دیار عاشقان

تکمیل روحیه

دیار عاشقان

تکمیل روحیه

احادیث امام حسین (ع)

                        

gototopgototop

ورود به سایت



خانه احادیث احادیث از چهارده معصوم«علیهم السلام» امام حسین «علیه السلام» احادیث امام حسین (علیه السلام)

احادیث امام حسین (علیه السلام)

میانگین امتیار کاربران: / 41
ضعیفعالی 

امام حسین (ع) : ای پسر آدم همانا تو مانند روزگاری ، هر روزی که بر تو بگذرد قسمتی از عمرت کاسته و کم میگردد.  ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 98

امام حسین (ع) : هرکس زبانش راستگو باشد کردارش پاکیزه باشد و هرکس نیت خیر داشته باشد روزیش فراوان گردد و هرکس با زن و بچه اش خوشرفتار باشد عمرش طولانی شود.  ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 323

امام حسین (ع) : فقیران و تهی دستان مومنان چهل سال زودتر از ثروتمندان وارد بهشت میشوند ، امام (ع) برای درک بیشتر این موضوع مثالی را هم بیان فرمودند : مانند دو کشتی که از گمرک می گذرند ، مامور وصول گمرک به آن دو کشتی نگاه میکند و یکی از آنها را پر از بار می بیند و دستور می دهد آنرا نگه دارید.  ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 370

امام حسین (ع) : ایمان بنده مومن کامل نمیشود مگر اینکه در او چهار خصلت باشد : 1.اخلاقش نیکو باشد ، 2.بخشنده باشد ، 3.از گفتن حرفهای زیادی خودداری کند ، 4.زیادی مالش را انفاق کند.  ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 454

امام حسین (ع) در حال رفتن به کربلا فرمودند : من مرگ را نمی بینم جز سعادت ، و زندگی با ستمگران را نمی بینم مگر ستوه و بی قراری.  تحف العقول صفحه 176

امام حسین (ع) در حال رفتن به کربلا فرمود : این دنیا تغییر کرده و منفور شده است ، خوبیهایش رفته ، و باقی نمانده از دنیا مگر ته مانده ای همچون کاسه ای که در ته آن مختصری بماند.مختصر زندگی بی ارزشی همچون چراگاه خطرناک ، مگر شما مشاهده نمی کنید که به حق عمل نمی کنند و از باطل گریزان نیستند ، باید مومن دل به دیدار پروردگار خود ببندد در حالی که طالب حق است.من مرگ را جز حیات و زندگی نمی بینم و زنده ماندن با ستمگران را جز بدبختی ، مردم بنده دنیایند و دین بر سر زبانهای آنها آویزان است  آن را می چرخانند بر محور زندگی خود ، وقتی به وسیله بلا آزمایش شدند دین داران کم خواهند بود ( دین لقلقه زبانشان است و در مواقع آزمایش الهی دین ندارند ).  بحارالانوار جلد 17 ( جلد 2 صفحه 109 )

روایت شده که چون حسین (ع) وارد سرزمین کربلا شد ؛ رو به اصحاب خود کرد و فرمود : مردم بندگان دنیا هستند و دین حرفی است که بر زبان میرانند و تا زندگی آنان خوب و گوارا است دین را حفظ میکنند ولی چون به بلاها امتحان و آزمایش می شوند ، دین داران کم خواهند شد.  انوارالبهیه ( از تالیفات حاج شیخ عباس قمی رضوان الله علیه ) صفحه 93

امام حسین (ع) : امام (ع) به مردی که غیبت شخصی را در نزد آنجناب می کرد فرمود : از این کار خودداری کن ، غیبت و بدگویی پشت سر دیگران ، خوراک سگهای جهنم است.  بحارالانوار جلد 17 ( جلد 2 صفحه 109 )

امام حسین (ع) : گروهی خدا را می پرستند به جهت آرزوی بهشت ، این عبادت تاجران است ، گروهی خدا را میپرستند از ترس جهنم ، این عبادت بردگان است ، گروهی خدا را میپرستند به شکرانه نعمتهایش ، این عبادت آزادمردان است و این بهترین عبادت است.  بحارالانوار جلد 17 ( جلد 2 صفحه 110 )

