به بالا ↑ Kesselring J, Beer S (October 2005). "Symptomatic therapy and neurorehabilitation in multiple sclerosis". Lancet Neurol 4 (10): 643–52. DOI:10.1016/S1474-4422(05)70193-9. PMID 16168933.
- پرش به بالا ↑ Khan
F, Turner-Stokes L, Ng L, Kilpatrick T (2007). Khan, Fary. ed.
"Multidisciplinary rehabilitation for adults with multiple sclerosis". Cochrane Database Syst Rev (2): CD006036. DOI:10.1002/14651858.CD006036.pub2. PMID 17443610.
- ↑ پرش به بالا به: ۷۲٫۰ ۷۲٫۱ Steultjens
EM, Dekker J, Bouter LM, Leemrijse CJ, van den Ende CH (2005).
"Evidence of the efficacy of occupational therapy in different
conditions: an overview of systematic reviews". Clinical rehabilitation 19 (3): 247–54. DOI:10.1191/0269215505cr870oa. PMID 15859525.
- پرش به بالا ↑ Steultjens
EM, Dekker J, Bouter LM, Cardol M, Van de Nes JC, Van den Ende CH
(2003). Steultjens, Esther EMJ. ed. "Occupational therapy for multiple
sclerosis". Cochrane database of systematic reviews (Online) (3): CD003608. DOI:10.1002/14651858.CD003608. PMID 12917976.
- پرش به بالا ↑ Thomas
PW, Thomas S, Hillier C, Galvin K, Baker R (2006). Thomas, Peter W. ed.
"Psychological interventions for multiple sclerosis". Cochrane Database of Systematic Reviews (1): CD004431. DOI:10.1002/14651858.CD004431.pub2. PMID 16437487.
- ↑ پرش به بالا به: ۷۵٫۰ ۷۵٫۱ ۷۵٫۲ ۷۵٫۳ ۷۵٫۴ ۷۵٫۵ ۷۵٫۶ Huntley A (January 2006). "A review of the evidence for efficacy of complementary and alternative medicines in MS". Int MS J 13 (1): 5–12, 4. PMID 16420779.
- پرش به بالا ↑ Olsen SA (2009). "A review of complementary and alternative medicine (CAM) by people with multiple sclerosis". Occup Ther Int 16 (1): 57–70. DOI:10.1002/oti.266. PMID 19222053.
- پرش به بالا ↑ Jagannath,
VA; Fedorowicz, Z; Asokan, GV; Robak, EW; Whamond, L (2010 Dec 8).
"Vitamin D for the management of multiple sclerosis.". Cochrane database of systematic reviews (Online) (12): CD008422. PMID 21154396.
- پرش به بالا ↑ Farinotti M, Simi S, Di Pietrantonj C, et al. (2007). Farinotti, Mariangela. ed. "Dietary interventions for multiple sclerosis". Cochrane database of systematic reviews (Online) (1): CD004192. DOI:10.1002/14651858.CD004192.pub2. PMID 17253500.
- پرش به بالا ↑ Grigorian
A, Araujo L, Naidu NN, Place DJ, Choudhury B, Demetriou M. (September
2011). "N-acetylglucosamine inhibits T-helper 1 (Th1)/T-helper 17 (Th17)
cell responses and treats experimental autoimmune encephalomyelitis.". J Biol Chem. DOI:10.1074/jbc.M111.277814. Epub 2011 Sep 29.. PMID 21965673.
- پرش به بالا ↑ Chong MS, Wolff K, Wise K, Tanton C, Winstock A, Silber E (2006). "Cannabis use in patients with multiple sclerosis". Mult. Scler. 12 (5): 646–51. DOI:10.1177/1352458506070947. PMID 17086912.
- پرش به بالا ↑ Bennett M, Heard R (2004). Bennett, Michael H. ed. "Hyperbaric oxygen therapy for multiple sclerosis". Cochrane database of systematic reviews (Online) (1): CD003057. DOI:10.1002/14651858.CD003057.pub2. PMID 14974004.
- پرش به بالا ↑ Adams, Tim (23 May 2010). "Gut instinct: the miracle of the parasitic hookworm". The Observer.
- ↑ پرش به بالا به: ۸۳٫۰ ۸۳٫۱ ۸۳٫۲ Phadke JG (May 1987). "Survival
pattern and cause of death in patients with multiple sclerosis: results
from an epidemiological survey in north east Scotland". J. Neurol. Neurosurg. Psychiatr. 50 (5): 523–31. DOI:10.1136/jnnp.50.5.523. PMC 1031962. PMID 3495637.
