دیار عاشقان

تکمیل روحیه

دیار عاشقان

تکمیل روحیه

نسبت عقل و ایمان

شناسه خبر : 42373
92/4/30 - 16:23 -
خداوند به رسولش فرمود که، من که پروردگار تو هستم سنتم بر این است که با اکراه کسی را مؤمن نمی‌کنم، پس توهم که عبد خالص من، و تحت تعالیم ویژه من هستی بر این امر همت نگمار؛ و این توصیه را به صورت استفهامِ انکاری بیان نمود - أَفَأَنتَ تُکْرِ‌هُ النَّاسَ حَتَّیٰ یَکُونُوا مُؤْمِنِین- آیا تو می‌خواهی از سنت من عدول کنی و در واقع به این معنی است که از سنت من عدول نکن.
کلام وحی

نسبت عقل و ایمان چیست؟

خداوند به رسولش فرمود که، من که پروردگار تو هستم سنتم بر این است که با اکراه کسی را مؤمن نمی‌کنم، پس توهم که عبد خالص من، و تحت تعالیم ویژه من هستی بر این امر همت نگمار؛ و این توصیه را به صورت استفهامِ انکاری بیان نمود - أَفَأَنتَ تُکْرِ‌هُ النَّاسَ حَتَّیٰ یَکُونُوا مُؤْمِنِین- آیا تو می‌خواهی از سنت من عدول کنی و در واقع به این معنی است که از سنت من عدول نکن.

فرهنگ نیوزوَلَوْ شَاءَ رَ‌بُّکَ لَآمَنَ مَن فِی الْأَرْ‌ضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا. أَفَأَنتَ تُکْرِ‌هُ النَّاسَ حَتَّیٰ یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ. وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّـهِ. وَیَجْعَلُ الرِّ‌جْسَ عَلَی الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ.

اگر پروردگار تو می‌خواست به طور قطع هر که در زمین قرار دارد ایمان می‌آورد و آیا تو می‌خواهی مردم را به اکراه مؤمن کنی؟ و نیست برای نفسی جز اینکه به اذن الله ایمان بیاورد و قرار داد پلیدی را بر کسانی که تعقل نمی‌کنند.

در این دو آیه از سوره مبارکه یونس خداوند تبارک به ایمان آوردن مردم اشاره نموده و آن‌را از مواهب آزادیِ آنان دانسته و به پیامبر خود می‌فرماید که با اِکراه نمی‌توان کسی را مؤمن ساخت چرا که ایمان از لوازم و دست آوردهایِ آزادیِ انسان‌هاست.

حرف «لو» که در ابتدای آیه آمده است در لسان عرب و قرآن به معنی نفی ابدیِ امری است. به این معنی که اگر نفی موضوعی با لو صورت گیرد این اِنتفاء الی الابد خواهد بود و در لسان اهل کلام از این‌گونه نفی به محال نام برده می‌شود.

بنابراین اگر فرمود: خداوند نمی‌خواهد «به این معنی است که مِنَ الازلِ الی الابد، اراده او بر این امر خواهد بود که هیچ انسانی کراهتاً و از روی اجبار مؤمن نخواهد شد. پس آنچه انسان را به ایمان می‌رساند امری مقابل اکراه است که همان آزادی بوده و این آزادی از مُعظمِ نعماتِ الهی به شمار می‌رود

خداوند به رسولش فرمود که، من که پروردگار تو هستم سنتم بر این است که با اکراه کسی را مؤمن نمی‌کنم، پس توهم که عبد خالص من، و تحت تعالیم ویژه من هستی بر این امر همت نگمار؛ و این توصیه را به صورت استفهامِ انکاری بیان نمود - أَفَأَنتَ تُکْرِ‌هُ النَّاسَ حَتَّیٰ یَکُونُوا مُؤْمِنِین- آیا تو می‌خواهی از سنت من عدول کنی و در واقع به این معنی است که از سنت من عدول نکن.

اما در ادامه چنین اضافه می‌کند که البته هیچ نفسی مؤمن نمی‌شود مگر به اذن و خواست خدا. در این مورد مختصراً باید عرض شود که این اذن و خواستِ خداوند برای ایمان مردم نه تنها منافاتی با آزادی و ارده‌یِ افراد ندارد بلکه به این معنی است که این آزادی و اراده را خداوند (الله) به مخلوقاتش اهدا نموده و اگر در آیه قبل فرمود که من کسی را به ایمان داشتن اجبار نمی‌کنم، به این معنی نیست که آزادیِ مخلوق، امری به دور از خواسته خداوند بوده و انسان در این امر – که مؤمن باشد و یا کافر- اختیاری دارد که مستقل از اراده و خواست حق است. بلکه این دو آیه در کنار هم -شاید- به این معنی دلالت داشته باشد که انسان در امور خود و کسب ایمان، مختار و آزاد است اما این اراده و آزادی او خواست حق است و اراده انسان در طول اراده‌یِ حق، محقق است.

در ادامه با بیان این مطلب که رِجس و پلیدی را بر اهلی قرار می‌دهیم که از تعقل به دورند در واقع ایمان را در مقابل تعقل قرار می‌دهد.

به این بیان که اگر انسان اهل ایمان بود این ایمان را به اذن خدا و به اراده خود دارد و اما اگر اهل ایمان نبود بر او پلیدی را قرار می‌دهند که (البته این قرار گرفتن پلیدی بر فرد بی ایمان نیز به خواست و اراده خود او بر می‌گردد) به عدم تعقل نسبت داده شده تا معلوم شود که ایمان مساوی عقلانیت است.

 البته عقل ناب و سره که خالص شده است از هر غیر و پلیدی و نا پاکی؛ و این عقل همان است که در حدیث نبوی به نقطه اعلای آن اشاره شد که فرمود «اول ما خلق الله العقل».

انتهای پیام

کلید واژه ها

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.