 امام حسین (ع) فرمودند :  برادران چهار قسمند: 1- برادرى که نافع براى تو و خودش هست. 2- برادرى که براى تو سودمند است. 3- برادرى که برایت زیان دارد.
4- برادرى که نه براى تو و نه خودش سود دارد. تقاضا کردند توضیح بدهد.فرمود برادرى که براى خود و تو نافع است برادرى است که با برادرى طالب دوام عمر برادر خویش است نه جویاى مرگ او، چنین برادرى مفید براى تو و خود اوست، زیرا وقتى برادرى تکمیل شود زندگى به هر دو خوش میگذرد اما وقتى برادرى در آرزوى کم و کاستى یک دیگر باشند براى هر دو زیان دارد. برادرى که بر تو سودمند است آن برادرى است که خود را از طمع خارج‏ نموده و بصورت علاقه و میل درآمده است او بواسطه طمع به امور مالى برادرى را بر قرار نکرده، چنین برادرى تمام قدرت و نیروى خود را به تو ارزانى داشته و برادرى که بر ضرر تو است برادرى است که انتظار بدبختى تو را دارد و دشمنى خود را پنهان میکند و بین مردم در مورد تو دروغ میگوید و با دیده حسد به تو مینگرد.
خدا او را لعنت کند. اما برادرى که نه به نفع تو و خویش است برادرى است که احمق کامل است. خدا او را از رحمت خود دور کند. او را میتوانى بدین وسیله بشناسى که پیوسته خود را بر تو مقدم میدارد و از روى حرص و علاقه تمام آنچه دارى از تو میخواهد.   بحارالانوار جلد 17 ( جلد 2 صفحه 111  )

   کنز الفوائد : امام حسین (ع) روزى به ابن عباس فرمود: در باره چیزى که به تو مربوط نیست سخن مگو زیرا میترسم به گناه دچار شوى. درباره چیزى که مربوط بتو است نیز صحبت مکن مگر بدانى جاى صحبت کردن است بسا از گویندگان که به حق سخن گفته ‏اند ولى سرزنش شده‏ اند با دو کس بحث و جدال مکن شخص حلیم و شخص سفیه. حلیم تو را عصبانى میکند و نادان اذیتت میکند، در پشت سر برادر مؤمن خود چیزى بگو که دوست دارى او پشت سر تو بگوید. چنان عمل کن همانند مردى که میداند از جرائمش بازخواست میکنند و پاداش کارهاى نیکش را میدهند و السلام.
سخن نافع بن جبیر به او رسید که در باره معاویه گفته بود: معاویه به جهت حلم ساکت میماند و بواسطه داشتن علم سخن میگوید. امام علیه السلام فرمود بلکه خودخواهى موجب سخن گفتن او می ‏شود و فروماندن موجب سکوتش میگردد.     بحارالانوار جلد 17 ( جلد 2 صفحه 116  )

 امام حسین (ع) فرمود : کسى که کارى را با معصیت خدا از پیش بگیرد از دست دادن آرزو و خواسته ‏اش نزدیک‏تر و برخورد کردنش با ترس سریعتر است.  بحارالانوار جلد 17 ( جلد 2 صفحه 112  )

امام حسین (ع) : درس دادن علم موجب پیدا شدن معرفت میشود و طول تجربه عقل را افزایش می دهد ، شرافت تقوی است ، و قناعت آسایش بدنهاست ، هرکه تو را دوست داشته باشد ( از کار ناپسند ) تو را باز میدارد ، و هرکه با تو دشمن باشد فریبت می دهد ( و به گناه تشویقت میکند ) بحارالانوار جلد 17 ( جلد 2 صفحه 117 )

امام حسین (ع) : به ابن عباس فرمود : درباره چیزی که به تو مربوط نیست سخن مگو ، زیرا می ترسم به گناه دچار شوی ، درباره چیزی که مربوط به تو است نیز صحبت مکن ، مگر بدانی جای صحبت کردن است ، بسا از گویندگان که به حق سخن گفته اند ولی سرزنش شده اند. با دو کس بحث و جدال مکن ، شخص حلیم ، و شخص نادان . حلیم تو را عصبانی میکند و نادان اذیتت میکند ، در پشت سر برادر مومن خود همان چیزی بگو که دوست داری او پشت سر تو بگوید. چنان عمل کن همانند کسی که میداند از جرائمش بازخواستش میکنند و پاداش کارهای نیکش را میدهند. بحارالانوار جلد 17 ( جلد 2 صفحه 116 )