- پرش به بالا ↑ Myhr KM, Riise T, Vedeler C, et al
(February 2001). "Disability and prognosis in multiple sclerosis:
demographic and clinical variables important for the ability to walk and
awarding of disability pension". Mult. Scler. 7 (1): 59–65. PMID 11321195.
- پرش به بالا ↑ Lozano,
R (2012 Dec 15). "Global and regional mortality from 235 causes of
death for 20 age groups in 1990 and 2010: a systematic analysis for the
Global Burden of Disease Study 2010.". Lancet 380 (9859): 2095-128. PMID 23245604.
- ↑ پرش به بالا به: ۸۶٫۰ ۸۶٫۱ Compston A (October 1988). "The 150th anniversary of the first depiction of the lesions of multiple sclerosis". J. Neurol. Neurosurg. Psychiatr. 51 (10): 1249–52. DOI:10.1136/jnnp.51.10.1249. PMC 1032909. PMID 3066846.
- پرش به بالا ↑ Lassmann H (October 1999). "The pathology of multiple sclerosis and its evolution". Philos. Trans. R. Soc. Lond. , B, Biol. Sci. 354 (1390): 1635–40. DOI:10.1098/rstb.1999.0508. PMC 1692680. PMID 10603616.
- پرش به بالا ↑ Lassmann H (July 2005). "Multiple sclerosis pathology: evolution of pathogenetic concepts". Brain Pathology 15 (3): 217–22. DOI:10.1111/j.1750-3639.2005.tb00523.x. PMID 16196388.
- پرش به بالا ↑ Medaer R (September 1979). "Does the history of multiple sclerosis go back as far as the 14th century?". Acta Neurol. Scand. 60 (3): 189–92. DOI:10.1111/j.1600-0447.1979.tb08970.x. PMID 390966.
- پرش به بالا ↑ Holmøy T (2006). "A Norse contribution to the history of neurological diseases". Eur. Neurol. 55 (1): 57–8. DOI:10.1159/000091431. PMID 16479124.
- پرش به بالا ↑ Firth, D (1948). The Case of August D`Esté. Cambridge: Cambridge University Press.
- ↑ پرش به بالا به: ۹۲٫۰ ۹۲٫۱ Pearce JM (2005). "Historical descriptions of multiple sclerosis". Eur. Neurol. 54 (1): 49–53. DOI:10.1159/000087387. PMID 16103678.
- پرش به بالا ↑ Barbellion, Wilhelm Nero Pilate (1919). The Journal of a Disappointed Man. New York: George H. Doran. ISBN 0-7012-1906-8.
- پرش به بالا ↑ Cohen JA (July 2009). "Emerging therapies for relapsing multiple sclerosis". Arch. Neurol. 66 (7): 821–8. DOI:10.1001/archneurol.2009.104. PMID 19597083.
- ↑ پرش به بالا به: ۹۵٫۰ ۹۵٫۱ ۹۵٫۲ ۹۵٫۳ ۹۵٫۴ ۹۵٫۵ ۹۵٫۶ Miller AE (2011). "Multiple sclerosis: where will we be in 2020?". Mt. Sinai J. Med. 78 (2): 268–79. DOI:10.1002/msj.20242. PMID 21425270.
- پرش به بالا ↑ Jeffrey, susan (09 Aug 2012). "CONCERTO: A Third Phase 3 Trial for Laquinimod in MS". Medscape Medical News. Retrieved 21 May 2013.
- پرش به بالا ↑ Kieseier BC, Calabresi PA (March 2012). "PEGylation of interferon-β-1a: a promising strategy in multiple sclerosis". CNS Drugs 26 (3): 205–14. DOI:10.2165/11596970-000000000-00000. PMID 22201341.
- ↑ پرش به بالا به: ۹۸٫۰ ۹۸٫۱ "Biogen Idec Announces Positive Top-Line Results from Phase 3 Study of Peginterferon Beta-1a in Multiple Sclerosis" (Press release). Biogen Idec. 2013-01-24. Retrieved 2013-05-21.
- ↑ پرش به بالا به: ۹۹٫۰ ۹۹٫۱ ۹۹٫۲ ۹۹٫۳ Milo R, Panitch H (February 2011). "Combination therapy in multiple sclerosis". J. Neuroimmunol. 231 (1-2): 23–31. DOI:10.1016/j.jneuroim.2010.10.021. PMID 21111490.