امام حسین (ع) : مردی از اهالی کوفه در ضمن نامه ای به حضرت امام حسین (ع) نوشت : مولای من بفرمایید خیر دنیا و آخرت چیست ؟ حضرت حسین (ع) در جواب او نوشت : بسم الله الرحمن الرحیم ، هرکس جویای رضای خدا باشد ( مردم با او خشمگین میشوند ) و خداوند به جای مردم کارهای او را اصلاح میکند ، و هرکه جویای رضای مردم باشد و ( با به خشم آوردن خدا ) خداوند او را به مردم واگذار میکند. ( و مردم او را وا می گذارند ).   بحارالانوار جلد 17 ( جلد 2 صفحه 115 )

امام حسین (ع) : مردی به خدمت امام حسین (ع) رسید و گفت : من شخصی گناهکار هستم که نمی توانم خود را از معصیت نگه دارم ، مرا پند و اندرزی بده ، حضرت حسین (ع) فرمود : پنج کار را انجام مده بعد هر گناهی مایلی بکن : 1.از رزقو روزی خدا نخور هر گناهی مایلی بکن . 2. از ولایت خدا خارج شو هر گناهی می خواهی بکن . 3. جایی را پیدا کن که خدا ترا نبیند هرچه می خواهی بکن . 4 . وقتی ملک الموت برای گرفتن جانت ( قبض روحت ) آمد جلوگیری از او بکن . 5 . وقتی مالک دوزخ تو را داخل جهنم کرد داخل نشو هرگناهی مایلی انجام ده.   بحارالانوار جلد 17 ( جلد 2 صفحه 115 )

امام حسین (ع) : بپرهیز از اینکه کاری انجام دهی که مجبور شوی عذر خواهی کنی از آن ، زیرا مومن خطا نمی کند تا معذرت بخواهد ، اما منافق پیوسته هر روز خطا میکند و معذرت میخواهد.   بحارالانوار جلد 17 ( جلد 2 صفحه 112 )

امام حسین (ع) : سلام کردن هفتاد ثواب دارد که شصت و نه ثواب آن متعلق به کسی است که سلام میکند و یک ثواب متعلق به کسی است که جواب سلام را میدهد.  بحارالانوار جلد 17 ( جلد 2 صفحه 112 )

امام حسین (ع) : بخیل کسی است که از سلام کردن بخل ورزد.  تحف العقول صفحه 253

امام حسین (ع) : درس دادن علم موجب پیدا شدن معرفت میشود و طول تجربه عقل را افزایش می دهد ، شرافت تقوی است ، و قناعت آسایش بدنها است ، هرکه تو را دوست داشته باشد ( از کار ناپسند ) بازت میدارد و هرکه با تو دشمن باشد فریبت می دهد { تشویقت میکند } .  و فرمود هرکه نتواند رای خود را اظهار کند و راه و چاره بر او بسته باشد رفق و مُدارا وسیله گشایش اوست. بحارالانوار جلد 17 ( جلد 2 صفحه 117 )

امام حسین (ع) : در ضمن دعای عرفه عرض می‌کند : خدایا ، مرا از تمام اعضا و جوارحم بهره ‌مند فرما و چشم و گوش مرا وارث من قرار ده ، یعنی تا موقع مرگ مرا از کوری و کری و نقص عضو محفوظ بدار. الحدیث جلد 2  صفحه 26

مردی به حضرت امام حسین (ع) گفت : بنشینید تا با هم در موضوع دین مناظره و بحث کنیم، حضرت فرمود: من به دین خود بینا هستم و هدایت الهی بر من آشکار است، اگر شما از دین بی‌اطلاعید، خود در طلب آن بروید و بیاموزید. سپس فرمود: مرا با  مراء و خصومت چکار؟ این شیطان است که در ضمیر آدمی وسوسه می‌کند و می‌گوید با مردم در امر دین مناظره کن و بحث نما تا درباره‌ات گمان ناتوانی و نادانی نبرند. الحدیث جلد 2  صفحه 52

عیاشی و دیگران روایت کرده اند که روزی امام حسین (ع) به جمعی از فقرا گذشت که عباهای خود را روی زمین انداخته بودند و نان خشکی در پیش داشتند و می خوردند چون حضرت را دیدند او را دعوت کردند به سر سفره ، حضرت از اسب خویش فرود آمد و فرمود خداوند متکبران را دوست نمی دارد و نزد ایشان نشست و با ایشان غذا تناول فرمود ، به فقرا گفت من چون دعوت شما را اجابت کردم شما نیز دعوت مرا اجابت کنید و ایشان را به خانه برد و به جاریه خویش فرمود که هرچه برای مهمانان عزیز ذخیره کرده ای حاضر ساز و ایشان را ضیافت کرد و انعامات و نوازش کرده.  منتهی الآمال جلد 1 صفحه 342

در مقتل خوارزمی و جامع الاخبار روایت شده است که مردی اعرابی به خدمت امام حسین (ع) آمد و گفت یابن رسول الله (ص) ضامن شده ام ادای دیت کامله را و ادای آنرا قادر نیستم ، لاجرم با خود گفتم که باید سوال کرد از کریمترین مردم و کسی کریمتر از اهل بیت رسالت (ص) گمان ندارم ، حضرت فرمود ای برادر عرب من سه مسئله از تو می پرسم اگر یکی را جواب گفتی ثلث آن مال را به تو عطا میکنم و اگر دو سوال را جواب دادی دو ثلث مال خواهی گرفت و اگر هر سه را جواب دادی تمام آن مال را عطا خواهم کرد ، مرد اعرابی گفت یا بن رسول الله چگونه روا باشد که مثل تو کسی که از اهل علم و شرفی از این فدوی که یک عرب بدوی بیش نیستم سوال کند ، حضرت فرمود که از جدم رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود : المعروف بقدر المعرفته ، باب معروف و موهبت به اندازه معرفت به روی مردم گشاده باید داشت ، مرد اعرابی عرض کرد هرچه خواهی سوال کن اگر دانم جواب می گویم و اگر نه از شما فرا می گیریم (( ولا قوة الا الله )) حضرت فرمود که افضل اعمال چیست ؟ گفت ایمان به خدای تعالی.حضرت فرمود : چه چیز مردم را از مهالک نجات می دهد ؟ مرد اعرابی گفت توکل و اعتماد بر حق تعالی.امام فرمود : زینت آدمی در چه چیز است ؟ مرد اعرابی گفت علمی که به آن عمل شود.حضرت فرمود : اگر به دین شرف دست نیابد ؟ عرض کرد مالی که با مروت و جوانمردی باشد.حضرت فرمود که اگر این را نداشته باشد ؟ گفت فقر و پریشانی که با آن صبر و شکیبایی باشد.حضرت فرمود اگر این را نداشته باشد ؟ مرد عرض کرد صاعقه ای از آسمان فرود بیاید و او را بسوزاند که او لیاقت غیر این را ندارد.پس حضرت خندید و کیسه ای که هزار دینار طلای سرخ داشت نزد او گذاشت و انگشتری عطا کرد او را که نگین آن دویست درهم قیمت داشت و فرمود که با این طلاها دِین خود را بده و این خاتم را در نفقه خود صرف کن. مرد اعرابی آن طلاها را برداشت و آیه مبارکه را تلاوت کرد : (( الله اعلم حیث یجعل رسالته )) {خداوند داناتر است به اینکه رسالتش را در کدام خانواده قرار دهد}.  منتهی الآمال جلد 1 صفحه 344

 حضرت امام حسین (ع) : عبادت ‌کنندگان سه گروهند: 1- گروهی خداوند را به انگیزه رسیدن به پاداش و دست‌یافتن به نعمتهای نامحدودش عبادت می‌کنند، این دسته از عبادت‌کنندگان مانند سوداگران سودجو است. 2- بعضی خداوند را از ترس عذاب می‌پرستند و عبادت می‌کنند که این دسته از عبادت‌کنندگان در خور بردگان زرخرید است. 3- و کسانی هستند که خداوند را به منظور شکرگزاری و انجام یک وظیفه انسانی پرستش می‌نمایند ( خداوندا من تو را عبادت می‌کنم چون لایق پرستش و عبادت هستی ) این دسته از عبادت‌کنندگان عبادت انسان‌های احرار و آزادگان است و چنین عبادتی افضل و برتر از تمام عبادات است. الحدیث جلد 3 صفحه 276

 از حضرت ابى عبد اللَّه روایت شده خدا بحضرت عیسى وحى فرستاد که اى عیسى از ترس من گریه کن دل خود را خاشع ، بدنت را خاضع گردان و دیدگانت را سرمه حزن و اندوه بکش در آن هنگام که مردمان بیخبر خنده میکنند بر فراز قبرستان بایست و مردگان را با صداى بلند بگو که منهم بشما ملحق میشوم شاید از آنان پند بگیرى‏.  ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 231