- پرش به بالا ↑ Luessi F, Siffrin V, Zipp F (September 2012). "Neurodegeneration in multiple sclerosis: novel treatment strategies". Expert Rev Neurother 12 (9): 1061–76; quiz 1077. DOI:10.1586/ern.12.59. PMID 23039386.
- پرش به بالا ↑ Mehta V, Pei W, Yang G, et al. (2013). "Iron is a sensitive biomarker for inflammation in multiple sclerosis lesions". PLoS ONE 8 (3): e57573. DOI:10.1371/journal.pone.0057573. PMC 3597727. PMID 23516409.
- ↑ پرش به بالا به: ۱۰۲٫۰ ۱۰۲٫۱ ۱۰۲٫۲ ۱۰۲٫۳ Harris VK, Sadiq SA (2009). "Disease biomarkers in multiple sclerosis: potential for use in therapeutic decision making". Mol Diagn Ther 13 (4): 225–44. DOI:10.2165/11313470-000000000-00000. PMID 19712003.
- ↑ پرش به بالا به: ۱۰۳٫۰ ۱۰۳٫۱ ۱۰۳٫۲ ۱۰۳٫۳ Filippi M, Rocca MA, De Stefano N, et al. (December 2011). "Magnetic resonance techniques in multiple sclerosis: the present and the future". Arch. Neurol. 68 (12): 1514–20. DOI:10.1001/archneurol.2011.914. PMID 22159052.
- پرش به بالا ↑ Kiferle
L, Politis M, Muraro PA, Piccini P (February 2011). "Positron emission
tomography imaging in multiple sclerosis-current status and future
applications". Eur. J. Neurol. 18 (2): 226–31. DOI:10.1111/j.1468-1331.2010.03154.x. PMID 20636368.
- پرش به بالا ↑ Zamboni P, Galeotti R, Menegatti E, et al. (April 2009). "Chronic cerebrospinal venous insufficiency in patients with multiple sclerosis". J. Neurol. Neurosurg. Psychiatr. 80 (4): 392–9. DOI:10.1136/jnnp.2008.157164. PMC 2647682. PMID 19060024.
- پرش به بالا ↑ Pullman D, Zarzeczny A, Picard A (2013). "Media, politics and science policy: MS and evidence from the CCSVI Trenches". BMC Med Ethics 14: 6. DOI:10.1186/1472-6939-14-6. PMC 3575396. PMID 23402260.
- ↑ پرش به بالا به: ۱۰۷٫۰ ۱۰۷٫۱ Qiu J (May 2010). "Venous abnormalities and multiple sclerosis: another breakthrough claim?". Lancet Neurol 9 (5): 464–5. DOI:10.1016/S1474-4422(10)70098-3. PMID 20398855.
- پرش به بالا ↑ Ghezzi A, Comi G, Federico A (February 2011). "Chronic cerebro-spinal venous insufficiency (CCSVI) and multiple sclerosis". Neurol. Sci. 32 (1): 17–21. DOI:10.1007/s10072-010-0458-3. PMID 21161309.
- پرش به بالا ↑ Dorne
H, Zaidat OO, Fiorella D, Hirsch J, Prestigiacomo C, Albuquerque F,
Tarr RW. (October 2010). "Chronic cerebrospinal venous insufficiency and
the doubtful promise of an endovascular treatment for multiple
sclerosis". J NeuroIntervent Surg 2 (4): 309–311. DOI:10.1136/jnis.2010.003947. PMID 21990639.
- پرش به بالا ↑ Baracchini C, Atzori M, Gallo P (March 2013). "CCSVI and MS: no meaning, no fact". Neurol. Sci. 34 (3): 269–79. DOI:10.1007/s10072-012-1101-2. PMID 22569567.
- پرش به بالا ↑ van
Zuuren, EJ; Fedorowicz, Z; Pucci, E; Jagannath, VA; Robak, EW (2012 Dec
12). "Percutaneous transluminal angioplasty for treatment of chronic
cerebrospinal venous insufficiency (CCSVI) in multiple sclerosis
patients.". Cochrane database of systematic reviews (Online) 12: CD009903. PMID 23235683.
- پرش به بالا ↑ http://www.sciencedaily.com/releases/2013/03/130306134358.htm
مطالعات بیشتر
پیوند به بیرون