از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السلام روایت شده که هر گاه یکى از شما اراده کند هر آنچه را که از خدا بخواهد باو داده شود امیدش را باید از مردم قطع کند تا بآن برسد هر گاه این مطلب را فهمید از خدا هم چیزى طلب نمی ‏کند مگر اینکه به او داده شود.  ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 258

حضرت ابى عبد اللَّه فرموده که خوبیهاى دنیا و آخرت این است پیوند خویشاوندى کنى با کسى که از تو قطع رابطه کرده و به بخشى بکسى که ترا ناامید نموده و درگذرى از کسى که بتو ستم کرده.  ارشاد القلوب جلد 1  صفحه 327

حضرت ابى عبد اللَّه فرمود آیا میدانید شحیح کیست؟ عرضکردم بخیل است.
فرمود شحیح از بخیل سخت‏ تر است زیرا بخیل از مال خودش بخل می ‏ورزد ولى شحیح بر مال مردم هم بخل می‏کند ، بالاتر از اینکه هر چه در دست مردم می بیند آرزو میکند که خدا به او بدهد از حلال و حرام هیچ گاه سیر نمیشود و به آنچه خدا روزیش داده قناعت نمی ‏کند.
و از براى بخیل سه نشانه است از گرسنگى هراس دارد و از فقیرى که رو به او می ‏آورد بیم دارد و با زبان به برادرانى که چیزى انفاق میکنند مرحبا میگوید ،
و براى سخى ( سخاوتمند ) نیز سه نشانه است ، بخشش بعد از اینکه قدرت جبران دارد، خارج کردن زکاة مال، دوست داشتن انفاق‏.  ارشاد القلوب جلد 1  صفحه 334

حضرت امام حسین (ع) فرمود : شما را به پرهیزکاری خداوند توصیه میکنم و از انتقام او می ترسانم و علامات هدایت او را افراشته می داریم ، گویا آن امر ترسناک ( یعنی مرگ ) با هولناکی و سختی و نامطبوعی خود نزدیک شده و با جان شما در آویخته و میان شما و اعمالتان حائل گردیده است ، بنابراین از سلامتی تن و باقیمانده عمر استفاده نموده به کارهای شایسته مبادرت کنید ، زیرا شما همواره در مسیر حوادث مرگ هستید { مانند آن درختیکه که در دامنه کوه قرار گرفته و محل حوادث و سیل میباشد } ناگهان مرگ شما را از روی زمین به زیر آن انتقال می دهد و از بالا به پائین میکشاند و از دلبستگیها و اُنسها به جانب وحشتها رهبری میکند و از روحانیت و روشنی به تاریکی سوق داده و از جایگاه وسیع به محل تنگ می برد ، شما را به جائی می کشاند که دیدار دوستان و عیادت بیماران غیر ممکن و فریاد درماندگان به جائی نمی رسد ، خداوند ما و شما را بر سختیهای چنین روزی یاری فرماید و از عِقاب خویش نجات بخشد و ثواب جزیل خود را بر ما و شما لازم شمارد و عطا کند ، ای بندگان خدا ، اگر پایان کار و انتهای زندگی شما مرگ باشد ، برای انسان کافی است شغلی که به وسیله آن اندوه خود را زائل سازد و دلبستگی به دنیا را از یاد او ببرد و بیشتر همتش مصروف خلاصی و نجات از دنیا باشد ، زیرا انسان پس از این گروگان کارهای خویش است و برای حساب آن بازداشت خواهد شد و در آن هنگام یاوری ندارد که مُمانعت از حساب او کند و پشتیبانی ندارد که بیچارگی را از او دور سازد و در این روز ( یعنی روز قیامت ) برای کسی که در دنیا ایمان نیاورده ، ایمان آوردن سودی ندارد و ( برای کسی که در دنیا مومن بوده ) ولی کار خیری نکرده ، کار خیر بی فائده است ، بگو در انتظار چنین روزی باشید ، ما در انتظار هستیم ؛ شما را وصیت می کنم به تقوا و پرهیزکاری خدا ، زیرا خداوند ضمانت فرموده که هرکس پرهیزکاری او را پیشه خود سازد انتقال دهد او را از آنچه دوست ندارد به آنچه دوست دارد و از جائیکه باور نمی کند او را روزی دهد ، بیدار باش مبادا از کسانی باشی که بر بندگان به واسطه گناهان آنها می ترسند ولی از عقوبت گناه خود نمی اندیشند و ایمنند ، همانا به حیله و خُدعه نمی توان از خدا بهشت گرفت و نمی توان به نعمت های خدا نائل شد مگر به طاعت و فرمانبرداری او ؛ انشاء الله.  انوارالبهیه { از تالیفات حاج شیخ عباس قمی رضوان الله علیه )  صفحه 90

در وصیت نامه موسی بن جعفر (ع) به هُشام مذکور است که حسین بن علی (ع) فرمود : همگی آنچه خورشید بر آن تابیده در مشرق و مغرب زمین ، دریاها و بیابانها ، زمینهای هموار و کوهها ، نزدیکی از دوستان خدا و اهل معرفت و شناسائی به حق خداوند مانند گذشتن سایه دیواری است ( همانطوریکه سایه دیوار بی اهمیت و بی ارزش است دنیا و آنچه در اوست نزد اولیاء خدا مانند آن است ) پس از آن فرمود : آیا آزادمردی نیست که این دنیای بی ارزش و ناچیز را ( که باقیمانده پیشینیان است ) برای اهل دنیا بگذارد و از آن بگذرد ؛ هیچ چیز بهای جانهای شما جز بهشت نیست ، پس جانهای خود را جز در برابر بهشت به چیزی نفروشید ، برای هرکس از خدا به داشتن دنیا خشنود شود ، به چیزی نا قابل خشنود شده است.   انوارالبهیه { از تالیفات حاج شیخ عباس قمی رضوان الله علیه )  صفحه 91

روش ارشاد و هدایت : روزى امام حسن مجتبى صلوات اللّه علیه به همراه برادرش ، حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام از محلّى عبور مى کردند، پیرمردى را دیدند که وضو مىگرفت ؛ ولى وضویش را صحیح انجام نمى داد.وقتى کنار پیرمرد آمدند، امام حسن علیهالسلام خطاب به برادرش کرد و اظهار داشت : تو خوب وضو نمى گیرى ؛ و او هم به برادرشگفت : تو خود هم نمى توانى خوب انجام دهى ، (البتّه این یک نزاع مصلحتى و ظاهرىبود، براى آگاه ساختن پیرمرد)
و سپس هردو پیرمرد را مخاطب قرار دادند و گفتند: اى پیرمرد! تو بیا و وضوى ما را تماشا کن ؛ و قضاوت نما که وضوى کدام یک از ما دونفر صحیح و درست مى باشد.و هر دو مشغول گرفتنِ وضو شدند. هنگامى که وضویشانپایان یافت ، اظهار داشتند: اى پیرمرد! اکنون بگو وضوى کدام یک از ما دو نفر بهتر وصحیح تر بود؟
پیرمرد گفت : عزیزانم ! هر دو نفر شما وضویتان خوب و صحیح است ،ولى من نادان و جاهل مى باشم ؛ و نمى توانم درست وضو بگیرم ، ولیکن الان از شمایاد گرفتم ؛ و توسّط شما هدایت و ارشاد شدم.چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن مجتبی (ع)، به نقل از حدیقة الشّیعة  ج 2، ص 296.

مرد شامى و امام حسین (ع: (شخصى از اهل شام ،به قصد حج یا مقصد دیگر به مدینه آمد. چشمش ‍ افتاد به مردى که در کنارى نشسته بود. توجهش جلب شد، پرسید: این مرد کیست ؟ گفته شد حسین بن على بن ابیطالب است.سوابق تبلیغاتى عجیبى (1)که در روحش رسوخ کردهبود، موجب شد که دیگ خشمش به جوش آید و قربة الى اللّه ! آنچه مى تواند سب و دشنامنثار حسین بن على بنماید. همین که هر چه خواست گفت و عقده دل خود را گشود، امام حسینبدون آنکه خشم بگیرد و اظهار ناراحتى کند، نگاهى پر از مهر و عطوفت به او کرد و پساز آنکه چند آیه از قرآن مبنى بر حسن خلق و عفو و اغماض ‍ قرائت کرد به اوفرمود:ما براىهر نوع خدمت و کمک به تو آماده ایم.
آنگاه از او پرسید: آیا از اهل شامى ؟
جواب داد: آرى.فرمود: من با این خلق و خوى سابقه دارم و سرچشمه آن را مى دانم.پس از آنفرمود: تو در شهر ما غریبى . اگر احتیاجىدارى حاضریم به تو کمک دهیم ، حاضریم در خانه خود از تو پذیرایى کنیم . حاضریم تورا بپوشانیم ، حاضریم به تو پول بدهیم.مرد شامى که منتظر بود با عکس العمل شدیدىبرخورد کند و هرگز گمان نمى کرد با یک همچو گذشت و اغماضى روبرو شود، چنان منقلب شدکه گفت : آرزو داشتم در آن وقت زمین شکافته مى شد و من به زمین فرو مى رفتم و اینچنین نشناخته و نسنجیده گستاخى نمى کردم. تا آن ساعت براى من، در همه روى زمینکسى از حسین و پدرش مبغوض تر نبود و از آن ساعت برعکس ، کسى نزد من از او و پدرشمحبوبتر نیست.(2)

****************************

1. شام در زمان خلافت عمر فتح شد. اول کسى که امارت و حکومت شام را در اسلام به اودادند، یزید بن ابوسفیان بود. یزید دو سال حکومت کرد و مرد. بعد از او حکومت ایناستان پرنعمت به برادر یزید، معاویة ابن ابوسفیان واگذار شد. معاویه بیست سال تمامدر آنجا با کمال نفوذ و اقتدار حکومت کرد، حتى در زمان عمر که زود به زود حکام عزلو نصب مى شدند و به کسى اجازه داده نمى شد که چند سال حکومت یک نقطه را در دستداشته باشد و جاى خود را گرم کند، معاویه در مقر حکومت خویش ثابت ماند و کسى مزاحمشنشد. به قدرى جاى خود را محکم کرد که بعدها به خیال خلافت افتاد. پس از بیست سالحکومت بعد از صحنه هاى خونینى که به وجود آورد به آرزوى خود رسید و بیست سال دیگربه عنوان خلیفه مسلمین بر شام و سایر قسمتهاى قلمرو کشور وسیع اسلامى آن روز حکومتکرد.به این جهات ، مردم شام از اولین روزى که چشم به جهان اسلامى گشودند، درزیر دست امویان بزرگ شدند. و همچنانکه مى دانیم امویها از قدیم با هاشمیان خصومتداشتند. در دوران اسلام و با ظهور اسلام ، خصومت امویان با هاشمیان شدیدتر و قویترشد و در آل على تمرکز پیدا کرد بنابراین ، مردم شام از اول که نام اسلام را شنیدندو به دل سپردند، دشمنى آل على را نیز بدل سپردند. و روى تبلیغات سوء امویها دشمنىآل على را از ارکان دین مى شمردند. این بود که این خلق و خوى از آنها معروفبود.2. داستان راستان( تالیف شهید مطهری ره )جلد اول ، نفثة المصدور، محدث قمى ، ص 4.

Developed by JoomVision.com

عارف ربانی استاد شیخ علی اکبر تهرانی

پایگاه اینترنتی احادیث

جهت دریافت حدیث هفته برروی اشتراک خبرنامه کلیک کنید.


نام و نام خانوادگی:

پست الکترونیکی:

قابل توجه کاربران گرامی ، اگر شبهه و یا پرسشی درباره حدیثی به ذهن شما خطور کرد یا برای فهم حدیثی احتیاج به توضیح داشتید، با شماره تلفن های زیر که مربوط به دانشگاه علوم حدیث / بخش پرسشهای حدیثی است ، از ساعت 7:30 صبح تا 14:30 تماس حاصل فرمایند :

 55952727 -021  

7783030 -0251

ورود اعضاء

لو گوی ما

لینک به وب سایت احادیث

 احادیث" />

حاضرین سایت

ما 204 مهمان آنلاین داریم
Joomla Templates and Joomla Extensions by JoomlaVision.Com
طی الارض و عبور از موانع با توسل به امام جواد (علیه السلام )
شنبه, 13 مهر 1392
طی الارض و عبور از موانع با توسل به امام جواد (علیه السلام ) این قصه را مرحوم... ادامه مطلب...
این زخم یادگار جنگ صفین است !!!!!
چهارشنبه, 09 بهمن 1392
مرحوم علامه مجلسی (ره) در کتاب بحارالانوار جلد 13 صفحه 82 از کتاب کشف الغمه نقل... ادامه مطلب...
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.